eitaa logo
گفتمانِ کتابی📚
84 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
377 ویدیو
83 فایل
الهی و ربی من لی غیرک.... ادمین کانال: @Fm2409 ادمین کانال: @boshra245
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹⚜⚜⚜⚜ ⚜⚜⚜ ⚜ 🍃 نکوهش از سستی در عمل 🍃 💞 و درود خدا بر او فرمود : آن کس که در عمل کوتاهی کند دچار اندوه گردد و آن را که از مال و جان است بهره ای در راه خدا نباشد خدا را به او نیازی نیست (اخلاقی)👌👌 〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️     🆔️ @gofteman245 ⚜ ⚜⚜⚜ 🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜ ⚜⚜⚜ ⚜ 🍃 رودرو تاثیر عوامل زیست محیطی در سلامت 🍃 💞 و درود خدا بر او فرمود: در آغاز سرما خود را بپوشانید و در پایانش آن را دریابید زیرا با بدن ها همان می‌کند که با برگ درختان خواهد کرد آغازش می‌سوزاند و پایانش می رویاند( عملی بهداشتی)👌👌 〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️     🆔️ @gofteman245 ⚜ ⚜⚜⚜ 🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜ ⚜⚜⚜ ⚜ 🍃 شناخت از عظمت پروردگار 🍃 💞 و درود خدا بر او فرمود : بزرگی پروردگار در جانت پدیده‌ها را در چشمت کوچک می نمایاند (اعتقادی)👌👌 〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️     🆔️ @gofteman245 ⚜ ⚜⚜⚜ 🌹⚜⚜⚜⚜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش می‌خواست که جسم تقریباً بی‌جانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقه‌ام را رها کرد، روی زمین افتادم. گونه‌ام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بی‌سر شهر ناامیدانه نگاه می‌کردم که دوباره سرم آتش گرفت. 💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!» پلک‌هایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگ‌های گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت. 💠 عدنان با یک دست موهای مرا می‌کشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجه‌های دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریده‌اش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم می‌لرزید. در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط حیدر می‌توانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای صبح در گوش جانم نشست. 💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا می‌گشت و با اینکه خانه ما از مقام (علیه‌السلام) فاصله زیادی داشت، می‌شنیدم بانگ اذان از مأذنه‌های آنجا پخش می‌شود. هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمی‌رسید و حالا حس می‌کردم همه شهر حضرت شده و به‌خدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر می‌شنیدم. 💠 در تاریکی هنگام ، گنبد سفید مقام مثل ماه می‌درخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس می‌کردم تا نجاتم دهد که صدای مردانه‌ای در گوشم شکست. با دست‌هایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم می‌داد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس می‌زدم. 💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس می‌کردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم. عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت. 💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم می‌کردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی می‌توانست حرارت اینهمه را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم. صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم می‌رسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال می‌زد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت. 💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید می‌خواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد. صدایم هنوز از ترس می‌تپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!» 💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.» دل حیدر در سینه من می‌تپید و به روشنی احساسم را می‌فهمید و من هم می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غم‌هایم را پشت یک پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!» 💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!» اشکی که تا زیر چانه‌ام رسیده بود پاک کردم و با همین چانه‌ای که هنوز از ترس می‌لرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟» 💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم اومده مردم دارن ثبت نام می‌کنن، نمی‌دونم عملیات کِی شروع میشه.» و من می‌ترسیدم تا آغاز عملیات تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمی‌رفت... ✍️نویسنده: ♥️ ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ثواب تلاوت امشب تقدیم به پیشگاه مطهر امام حسن و امام حسین علیهم السلام و شهدای عزیز🌹
2411978.mp3
5.58M
🌸آیات ۲۳۱ الی ۲۳۳🌸 💐التماس دعای فرج💐
یا رب الجواد،بحق الجواد،اشف صدر الجواد،بظهور الحجه🤲 شبتون مهدوی یا علی✋
هدایت شده از aynaammar
مجلس در حوزه خانواده و جمعیت کم کار است - https://www.farsnews.ir/my/c/33499 به این لینک برید و از این طرح حمایت کنید
💢 مروری کوتاه بر آیات سوره نساء ( آیات9 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيداً «9» 🍃💜و كسانى كه اگر پس از خود فرزندان ناتوانى به يادگار بگذارند، بر (فقر آينده) آنان مى‌ترسند، بايد (از ستم درباره يتيمان مردم نيز) بترسند. از خداوند پروا كنند و سخنى استوار گويند. 📚جلد 2 - صفحه 26 📝نکته ها👇 🔷به گفته‌ى روايات، خوردن مال يتيم، هم بازتاب دنيوى دارد و هم اخروى. در دنيا خسارت به اولاد مى‌رسد، كه در اين آيه مطرح شده و در آخرت، عذاب دوزخ دارد كه در آيه‌ى بعد مطرح شده است. «1» 🔷ممكن است مراد آيه، نهى از انفاق و وصيت‌هاى غير متعادل باشد، بدين معنا كه: مبادا با داشتن كودكان خردسال و ضعيف، همه‌ى اموال خود را وقف يا انفاق كنيد و پس از مرگ، اولاد خود را در فقر و بدبختى رها سازيد. «2» و ممكن است خطاب آيه به كسانى باشد كه فرزندان عقب افتاده دارند، تا آينده‌ى آنان را با برنامه ريزى تأمين كنند. «3» 🔷در رسيدن به خير يا شرّ، ميان نسل‌ها ارتباط است، زيرا آثار عمل محدود به عمر ما نيست، شرّ كار پدر به فرزند مى‌رسد و به عكس اولاد از آثار كار نيك پدر بهره‌مند مى‌شود. 🔷داستان موسى و خضر و مرمّت ديوارى كه گنج يتيمانى در آن بود، از نمونه‌هاى آن است. قرآن مى‌فرمايد: «كانَ أَبُوهُما صالِحاً» «1» 📝پیام ها🔰 🔶1- بايد خود را جاى ديگران گذاشت، تا دردها را بهتر درك كرد. با يتيمان مردم چنان رفتار كنيم كه دوست داريم با يتيمان ما آنگونه رفتار شود. «تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً» 🔶2- هركه آتشى روشن كند، دودش به چشم خودش مى‌رود. ظلم امروز به ايتام مردم، به صورت سنّت در جامعه در مى‌آيد و فردا دامن يتيمان ما را هم مى‌گيرد. «وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا ...» 🔶3- در شيوه‌هاى تبليغى، بايد از عواطف وفطريّات هم استفاده كرد. «ذُرِّيَّةً ضِعافاً» 🔶4- نه خيانت در اموال يتيمان، نه خشونت در گفتار با آنان. «فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا ...» 📚«1». تفسير نورالثقلين. 📚«2». تفسير مجمع‌البيان. 📚«3». تفسير كبيرفخررازى. 📚جلد 2 - صفحه 27 🔶5- يتيمان، در كنار لباس وخوراك، به محبّت و عاطفه و ارشاد هم نياز دارند. «وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيداً» ------------------------------------------------- 📚 برگرفته از تفسیرنور 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245