eitaa logo
گفتمانِ کتابی📚
84 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
377 ویدیو
83 فایل
الهی و ربی من لی غیرک.... ادمین کانال: @Fm2409 ادمین کانال: @boshra245
مشاهده در ایتا
دانلود
02.Baqara.028.mp3
1.49M
🌸سوره مبارکه بقره🌸 ✅قسمت بیست_وهشتم 🔈استاد قرائتی التماس دعای فرج🤲 https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
*🌸 داستان واقعی و زیبا از علامه جعفری در دانمارک*🌸 🍃علامه محمدتقی جعفری می‌گفتند: عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسان‌ها چیست؟ هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: 👌اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد. 🍃✨کسی که عشقش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. 🍃✨کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است. 🍃✨اما کسی که ‌عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه‌ ی خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: ✅عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (ع) است. آن حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد». 😊 وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه‌ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.😍😍 هدیه به امیر المومنین علیه السلام 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 🆔@maheelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️کدوم شهید شما را متحول کرد؟ 🌹کدوم را انتخاب میکنید؟ 😊 حال و هوات عوض میشه😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این گلای قشنگ تقدیم شما😊 همراهان عزیز،ان شاء الله از فردا سیر نهج البلاغه خوانی را شروع میکنیم🤲 روش کار به این شکله👇 ✅هر روز از اول حکمتها،سه تا ترجمه اونها را براتون میذاریم. ✅ترجمه ها از نهج البلاغه ی با ترجمه دشتی هست. ✅برای هر حکمتی هشتگ مخصوصش گذاشته شده که با جستجوی عبارت راحت میتونید پیدا کنید.😍 ♦️نکته : در خوندن صبور باشید و بخونید،اگه سوالی پیش اومد صبر کنید در مراحل بعدی و در همین خوندنها به جواب میرسید😊 ♦️اول حکمتها میذاریم،اگر عمری بود بعد نامه ها از آخر به اول و در آخر خطبه ها از آخر به اول قرار میدیم.🌸 ما را همراهی کنید،حضورتون باعث دلگرمی ماست🌹🌹🌹🌹 پیام سنجاق شده را لطفا مطالعه کنید👌👌👌👌👌 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 🆔@maheelahi
Dua-Samat-Farahmand.mp3
14.58M
دعای سمات با صدای دلنشین محسن فرهمند.😊 التماس دعای فرج🍃🌹
1_64860797.mp3
16.24M
عصر یک جمعه ی دلگیر.... 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
🖇💌🖇💌 💌🖇💌 🖇💌 😔نحوه اسارت شهید محسن حججی😔 اول صبح وقتی که نیرو ها توی چادر هایشان بودند، سه حمله کرده بودند به پایگاه چهارم.😯 یکی از نیروها که آنها را دیده بود، از چادرش خارج شده بود و فریاد کشیده بود: "داعشی ها،داعشی ها." آمده بود پشت خاکریز و دوتایی شروع کرده بودند به سمت آنها شلیک کردن. 😠🔫😈 ماشین اول سیصد متر مانده به پایگاه منفجر شد.💥 ماشین دوم، لبه خاکریز و ماشین سوم هم آمده بود داخل و آنجا منفجر شد! 💥💥 ضربه ی بسیار سنگینی بود. تعداد زیادی از نیروها شدند.😔 محسن هم و زخمی افتاد روی زمین و شد.😢 از پهلو و دستش داشت همینجور خون می آمد. یکدفعه تعدادی که پر از داعشی بود به پایگاه حمله کردند!😣‼️ درگیری شدیدی شد. آن از سه ماشین انتحاری و این هم از داعشی ها.😢 فشار لحظه به لحظه بر نیروها بیشتر می شد. عده ای عقب نشینی کرده بودند. تعدادی هم ایستاده بودند توی میدان و با داعشی ها درگیر شده بودند.😖 از دو طرف، در حال باریدن بود. محسن به هوش آمد. چشمانش را باز کرد. اسلحه اش را برداشت. و با هر سختی بود از جایش بلند شد و دوباره شروع به تیر انداختن سمت داعشی ها کرد. 🔫😈🤜🏻 نفس هایش به سختی بالا می آمد.کمترین جانی در بدن داشت. 😔 داعشی ها قدم به قدم جلو می آمدند. نیرو ها هم چون تعدادشان بسیار کم بود، دیگر تاب نداشتند. راه چاره ای نبود. همه عقب نشستند.😥 داعش جلو و جلو تر آمد. بالاخره پایگاه را گرفت و به آتش کشید.🔥 خشاب های محسن تمام شده بود. نفس هایش هم به شماره افتاده بود.😔 تشنه و بی جان و بی توان پشت خاکریز افتاد.به حالت نیمه بیهوش. داعشی ها او را دیدند. به طرفش رفتند. رسیدند بالای سرش.😢 دست هایش را از پشت، با هایش بستند. او را بلند کردند و به طرف ماشین بردند. خون هنوز داشت از پهلویش خارج میشد.😭 تشنگی فشارش را لحظه به لحظه بیشتر میکرد. محسن را سوار ماشین کردند و با خود بردند.😔 چادر ها و خیمه های پایگاه چهارم، داشت در آتش می سوخت و آسمانش مانند غروب عاشورا شده بود…😭😭💝 … ♡♠️✧❥꧁♥️꧂❥✧♠️♡
👌نکات ناب 🌸🍃نور قرآن تابان به زندگیتون ان شاء الله🍃🌸
صفحہ ۵ استاد پرهیزگار.MP3
908.7K
🌸آیات ۲۵ الی ۲۹🌸 ✨✨ 💐التماس دعای فرج💐
🌹✨ثواب تلاوت هدیه به پیشگاه مطهر امام زمان روحی و ارواح العالمین له الفداه و شهدای عزیز خصوصا سردار سلیمانی✨🌹