eitaa logo
آرشیو گفتگوهای مادرانه
38 دنبال‌کننده
226 عکس
33 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پرورش، مدارس زیر ۷۰ دانش اموز حضوری برگزار میشه. پرستو مهاجر: همین که اموزش از طرف شما رو جدی بگیره ۸۰ درصد راه رو رفتی فاطمه عباسی: حق التدریسی بودن معلم جزو شرایطتون بود؟؟ چرا؟؟ بهاره خیرابادی: تعامل بین بچه و معلم بخصوص تو دوره ی ابتدایی و بخصوص تر پایه ی اول خیلی خیلی مهمه. اینکه معلم دست بچه رو بگیره و قلم دست گرفتن رو بهش یاد بده، نوشتن حروف روی کاغذ رو فیزیکی کار کنه. به نظر بنده، مجازی شدن اموزش های بچه ها اشتباه بسیار بزرگی بود که چون برنامه ی جایگزین مناسبی براش نبود مجبور به اجراش شدن، چون اسیب های روحی دور بودن بچه از هم سن و سال هاش و وابستگی به گوشی و انجام تکالیف به خاطر تشویق معلم و دیده شدن تو گروه درسی خیلی بیشتر از احتمال بیمار شدنشون هست فاطمه عباسی: خب قبلا هم همین زمان رو در مدرسه بودن بهاره خیرابادی: چون معلمین استخدامی اول باید ۳۵ واحد مدارس دولتیشون رو پر کنن و بعد میتونن برن تو غیر اتتفاعی ها، و خسته تر و بی حوصله تر از اونایی هستن که فقط تو دولتی ها هستن فاطمه عباسی: و اینکه شیوه آموزش من مربوط به زمان تحصیل خودمون میشه و الان این شیوه ها تغییر کرده مخصوصا در درس ریاضی پرستو مهاجر: از ما بزرگترها که زمان نمیگرفت ...ما اضافه شدیم خودم وقت کم میارم واقعا.... تو مدرسه فرق داشت همونجا یاد میگرفتن تعامل داشتند رشد داشتند یه جامعه کوچیک بود و دردسرهای خودش که باید خودشون حل میکردن فاطمه عباسی: بله من هم شدیدا آرزوی بازگشایی مدارس رو دارم و بابت بیماری هم ترسی ندارم فاطمه جلمبادانی: سلام سلام☺️ من تازه رسیدم بیام سرگوشی. چند دقیقه هم بیشتر نمیتونم کنارتون باشم،چون بچه م الان داره بهانه می گیره...😩 همش میگه مامان روتو به من کن. میگم جان؟ چیه؟ میگه مامان من کیارو بوس کنم؟عمه زینبو بوس کنم عیب نداره؟😁😅 القصه...اینکه من بچه مدرسه ای ندارم.ولی آسیب های رها شدن بچه های اقوام در مجازی رو دیدم.وابستگی زیاد به گوشی وفرصت تعاملی که از بچه ها گرفته میشه... بنظرم اگه با قانون مندی و مهارت بشه فضا رو مدیریت کرد آسیب هاش حتما کمتره. اما برای خودم و اصولا برای مادرها بنظرم فرصت و فضای خوبی برای یادگیری بسیار از مهارتها و علوم در خانه و بشکل اموزش از راه دور هست،بشرطها و شروطها.... پرستو مهاجر: چرا باید این تغییر باشه...‌؟چرا نباید بتونیم خودمون کمکشون کنیم؟تو منابع کنکوری هم این تغییر رو هر سال شاهدیم به خاطر تجارت و سود و اینکه کنکوری سال قبل نتونه کتاباشو به کنکوری سال بعد بده. در صورتی که زمان ما لااقل تا چند سال به همدیگه امانت میدادیم🤑 تازه خدا رو شکر ما تو این دو سال یکبار مریض نشدیم.....بگو ماشاالله زهرا: بستگی به بچه و روش مادر در تدریس داره. ولی بازم بنظر من، ممکنه روی بچه و مادر بهم باز بشه و روابطشون به خاطر آموزش، تیره و تار بشه. فاطمه عباسی: امسال با دو تا بچه پای گوشی که یک کدوم کلاس اولی هست واقعا نمیدونم چی در انتظارمه😅 مخصوصا اینکه هر دو صبح کلاس دارن🤦‍♀ زهرا: گفتن غیرانتفاعی های کم جمعیت، حضوری هست کلاساشون. A: من بچه ام کلاس اول بود، اصلا به مدرسه نرفت،خودم آموزشش میدادم و استفاده از شبکه آموزش. جاهایی هم که شیوه تغییر کرده بود از کلاس اولی های پیام رسان سروش کمک میگرفتم. تکالیفشو برا معلمشون ارسال میکردیم. روزاییکه پرسش و پاسخ بود حدود نیم ساعت آنلاین بودیم.البته گاهی بود که تا دوساعت هم آنلاین بودیم. معلمشون هم که آموزشها رو بصورت فیلم میذاشت دخترم نگاه نمیکرد میگفت مامان بهتر یادم میده این فیلمها رو نمیخوام. معلمشون خیلی همکاری داشت با خانواده ها و مرتب بچه ها ارزیابی میشدند.بعضی روزام که خسته بود دخترم اصلا کاریش نداشتم چون روند درسی ما در منزل کمی جلوتر از مدرسه بود. مدرسه هم دولتی بود. فاطمه عباسی: آموزش مجازی نسخه ای هست که در شرایط اضطرار برامون پیچیدن و مسلما انتخاب هیچکس نیست آفات و آسیب‌های خودش رو داره از آسیب های جسمانی و روحی حضور در مجازی تا مشکلات اینترنت و عدم همکاری بچه ها و بهانه گیری شون انجام ندادن تکالیف پایین اومدن کیفیت یادگیری و... مادری هست که با این چالش ها دست به یقه شده باشه و تونسته باشه با ایده ای این موانع رو برطرف کرده باشه؟؟؟ بیاین بگین برامون😍😍 بله ولی امام حسین به اندازه دولتی ها شلوغه🤦‍♀🤦‍♀ A: ما سیستم ستاره و امتیاز و جایزه داشتیم. کسی هم که تکالیف رو زود انجام بده جایزه آخر هفته اش رفتن به طبیعت و مهمانی ست. اما واقعاااااا بعضی روزها حوصله نداشت، مثلا در کل سال بیست روز اینجوری بود،منم اذیتش نمیکردم ولی قانون این بود که بعدا جبران کنه. F.salari: سلام✋ دختر من کلاس اولشو پارسال مجازی گذروند. ✅مدرسه مجازی تجربه خوبی بود.🙈 ✅از محاسنش این بود که ۱_وقتمون خیلی آزاد بود ۲_ چون سال اول دخترم بود خیلی درگیرش ن
کرد و بهش سخت نگذشت. تونست بازی کنه ۳_خودم مستقیم از روند پیشرفتش مطلع بودم ۴_به محتواهایی که توسط معلم و سایر دانش آموزان در اختیار بچه گذاشته میشد نظارت داشتم. ۵_خانواده رو درگیر و حساس به روند تحصیل بچه میکرد. عیبش هم به نظرم اول و مهم تر در دسترس قرار گرفتن گوشی و فضای مجازی برای بچه ها بود. دوم هم عدم امکان تعامل گروهی و مستقیم بچه ها با هم بود. ✅هر روز دو ساعت کلاس آنلاین داشت. سر شروع کلاس وارد کلاس میشد و سر دوساعت و اتمام کلاس گوشی رو میذاشت کنار. ✅آره از اون مامانها بودم که پا به پای دخترم سر کلاس بودم استثناهایی هم بود که کاری داشتم ولی اکثرا بودم. اما به این معنی که دخترم فعالانه حضور داشت و من فقط کنارش بودم. ✅با معلم هم صمیمی بودیم خداروشکر سر مسائل مختلف با هم تعامل داشتیم سر مسایل آموزشی دخترم اگر به محتوایی منتقد بودم و یا جایی رو احساس میکردم به توضیح بیشتر نیاز داره حتما منتقل میکردم. و بعضی وقتها ساعتی بحث میکردم. خیلی جاها موثر هم بود. You EN: سلام شاید به نظرتون من نگاه خیلی منفی به قضیه دارم اما با تجربه سال قبل پسرم و پیش دبستانی دخترم باور کنید پشتم از مدرسه مجازی میلرزه البته از نظر بیماری خدا وکیلی سال پیش بچهام خیلی سالم تر بودن سالهای قبلش پسرم هر ۴۰روز باید آنتی بیوتیک میخورد بس که مریض میشد ولی از نظر روح و روان داغون شدیم😢 من حاضرم بچها حتی شده روز در میان یا چند ساعت در روز برن مدرسه واقعا برای روحیه شون واجبه در کل هر کدوم یه سری معایب داره سکینه حسینی: سلام به نظر من معایب آموزش مجازی بیشتر از مزایای اون هست چیزی که من در طی این مدت باهاش مواجه شدم یکی خسته شدن بچه ها از این مدل آموزش و کم شدن انگیزه تحصیلی بچه ها و مهم ترین نکته اینکه فضای شاد و پر تحرکی که در مدرسه وجود داره از بین رفت و تنبلی و عدم تحرک بچه ها مشکلاتی براشون به وجود آورد Z M: سلام منم دوره مجازی رو پارسال و نصف سال قبلش رو تجربه کردم.بنظر من هرکدوم چه حضوری و چه غیر حضوری محاسن ومعایب خودشو داره.ولی من فک میکنم بازم تا دوره ابتدایی بشه مجازی رو تحمل کرد سوای اینکه حضور بچه ها وتعاملشون باهم دیگه هم بالاخره مزایای دیگه دوره حضوریه.بستگی به معلم داره.معلم ما خوشبختانه ازون معلمای فعال و سرزنده و قانونمند بود.باید سر صبح ساعت ۸ حاضری زده میشد و بعدش اجازه ورود نداشتیم.ازسبک اموزشش و تدریسش هم نمیدونم چجوری براتون تعریف کنم واقعاااا عالی همونجا همه چی رو بهشون حالی میکرد.من از لحاظ اموزش و معلمشو ن مشکل نداشتم ولی ساعت کلاسش گاهی با پسر دیگرم برخورد داشت واون گوشی رو میگرفت ومیبرد.ولی اون پسرم چون دوره دبیرستانه بااینکه مدرسه هم فعال هست ولی بنظر م باید بره حضوری و فک میکنم یادگیریش خیلی تومجازی میاد پایین. بچه‌ها خودشونم خسته شدن دوست دارن برن مدرسه Firoozfar: ازهمین فرصت استفاده میکنم و به صورت بسیار مرموزانه😎😎😎 یک تبلیغ زیبا برای مجموعه مدارس صدرا میکنم. مدرسه دخترانه صدرا دوره اول ودوم ابتدایی ان شاءالله به دلیل تمام معایب آموزش مجازی وبا جمعیت کم وکادر دغدغه مند در مباحث تربیتی وآموزشی با یاری خداوند متعال حضوری خواهد بود وپذیرای علاقه مندان می باشد : سلام سلام من اومدم 🏃‍♀🏃‍♀ خسته و کوفته ولی پر انرژی😍😍 به به عجب بحثی ... سفره دل مادرها باز شده 😁 اول تجربه ام رو بگم بعد برم سراغ مزایا و معایب مجازی از نظر من پارسال پسرم کلاس دوم بود .. خداروشکر معلم خوب و همراهی داشت هرچند یک سری کوتاهی های صورت میگرفت (مثل جا موندن بررسی تکالیف یا وقتی موضوعی رو میخاستم که توضیح بدن برای پسرم و ایشون یادشون میرفت) که خب به عمد نبود و یجورایی به معلم حق میدادم هرچند اون لحظه تو این حالت😡 قرار میگرفتم سال گذشته ما کلاس افلاین و انلاین داشتیم که صبح در آفلاین کلیپ آموزش هایی که معلم تدریس کرده بود + تکالیف رو داخل کانال قرار میدادن و بعد از ظهر حدود یک ساعت تا یک ساعت و نیم کلاس انلاین داشتیم صبح ساعت ده بعد از اماده کردن ناهار و کارهای منزل حدود دوساعت مشغول درس و کلاس بودیم و بعدش هم پسرم تکالیفش رو انجام میداد بماند که سه ماه طول کشید تا تونستم ۵۰ درصد وابستگیش به خودم رو برای انجام تکالیف کم کنم 😖سخت ترین قسمتش همینجا بود .. بعد از ظهر هم خداروشکر به خاطر همراهی همسرم و جدیت داشتن در قبال حضور در کلاس و رعایت آداب مشکل خاصی نبود پسرجان هم خودش رو موظف میدونست که سر وقت اماده باشه .البته بدون شیطنت نبود که اونم طبیعیه دیگه خوشبختانه پویان خیلی درگیر فجازی نشد چون فقط تایم کلاسش و با نظارت گوشی دستش بود مواردی که به نظرم خیلی کمک کننده اس برای گذراندن ایام مدرسه ۱_جدیت داشتن پدر و مادر 😎 همراه با رفتار مهربانانه 😌 ۲_همراهی و پیگیری معلم ۳_اینکه کودک درک کنه که حضور در مدرسه قانون
که دیگه کار از کار گذشته شخصا نظرم اینه توی اینجور مواقع هم اگه توسل واقعی وخالصانه وباتضرع به پیشگاه خداوند صورت بگیره خداکریمتر از اون هست که دست رد به سینه ات بزنه ولی ناخواسته درگیر آثار وضعی عمل میشی زهرا: نه دیگه این غلطه بنظرم😊❤️ توکل و تلاش باید از همون اول و حتی موقعی که همه چیز روی رواله باشه بنظرم توجه و توکل مداوم محتاج تذکر و یادآوری و تکرار و‌تمرین هست و برای تذکر و یادآوری زندگی جمعی و‌تشکیلاتی مؤمنانه خیلی کمک کننده هست. بهاره خیرابادی: فاذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی الله‌، ال عمران ۱۵۹ شقایق ایمان دوست:  وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ .(شعراء / 217) و بر [خداى] عزيز مهربان توكل كن. زهرا: من درباره این آیه یه مدت فکر میکردم. انگار داره ممزوج بودن عزم و پشتکار و توکل رو میگه بهاره خیرابادی: وَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ وَكيلًا احزاب،۳ شقایق ایمان دوست: مثال روزی دهنده ی جوجه کلاغ در روایات که نشون میده خدا هیچ کسی رو فراموش نمیکنه.... بهاره خیرابادی: فَإِن تَوَلَّوا فَقُل حَسبِيَ اللَّهُ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ ۖ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ توبه، ۱۲۹ نعم اجر العاملین. الّذین صبروا و علی ربّهم یتوكّلون عنکبوت، ۵۸،۵۹ شقایق ایمان دوست: اینو خیلی دوسدارم که آدم کارو شروع میکنه ومیسپاره به خدا ادبیات هم پر از ابیات مربوط به توکل هست و البته انتقال مفهوم صحیح توکل در کنار کار و کوشش مولانا: گر توكل مي كني، در كار كن كشت كن، پس تكيه بر جبار كن» سعدی گرچه مرغ، توكل به آب و دانه كند به دست خود ز براي خود آشيانه كند بهاره خیرابادی: توکّل معنایش این نیست که کار را رها کنید بنشینید تا خدا بیاید عوض شما کار را انجام بدهد؛ ... توکّل این است که شما راه بیفتید، عرق بریزید، تلاش کنید، آن‌وقت یقین داشته باشید که خدای متعال شما را کمک خواهد کرد.۱۳۹۵/۰۳/۰۳ مقام معظم رهبری شقایق ایمان دوست: صائب : اگر آزاده اي، بگذار اسباب تجمل را كه بي برگي بسامان مي كند كار توكل را 🦋🦋🦋🦋🦋🦋 بيكاري و توكل دور است از مروّت بر دوش خلق مفكن زنهار بار خود را 🦋🦋🦋🦋 به دوش توكل منه بار خود را ولي نعمت خويش كن كار خود را بهاره خیرابادی: اعتماد و توکّل به خدا، به انسان شجاعت میبخشد.۱۳۹۵/۰۹/۲۳ مقام معظم رهبری زهرا: ✅✅✅✅✅ با توکل زانوی اشتر ببند بهاره خیرابادی: من فکر می کنم توکل یه دوپینگ روحی برای تقویت اراده ی آدمه. (تو مثال کلاغ شقایق) درسته خدا روزی رسانه، اما خود مثال هم درمورد موجودیه که هنوز اراده ای بر وجودش و بقاش نداره، روزیش بنا بر تدابیر دنیا بهش رسونده میشه در مورد انسان قضیه پیچیده تر میشه. تفاوت انسان با بقیه در اختیار، اراده، شعورش برای فهم، و مهمتر از همه انتخابه توکل اگر باعث نشه تو کاری که داریم انجامش میدیم با اراده تر شیم و بیشتر روی توانمون حساب باز کنیم، و بیشتر از خودمون کار نکشیم، و بیشتر به خودمون سختی ندیم، و به خودمون اعتماد نداشته باشیم... توکل نیست! فاطمه عباسی: دوستان چقدر خوب میشه مصداقی روی تک تک بندهای این، صحبت کنیم زهرا: سر بارداری سومم سه ماه استراحت داشتم و این سه ماه خیلی بهم سخت گذشت. حس سربار بودن و اینکه زحمت خودم و بچه‌هام روی دوش مادر و همسر و مادرشوهرم بود. مخصوصا اینکه دخترم پوشکی بود و بحث تعویض و شست و شو و.....😩 یعنی این حس محتاج بودن به بقیه خیلی اذیتم می‌کرد. حاضر بودم تمام کارهای دنیا رو تنهایی انجام بدم ولی محتاج بقیه نباشم. خب به هر حال اون دوران سپری شد ولی من ناراحت بودم از تکرار این ماجرا سر بارداریهای بعدیم. سر زایمان سومم یکی از دعاهایی که کردم این بود که خدایا! توی بارداری چهارم مشکلی برام پیش نیاد و نیاز به استراحت و مزاحمت برای بقیه نداشته باشم. و با توکل به خدا، بازم به بچه چهارم فکر کردم. الحمدلله سر بارداری چهارمم، با اینکه مصادف با انتخابات و بحث روشنگری و کلی فعالیت میدانی بود، ولی از عنایت خدا و لطف ائمه مشکلی پیدا نکردم. یه چیز دیگه اینکه بعد از بارداری سومم، حتی مادرم میگفت من راضی نیستم با این اذیت دوباره باردار بشی. ولی یه روز در نهایت ناباوری بهم گفت زهرا! من کتاب سه دقیقه در قیامت رو ‌خوندم و تصمیم گرفتم دیگه بهت نگم بچه نیار. هر جور خودت صلاح میدونی😁 فاطمه عباسی: به خصوص راجع به بند آخرش تجربه های شخصی خودتون✅ زهرا: آفرین👏👏👏👏 یعنی توکل اگر درست فهم بشه موتور محرک منه و نه عامل رکود و سستی من. منتها حرکت با نهاییییت قدرت و نهایییییت آرامش و اطمینان و از اثرات توکل این دو مورده: تلاش بیشتر آرامش بیشتر فاطمه عباسی: دقیقا آرامش👌👌 احساس می‌کنم مادری که در حدی که بلده وظیفه ش رو انجام میده و تلاش میکنه برای بهتر شدن و باقی رو به خدا میسپاره اولین
خدا داریم خیلی امیدواریم که اجابت میشه ولی در مورد خواسته های بزرگمون، میگیم مگه میشه؟؟غیر ممکنه و این یعنی اینکه ما خدا رو اونقدر توانا نمیدونیم یا اونقدر دهنده نمیدونیم مریم برزویی: روان شناسی غربی چون مبناش انسان هست. میگه انسان به تنهایی و با اتکا به خودش می تونه امورش رو انجام بده. اما اسلام معتقده انسان نیاز به یک پشتوانه ی محکم داره تا بتونه کارش رو به سرانجام برسونه و خودش تنهایی کفایت امورش رو نمی کنه. این دقیقا مبنای فطرت هست. ولی متاسفانه روان شناسی غربی میخواد این فطرت رو لگد مال کنه و ببره تو حجاب و نتیجه میشه کلی آدم افسرده و مریض روحی! چون این نسخه ها یه خلأیی داره که نقص روح و جسم میاره. ما حتی می بینیم اون کافر هم فطرتا دنبال خدا میگرده در فطرتش اون نیاز رو حس می کنه ولی تو مصداق اشتباه می کنه زهرا: بنظرم همون طور که خداوند ما رو به توکل فرامیخونه به تلاش هم فرامی‌خونه و نکته مهمش اینه که جهت تلاش رو هم مشخص میکنه یه چارچوب و مبنایی برای جنس و‌مدل تلاشمون مشخص کرده 🌺«تلاش در مدار رضایت خداوند»🌺 «تلاش در مدار توکل» مثلا یه کسی که بمب هسته ای میسازه اونم خیییلی تلاش میکنه منتها تلاشش در جهت خلاف عبودیت خدا هست. خب توکل برای این آدم معنی نداره. منم اگه تلاش میکنم باید تلاشم در جهتی باشه که خداوند برام مشخص کرده و الا شاید اون تلاش منو به قهقرا ببره. و اگه تلاش در مدار رضایت خداوند باشه من میتونم بگم بقیه‌اش رو به خدا میسپارم و بگم توکل میکنم و..... مریم برزویی: بله دقیقا همین طوره. هدف وسیله را توجیه نمیکنه. باید تلاش هم در چارچوب دین باشه. اگر از خط بزنم بیرون. قطعا پشیزی نمی ارزه. به قول قران مَثَلُ الَّذیِنَ کَفَرُوا بَرَبِهِمْ أعْمالُهُمْ کَرِماد اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِى یَوم عاصَف». فاطمه عباسی: دوست داشتم بدونم یک زن و ‌مادر نمونه مثل حضرت زهرا (س) چطوری با خدا مناجات می‌کنه؟ برای همین با «صحیفه فاطمیه» مأنوس شدم و دعاشو میخونم. بغیر از اثرات و برکاتی که این انس برام داره، مدام با خودم میگم یعنی حضرت زهرا (س) اینجوری با خدا حرف میزده؟! این چیزا رو از خدا می‌خواسته!؟ توی صفحه ۳۴ «صحیفه فاطمیه» به لذت و حظ وصف ناپذیری رسیدم. اونجا که میگه: «بار پروردگارا مرا برای آن‌چه برای آن خلق کرده‌ای، فراغت ده و مرا به آن‌چه که خود برای من به عهده گرفته‌ای، مشغول نساز و......» با خودم فکر می‌کردم خدا ما رو برای چی خلق کرده؟! انی جاعل فی الارض خلیفه.... و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون..‌‌ و.... انگار حضرت زهرا (س) می‌فرمایند: فکر و ذهن و توانم رو از امور بیهوده و حاشیه‌ای رها کن تا در دل اون حواشی به تو برسم. نه اینکه غرق بشم در اون حواشی و از متن محروم و غافل بمونم. فراز بعدی هم زیباست. میگه مرا برای آنچه که خود برای من به عهده گرفته‌ای، مشغول نساز. مثلا خداوند خودش رزق و روزی من و بچه‌‌هام رو به عهده گرفته و به من دستور داده تو فقط تلاش کن. من خودم تعیین میکنم رزقت چقدر باشه. تو تلاش کن و نگران کم و زیادش نباش. چون کم و زیادش بنا به ملاحظاتی دست خودمه. پس چرا من با درگیر کردن خودم با بهانه‌ها و توجیهاتی که اصلا و ابدا وظیفه من نیست، مسیر رشد خودم رو میبندم؟! و این میشه توکل. یعنی خدا خودش وکیل من هست در بغضی امور من برم دنبال کارهایی که خدا منو برای اون منظور خلق کرده. زهرا اشرفی نسب: سلام مباحث خیلی تئوری داره پیش میره یکم بریم به سمت مثال هایی که در روزمره برامون اتفاق افتاده مریم برزویی: بسم الله زهرا شروع کن خودت😉 کاهانی: خب تا اینجای بحث عزیزان به تلاش و پیدا کردن راهکار واسه حل مشکلات همزمان با توکل و توسل و سپردن فرجام کارها به خدا اشاره کردن اما از نقش صبر وتحمل صحبتی نشد... یعنی این صبوری و تحمل کجا به کار میاد... و چه موقع باید صبوری کرد؟ به نظر من ما گاهی موارد صبوری و توکل رو باهم قاطی میکنیم یعنی در اصل داریم صبوری میکنیم اما اسمشو میزاریم توکل... البته منظورم صبر ازنوع استفاده منفی هست زهرا اشرفی نسب: یه مثال میزنید منظورتون رو متوجه نمیشم کاهانی: حتما واژه سوختن و ساختن رو شنیدین.. میگن طرف داره در مواجه با مشکلات میسوزه و میسازه..یا به تعبیری تحمل میکنه و وقتی در مورد چنین آدمی قضاوتی صورت میگیره میگن توکلش زیاده مثلا توی رابطه با همسرش به بن بست خورده اما به جای اینکه دنبال راه حل باشه صبوری رو پیش میگیره و وقتی بهش میگی خب چکار کردی که رابطه خوب بشه میگه زندگی من دیگه همینه باید تحمل کنم و توکل برخدا دیگه زهرا: بنظرم صبر معنی و ارزشی بالاتر از تحمل داره تحمل یعنی همون سوختن و ساختن و اینکه خب اینم پیشونی ما بود و باید بسوزیم و دود نکنیم و.... ولی صبر خیلی مرتبش بالاتره و بعلاوه اینکه صبر یک حالت نیست، یک عمله یعنی توش
فعال بودن و تعهد و دغدغه داشتن و توکل و توسل کردن هست. به اصطلاح صبر فعال. هم صبوری میکنی هم با استمداد از خدا و ائمه و توکل بر خدا دنبال این هستی که با چه راهکار و خلاقیتی مثلا این مشکل اخلاقی همسرم رو که واقعا نادرسته، رفع کنم و تا زمانی که مشکلش رفع بشه صبوری میکنم و گله و شکایت و ناله نمیکنم فاطمه عباسی: چند سال پیش که پسرم شیرخواره بود رفتیم مراسم علی اصغر اونجا نماینده مجلس با قرعه کشی یه وام هدیه داد به ۵ تا شیرخوار اسم پسر منم در اومد خلاصه اسم نوشتن و گفتن فلان تاریخ بیاین دفتر و نامه بگیرین واسه بانک ما هم گفتیم این وام بشه کمک هزینه خرید ماشین رفتم دنبال و نامه و بانک و ... تو بانک به مشکل خورد و نشد😁 از بی برنامگی و عدم مدیریت نماینده که بگذریم😡 بعد کلی برو و بیا و نامه و فلان، یه لحظه تا میخواستم بگم ای بابا اینم از شانس ما در یه حرکت دستگیرانه از سمت خدا، گفتم خدایا حکمتت رو شکر، شاید تو دوست نداشتی این پول بیاد تو زندگی ما، ممنونتم اگر صلاحه ما ماشین بخریم خودت یه طوری درستش کن و بعد هم دیگه به این مسئله فکر نکردم به یکی دو ماه نرسید که یه وام قرض الحسنه با مبلغ بالاتر برامون از یه جایی در اومد و الحمدلله تونستیم یه ماشین بهتر از اونی که میخواستیم بخریم😍😍😍 به نظرم این صبر نیست، تحمله مفهوم صبر با رکود و تسلیم سازگاری نداره کاهانی: البته خب در ذهن عوام تحمل و صبر یه معنا داره فاطمه عباسی: بله در عوام اینطوری جا افتاده متاسفانه کاهانی: اجازه هست یه مثال از زندگی یکی از نزدیکانم بزنم تو این مورد فاطمه عباسی: در مورد مورد ۳ هم به نظرم خیلی جای کار داره و میشه صحبت کرد در موردش بخصوص که همه اینجا مادریم کاهانی: منظورم قاطی شدن مسئله صبر وتوکل باهمه زهرا: حالا معمولا توی لفظ قاطی میشه مهم اینه که توی واقعیت تفاوت این دو رویکرد رو بدونیم. کاهانی: خاله ای دارم که از موقع ازدواج مشکلاتش شروع شد وبعد که بچه دار شد در رابطه باهمسر و فرزندانش دچار مشکل بود و هربار که مسئله اش بغرنج میشد به قول اطرافیان صبوری میکرد و توکل و دوباره به زندگیش ادامه میداد و همیشه این جمله رو به کار میبرد که چکار کنم؟ میخوام بگم هیچکس به خاله بیچاره من مشورت نداد اینکاری که تو داری بازندگیت میکنی نابود کردن زندگیته واصلا صبوری و توکل نیس اما حالا بعد چندین سال زندگی که خاله م به میانه زندگی رسیده و خب دیگه سایه همسر رو نداره و مشکلاتش بزرگتر و عمیق تر شدن حالا میگه که من صبر و توکل نمیکردم بلکه خودم رو عادت داده بودم به داشتن مشکل و در رفتن از حل مسئله و اما حالا نصیحتش به عنوان یه آدم پرتجربه به ما اینه که برای تمام مسایل زندگی تون هنوز بزرگ نشدن دنبال راه حل باشید به نظر من این عادت کردن به مشکلات هم معضل بزرگیه که ماها اسمشو میزاریم سرنوشت و صبوری و .... البته معتقدم این نوع رفتار تو مذهبی ها بیشتر جلوه داره چون الآنه دیگه کمتر دختری با مشکلات میسازه و فوری قهر وطلاق و ..... منظورم دختران نه به قید مذهبی زهرا: اما این وسط دو تا مساله مهمه بنظرم اول اینکه اون مشکل زندگی من و یا مثلا فلان رفتار همسرم، واقعا مشکل باشه و جزء طبیعیات دنیا و زندگی نباشه و من خیلی خودمو سرش اذیت نکنم. مثلا اینکه انتظار داشته باشم هممممیشه هممممه چیز بر وفق مراد من باشه. یا مثلا فلان رفتار همسرم واقعا ناپسند باشه، نه اینکه از زاویه دید خودم و منافعم، بد باشه بنظرم. اینجا به این خانم باید گفت عزیزم، نگاه و انتظار تو اشتباهه عزیزم. مثلا طرف چون انتظار داره شوهرش تماااااام و کماااااال در اختیار اون و کارهای خونه باشه، ناراحته و دنبال راه حل میگرده یا شاکیه و.... و مورد دوم اینکه واقعا برای حل اون مشکل با توکل و تلاش و صبر، دنبال به راه حلهای درست و اصولی و اخلاقی باشم نه راه حل‌های خاله زنکی و نادرست و با نیت تلافی و حساب کار دستش بیاد و گربه رو دم حجله بکشم و.... ولی قبول کنیم وااااااقعا مرز باریک و دقیقی هست. کاهانی: ببینین دقیقا منظورم همینه خصوصا تو مورد زندگی مشترک این خودشو خیلی نشون میده خب بعضی زن وشوهرها واقعا مشکلاتشون حل نشدنیه و دیگه از یه جایی رابطه باید قیچی بشه اما باقید اینکه زندگی ماهمینه صبر و پیشه میکنن و میگن توکل برخدا ادامه میدیم اما در نهایت مشکلاتی پیش میاد که تبعاتش به نسلهای بعدی شون میرسه زهرا: اینجا باید دید آیا راههای که برای حل اون مشکل طی شده واقعا درست و همه جانبه و با نیت و روش درست بوده یا نه؟ آیا واقعا توکل و توسل و صبوری بوده یا نه؟ آیا این داروهای توکل و توسل و تلاش و صبر، درست و به موقع استفاده شده که الان انتظار حل شدن اون مشکل رو داریم یا نه؟ آیا مقدمات درست چیده شده یا نه؟ اگر نبوده خب انتظار حل مشکل هم، انتظار بیجایی است. کاهانی: یه مثال دم دستی که خودم بارها شنیدم بگم شنیدین ک
بود.و بعدش همه میگفتن ما میدونیم فلانی خاستگارت بوده یا فلانی همه شاغل بودن چرا زن این شدی.مخصوصا تو دانشگاه ک اونم ازاد همه میگفتن وای چطور میتونی با ی ادم بیکار زندکی کنی اگه کار پیدا نکرد چی.ولی همش من میگفتم خدا بزرگه بزار درسش تموم بشه و بعدش برا ازمون یا هرکاری تلاششو میکنه.خیلی قرص حرف میزدم و اخرسر بعد پنج سال شوهرم کار پیداکرد.و اولین حقوقش مصادف شد با جواب مثبت ازمایش بارداری.قشنگ تو اون سالها میتونم حس توکلم اونقدر قوی بود ک بهم ارامش میداد تو تمام بی پولی کشیدنامون. ولی از قضا سر زایمانم اصن توکل نکردم.همش دنبال طبیعی زایمان کردن بودم فلان ورزشو کن فلان کارو کن.اینو بخون اونو بخون.دنبال بهترین ماما باش.دکتر اشنا پیدا کن.تو بیمارستان تا بستری شدم رفتم تو قسمت ازمایشگاه دنبال اشنا.هرچی ماما می‌شناختم ب همه زنگ زدم.همه پرسنل اشنا و دوست مطلع شدن من بستری ام.ولی دریغ از توکل. بخدا.قشنگ یادمه ک میگفتم باید طبیعی زایمان کنم.یبار نگفتم هرچی خدا بخاد یا خدایا میبینی من دارم تلاش میکنم بهم کمک کن.اصلا.و در کمال ناباوری سزارین شدم و بعدش افسرده و بعد متوجه عدم توکلم شدم نه دیگ.اگه توکل کرده باشیم ک خب میدونیم بترین مصلحتش همین بوده..اگرم توکل نکرده باشیم ک خب قضیش معلومه اینجا میخوره تو پرمون چرا همونی نشد ک من میخوام.غافل از اینکه همونی شد ک خداخواست(ک قطعا بهترین چیزه) راضی ب مقدرات نیستیم فک کنم خو🤔 اره همین دقیقا✅ شقایق ایمان دوست: تو زندگی شخصی سر ی مسئله ی مهم فکر میکردم خیلی سرم میشه خیلی تحقیق کردم خیلی کتاب خوندم خیلی مشاوره رفتم و خلاصه خیلی خیلی خیلی تلاش و طبق همین تلاش‌ها و به نتیجه رسیدم که چه جوری انجامش بدم اما هر چی بیشتر تلاش میکردم بیشتر قفل میشد از زمین و آسمون برام مانع می‌رسید طوری که دیگه واقعا کم آوردم ی روز ی مانع بزرگ حل نشدنی افتاد جلو پام و همون باعث شد بشکنم و بگم خدایا غلط کردم من گمت کرده بودم خیلی به خودم مطمئن شده بودم حالا این تو و کار من اگه به صلاحمه خودت به سرانجام برسون اگه نیس خودت خلاصم کن خلاصه به ظهر روز بعد نرسید که معجزه وار تمام قفل‌ها شکسته شد و یکی از بهترین اتفاقهای زندگیم رخ داد. و الان هر جای زندگی گیر میکنم بلافاصله میگم باید از ته ته ته دلم پناه ببرم بهش و بسپارم به خودش تا زمانی که بخوام 100 در100 به خودم متکی باشم قدم از قدم پیش نمیرم اما در بحث توسل: بزرگان گفتن حل گره های کوچک رو از شهدا بخواهید و گره های بزرگ رو از مادر سادات و شخصا ی نماز جادویی دارم که هر وقت به هر نوع بن بستی خوردم و خوندم نشده باز نشه یا نظر من تغییر نکنه و به راه بهتری هدایت نشم هدایت که چه عرض کنم دستمو میگیرن میذارن تو اون مسیر. نماز استغاثه به حضرت زهرا
A: سلام و صبح بخیر خدمت مادران عزیز🌹 من و همسرم به بچه ها گفتیم هر چیزی نیازتون باشه و ما ضروری بدونیم اون رو تهیه میکنیم:قانون اول ضروری هم ندونیم حتی اگر یه پاکن هم باشه، نمیخریم. دلیل نمیشه چون دوستت فلان چیز رو داره شمام داشته باشی، دوستت خیلی چیزهای دیگه رو نداره که شما مطلع نیستی.👌 بچه ها چون میدونن والدین به قانون اول پایبند هستن،و اگر چیزی لازم باشه ،حتی اگر بچه ها درخواست نکرده باشند، والدین تهیه میکنن و اونا غافلگیر میشن،😍 پس به ندرت شاهد بد قلقی بچه ها هستیم.☺️ در صورت بدقلقی ،هم ،با یادآوری نعمتها و سلامتی که خدا به ما داده،و نعمت در کنار هم بودن،🤲 اونا رو به سمت آرامش و حس رضایت از زندگی سوق میدیم.😌 توصیه میکنم صوتهای تربیت کودک استاد پوراحمد رو گوش بفرمایید. زهرا: بنظر من در وهله اول والدین میتونن جوری فضای خانه و ‌خانواده و سبک زندگی و‌تربیت فرزند رو مدیریت کنند، که کلا این دغدغه‌ها و ‌درخواستها برای بچه‌ها پیش نیاد که باز بعدش بخوایم هی درستش کنیم. و بنظر من سلوک والدین خییییلی موثر هست در شکل‌گیری این توقعات در بچه‌ها. مثلا توی خونه‌ای که مدام والدین حرف از بورس و سهام و تعویض ماشین و موبایل بزنن و فک و فامیل هم مدام دغدغه‌شون این مسائل باشه خب طبیعتا این نیازهای کاذب در بچه‌ها ایجاد میشه و زمینه این اتفاق رو والدین خودشون فراهم کردن کاهانی: سلام بر همگی صبح روز یکشنبه تون بخیر موضوع بسیارررر عالی و کاربردی انشاالله که در آخر همه دست پر باشیم زهرا: ان‌شاءالله با عنایت خضرت زهرا س و امیرالمؤمنین ع که امروز میهمانشون هستیم و با مشارکت مادران عزیز و گفتن نظرات و تجربیات ارزنده‌شون. کاهانی: من درین رابطه با دخترم مقداری چالش داشتم و با مشاوری هم مشورت کردم سعی میکنم حرفای ایشون (مشاور) و تجربیات خودم رو بگم براتون.... نکته اول رعایت سبک درست زندگی که دوستمون اشاره کردن واقعا مهمه نکته دوم دارا بودن روحیه قناعت در پدر ومادر اگه بخوام بیشتر درین مورد بگم اینکه پول هست اما واسه خودت نمیخری و واسه نیازمندان مثل چیزی که داری و تهیه میکنی و با همکاری فرزندان اینکار و انجام میدی نکته سوم رفت و آمد و حشر ونشر داشتن با خانواده های نیازمندی که فرزندانشون هم سن وسال بچه های خود ما باشن نکته چهارم ایجاد روحیه بخشش مال (نه کهنه ویا نیاز نداشتن به اون وسیله بلکه اتفاقا نیاز ضروری داری بهش اما میبخشی) در خودمون ودرفرزندان نکته پنجم برگزاری زنگ صحبت و گفتگو درباره مشکلات دیگران (همسایه یا فامیل و یا دوست ) و همه اعضای خانواده باید در اون زنگ دغدغه خودشون مبنی بر حل کردن مشکل یکی از هم سن وسالان خودشون از(دوست و ...) رو بیان کنن و برای حل مشکلش با هم فکری خانواده قدمی برداشته بشه البته این نکات بیشتر واسه پیشگیری از بروز زیاده خواهی ها در فرزندان است اما در مورد کسی که با زیاده خواهی های فرزندانش درگیر هست خب راه حل هایی وجود داره فاطمه عباسی: خیلی ممنونم خانم کاهانی عزیز بسیار عالی👌 منتظر شنیدن راهکارهاتون در اون زمینه هستیم کاهانی: اگر با زیاده خواهی فرزندانمان رو به رو هستیم از همین امروز یادمون بمونه که هیییییییچ موقع در لحظه جواب منفی یا مثبت به خواسته فرزند ندهیم بلکه جوابش رو موکول کنیم به زمانی مقرر بهش بگیم حالا فک کنیم با بابا مشورت کنم اول ماه بشه تا ببینیم و..... کارشناسی درین امر میگفت همه اعضای خانواده یه لیستی از چیزهای مورد نیاز و دلخواهشون داشته باشن و در یه جلسه خانوادگی طبق اولویت بندی با کسب آرا تصویب بشه که تهیه بشه یا نه خب حالا ما پدر و مادر اگر جوابمون به خواسته فرزند منفی هست به علت اینکه وسعمون نمیرسه اول باید تلاش کنیم تا جایگزینی برای خواسته ش پیدا کنیم و رضایتش رو جلب کنیم درین مورد داشتن خلاقیت مهمه مثلا یادمه پسرم بچه بود تفنگی رو میخواس که ما توانایی خریدش رو نداشتیم اما همسرم با چوب یه تفنگی ساخت که پسرم راضی شد و همش میگفت این خیلی بهتره.... البته این روش برای سنین مختلف فرزندان متفاوته... و خب با فرزندان سنین بالاتر واقعا صحبت کردن منطقی به نظرم بسیار خوب جواب میده و حتی میتونیم خود فرزند مون رو بزاریم مسئول امور مالی خانواده تا خودش مجری باشه و در جریان امور... و اما اگر جوابمون به خواسته فرزند منفی هست به علت ناهماهنگی اون با فرهنگ خانواده یه لیستی تهیه بشه شامل چیزهایی که با فرهنگ خانواده جور در میاد و برای فرزندانمون میتونیم تهیه کنیم تا به وقتش در مناسبتهای مختلف از روی لیست جایگزین خواسته فرزندمون بکنیم که این لیست واسه دختر وپسر باید جدا گانه تدارک دیده بشه متوسلیان: سلام. به نظر من اینکه بچه ها پول تو جیبی دریافت کنن (حالا اگه بخاطر کار مفیدی که انجام دادن که مثلا شکل مزد به خودش بگیره بهتره ) یا عیدی هاشون یا کادوی تولدشون، همون رو خودشون برنامه ری
هرا خیلی هم زیاده رو هدایت کرده بودن به حوض تو حیاط. اما فکر میکردم که ماد شوینده وچربی در پس آب آشپزخانه برای باغچه مناسب نیست 🤔🤔 زهرا معراجی مقدم: ببینید ماده ی شوینده برای خود گیاهان مشکلی نداره چون حجمش کمه در اشپزخانه الان ۳ ساله ما داریم میدیم به باغچه و درختا حالشون خوبه شکر خدا ولی اون مواد شیمیایی چون جذب گیاه میشه میوه اش از حالت ارگانیک و سالم خارج میشه درختای ما تا حالا میوه نداشت الان دنبالم مایع ظرف شویی گیاهی تهیه کنم چه ازین جهت هم خیالم راحت باشه نعم الامیر دست مرازودتربگیر💔❤: اسراف محبت شوخی بودزهراجان یاواقعا مصداق داری براش ؟میشه بگی فایزه: سلام دوستان چقدر شماها خوبین هر دفعه میام گروهو باز میکنم،کلی چیز یاد میگیرم ازتون😍 ممنون🌸🌸🌸🌸 زهرا معراجی مقدم: تو حمام هم که دوستان اشاره کردن من به جای لنگ مبارک😁 یک دبه ی ۶ لیری گذاشتم تا اب گرم بشه اب تو دبه جمع میشه و استفاده میشه بعدن منم جدیدن تو حمام اب تو لگن میریزم و حساااابی صفا میکنم کلی مصرف اب کم میشه تازه پاهامو میزارم تو اب و ماساژ میدم...یکم خودمونو تحویل بگیریم🤪 زهرا: من تجربه تبدیل خوشخواب خراب شده رو به پشتی دارم زهرا معراجی مقدم: تو لباس هم حقیقتش من خیلی لباس دوست دارم 🙈😢 خیلی هم میدوزم برای خودم ولی شونصد سال میپوشمشون الان یک لباس دارم که سال ۹۰ دوختمش هنوز ده سال دیگه هم کار میده😂 ولی کلا مراقبت میکنم از لباسام در مواردی هم که میسوزن یا پاره میشن تعمیرشون میکنم قبلا زیاد گذاشتم تو گروه لباسایی که به هر دلیلی دیگه قابل استفاده نباشه برامون ولی پارچه اش خوب باشه تبدیل میشن به چیر دیگه اها یه چیزی که خیلی بهم چسبید تعمیر حوله ی تنپوشم بود...از اولش بهتر شد😂 فایزه: من چیز اضافه ای برا گفتن ندارم فقط سعی میکنم حواسم به سبد خریدم باشه چه پوشاک چه مواد غذایی و ... مخصوصا مواد غذایی سعی میکنم همیشه یه آمار از محتویات یخچال و کابینت مواد غذایی داشته باشم که موقع خرید فقط ضروریا رو بخرم اینطوری چیزی نمیمونه و خراب نمیشه در روش نگهداریشونم سعی میکنم دقت کنم که زود پلاسیده و خراب نشن لباساما تا زمانی که واقعا رنگ و رو داشته باشه استفاده میکنم و سعی میکنم خوب نگهشون دارم تا بیشتر ازشون استفاده کنم در مورد وقتم هنوز هنوز زیاد اسراف دارم در مورد فکرم به برکت وجود یه فرشته تو خونمون😍 ،سعی کردم فکرم رو بیشتر کنترل کنم و الکی هدرش ندم مریم برزویی: نمونه اش من تازه فک می کردم چه قدرم صرفه جویی دارم می کنم🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀ زهرا: موقع غذا خوردن من و بچه هام تمرین کردیم که همیشه ته بشقاب رو نون بکشیم و تمیز تمیز کنیم بهشون گفتم اگه هر کسی چندتا برنج بزاره ته بشقابش چقد زیاد میشه و اسرافه. استفاده از جارو نپتون بجای استفاده مدام از جاروبرقی هم گزینه خوبیه برای صرفه‌جویی. جارو برقی رو هفته ای یکی دوبار بیشتر استفاده نکنیم که برق مصرف نکنه. حتی میشه بدیم بچه‌ها جارو دستی بکشن. روم به دیفال🙈 متاسفانه توی خونه ما دورریز کاغذ زیاده. تجربه ای در این مورد ندارین؟ آن کس که تو را شناخت جان را چه کند...: من جارو برقی ماهی یه بار استفاده می کنم یا شاید هم کمتر همیشه حواسم هست چیزی می ریزه سریع جارو دستی میکشم زهرا: کفش بچه ها خراب شده بود یکی از دخترا گفت بابا کفشامون پاره شده برامون میخری؟؟؟ 👞👟👠 دختر دیگم گفت نه بابا نمیخواد بخری کفشای ما رو هم مثل فیلم بچه های آسمان ببر بده بدوزن 😊 بعد هم توضیح دادن که کفاش به وسیله یه سوزن بزرگ کفشارو میدوزه.
ان چای خورد. 🔹اضافه برنج و خورش رو تو فریزر نگه میدارم و یه وعده دیگه استفاده میکنم. 🔸روزی یکی دوبار دخترم رو با کهنه و لاستیکی میبندم و اینجوری هم به خودم فشار نمیارم و هم اینکه روزی یکی دوتا پوشک کمتر مصرف میکنم. البته چون دو تا لاستیکی بیشتر ندارم روزی دوبار لاستیکی میبندم وگرنه دوست دارم بیشتر از کهنه و لاستیکی استفاده کنم تا پوشک 🔹از پدهای پارچه ای خانم معراجی هم‌ استفاده میکنم به جای نوار بهداشتی. 🔸لباس های خودم که دیگه به هر دلیلی قابل استفاده نیست، تبدیل به لباس برای دخترم میشه. البته من خیاط نیستم، میدم به خیاط همسایه مامانم. 🔹اضافه آب سبزی اگه یادم بمونه برای گل ها و شستن بالکن استفاده میشه. 🔸یه پارچ کنار سینک دارم و آب های اضافی رو تو اون میریزم و بعدا برای گل ها استفاده میکنم. برای شستن سرویس ها هم مناسبه. 🔹برای دخترم دستمال پارچه ای دارم. 🔸برای رابطه زناشویی هم چندتا دستمال پارچه ای داشته باشین و از دستمال کاغذی استفاده نکنین. هم سالمتره، هم به صرفه تر، هم برای محیط زیست بهتره. 🔹تو خونمونم از این جاروهای سیخی که مامانمون دارن استفاده میکنم و با اونا خونه رو جارو میکنم. گوشه دیوار و درز موکت ها و فرش ها رو هم تمیز میکنه. از جارو برقی خیلی کم استفاده میکنم. 🔸برای کاغذا هم تبدیل میشن به تیکه های کوچیکتر و همسرم برای چک نویس ازشون استفاده میکنه و گاهی هم خودم برای لیست خرید و کارا ازشون استفاده میکنم 🔹لباس هایی که واسمون تکراری شده رو یه مدت از جلو چشممون برداریم و بعد چندماه دوباره بیاریمشون و بپوشیمشون. هم اسراف نشده و هم برامون تازگی داره. 🔸منم لباس از بقیه زیاد میگیرم برای بچه هام. کلللللی تو هزینه لباس برای بچه هام صرفه جویی میشه. آره میشه خودتون بسازید. الان با یه جست و جوی ساده میشه فهمید بعضی وسایل چه طور ساخته میشن اگر در توان مون بود می تونیم خودمون بسازیم و کلی ایده بدست بیاریم. زهرا معراجی مقدم: این ساک خرید دستمال هم که دستمال نخی هست منم با تیکه های پارچم کاور لباس دوختم ولی چرخم خراب شد بقیش نصفه موند😔 طی یک حادثه ی نا گوار😜 استین پیراهن همسر گیر کرد به در ماشین و پاره شد ازون جهت که پیراهن رو مدت زیادی نبود که میپوشید اهی از نهادمان برخواست ... همسر گفت اصلا غصه نخور استینش رو کوتاه کن برام ، میپوشمش استینش رو کوتاه کردم ، رد پارگی بالا بود زیادی کوتاه شد غیرتم اجازه نداد😜😄 اون پیراهن زیادی استین کوتاه رو همسر بپوشن پس از کلی اندیشیدن که چی درستش کنم ، از ساک خرید تا لباس برای پسر، در انتها این بلوز خوشگل رو برای خودم دوختم☺️ خیلی با نمک شد خلاصه که اب از دست من نمیچکه😅 از شوخی که بگذریم کلا منسوجات و صنعت مد بسیار الاینده هست و معضلات محیط زیستی زیادی رو به دنبال داره به همین خاطر بهتره سعی کنیم از چیزهایی که داریم به خوبی استفاده کنیم ، که البته این در دینمون هم بسیار موکده تا حدی که یک حدیث خواندم که فرموده بودند حتی اگر لباس بیرون رو تو خونه بپوشی اسرافه دینی که تا این حد ظرافت داره و تا این حد در مساله ی اسراف تاکید شده ولی ما به راحتی همه چیز رو اسراف میکنیم... وقتی یه لباس جنس خوب ایرانی میخری دو سال تن بچه میکنی و آخ نمیگه مجبوری بزرگش کنی دیگه...مگه راهی جز این هست؟؟ پایین لباس و سر استینش کشباف اثافه کردم...دیدم به چه نو شد....بعد دیدم یقش اون وسط داره تو ذوق میزنه...اخه سرمه ای بود از یه جنس پارچه ی دیگه که سفید شده بود...دل را به دریا زدیم و یقه رو هم بریدیم و جای کشباف دوختیم.... حالا دوسال دیگم کار میکنه😉 حیف که عکس از قبلش ندارم بله البته همسر کلا فنی هستن و اینکه کلی تحقیق کردن و کلی حساب کتاب کردن و فیلم اموزشی دیدن و مشورت گرفتن از اهل فن زهره بهجتی(مرکز مامایی آوا): سلام دوستان با اینکه مطالب خیلییی زیاد بود😉ولی همه رو خوندم و سعی میکنم یاد بگیرم ازتون. من در مصرف برق حساسم وقتی کسی تو اتاق یا آشپزخونه نباشه ولی جایی ک نشستم باید خیلی نورانی باشه😬غذا هم بجز زمانای مهمون اصلا اضافه نمیاریم چون ب اندازه میپزم...ولی متاسفانه لباسشویی زیاد روشن میکنم و هم اینکه لباس زیاد میخرم😑البته ناگفته نماند لباسهایی ک کوچیک شدن یا دیگه نمیخوامشون و نو هستن رو میدم ب افرادیکه لازم دارند. و بقول بعضی دوستان در گوشی بدست گرفتن هم گاهی افراطی ام! که بخشیش مربوط میشه ب کارم ولی واقعا دنبال راه حلم زهرا: منم لباسشویی زیاد روشن میکنم. اصلا با وجود بچه کوچیک نمیشه زیاد لباسشویی روشن نکرد. من تقریبا دو روز یکبار روشن میکنم. خانوم علی اقا جوان: سلام آره منم دیدم تو همون برنامه گفتن اگه هر خانواده ای سالانه 5 کیلو کاغذ جمع کنه میشه کار بزرگ کرد مثل همین ساختن مدررسه و ... منم دارم جمع میکنم
م: « ما همه سرباز توایم خمینی!....» که امام گفت: «نه تو سرباز منی، نه من سرباز توام.» فاطمه عباسی: با صحبتهای یکی از دوستان انگیزه گرفته بودم که امام رو بیشتر بشناسم تو یه گروه صحیفه خوانی عضو شدم و هر پنج شنبه پای سخنرانی های خانم فاضل ، وصیتنامه امام رو میخوندم نه یک امامی که ۳۳ سال پیش از دنیا رفته امامی که زنده تر از همه هست خط به خط وصیتنامه منو عاشق و عاشق تر کرد و حالا امام رو با معرفت تر دوست داشتم.
حال بود گفت:« الکی آوردن ما رو اینجا. وگرنه خوبیم.» گفتم خب عیبی نداره حالا یه کم استراحت کنین. راستی برای چی مبارزه می کنین با کی؟ گفت واسه آزادی خانم! گفتم آزادی چی؟! گفت فضای مجازی می خوایم گشت ارشاد نمی خوایم اونا نباید ما رو بخاطر حجابمون بزنن. گفتم مگه کسی تا حالا شما رو برای حجاب تون زده؟ نه ولی می زنن ندیدی مهسا رو چه جوری زدن و کشتن. گفتم عه واقعا آخه من دیشب دیدم باباش می گفت اصلا ضربه به سر دخترم نخورده. جنازه ام که سالم بود. گفتن نه بابا دروغه. گفتم بیاین بیاین با هم فیلمشو ببینیم. فیلم تمام شد. چند دقیقه ای به هم نگاه کردند. یکی شان گفت خب بالاخره انقد ترسوندنش سکته کرده مرده. گفتم باهات موافقم اگر ترسونده باشن کاری اشتباهی کردن. از جایش بلند شد و گفت آره دیدی دیدی خانم ما راست میگیم. ما مبارزه می کنیم و انقد هرشب میایم که صدامونو بشنون. گفتم خب میگی داره تیر میزنن شلوغه همه جا به نظرت تو این وضع اصلا صدات شنیده میشه. مثلا یه جایی که همه داد میزنن اصلا صدای کسی میاد! کمی فک کرد و گفت:« نه خب ولی اعتراضه دیگه! گفتم خب نمیخوای از اعتراضات نتیجه بگیری این جوری به نظرت میشه. دوباره فک کرد و گفت نه ولی چه جوری پس مبارزه کنیم. ما آزادی می‌خوایم گفتم تو مگه نمی خوای مبارزه کنی و به خواستت برسی. پس باید زنده بمونی باید بتونی آدما رو با خودت همراه کنی. الان تو این شلوغیا بلایی سرتون بیاد. پس مبارزه تون چی میشه. پس بیا اول فک کن برای چی میخوای مبارزه کنی بعد در موردش اطلاعاتتو زیاد کن تا بدون حرفای مسی و اونایی که گفتی خودت تصمیم بگیری. تو انقد باهوشی که لازم نیست از کسی دستور بگیری. هم تو هم دوستات. یک دفعه زد زیر گریه. خانم به خدا بابام الان بیاد منو می کشه. کاش امشب مرده بودم. تقصیر خانوممه. گفت برید اعتراض کنین. گفتم چرا خانومتون خودش نمیاد پس؟! فردا که رفتی مدرسه حتما ازش بپرس. بگو چه جوری تو با آتیش زدن و شکستن و خراب کردن اموال مردم میشه اعتراض منطقی کرد که کسی صدامونو بشنوه. آن دوتای دیگر هم می گفتند الان که خانواده مان برسد زنده ازینجا بیرون نمی رویم. ما اصلا نمی خواستیم بیایم. همش تو مدرسه بعضی معلمامون میگن. گفتم من نمیذارم با مامان بابا هاتون حرف میزنم. فقط باید بهم یه قول بدین! دیگه نرین وسط این شلوغیا. خانواده هایشان آمده بودند و توی راه رو با نگرانی قدم می زدند. رفتم و چند دقیقه ای صحبت کردم و گفتم با رفتار هیجانی بچه هایتان هیجان زده رفتار نکنید تا تنش کمتر شود و بتوانند با شما حرف بزنند.کمی هم در مورد فضای مدرسه گفتم. اولش کمی سر و صدا کردند و بعد قبول کردند. إن شاء الله به خیر گذشته باشد.. از دوران مدرسه عاشق آزمایش براده های آهن بودم. آهن ربا را می گرفتم روی براده ها و تندی خودشان را می چسباندند به آهن توی دستم و من حسابی ذوق می کردم. گاهی برای این که بالا و پایین پریدن براده ها را بیشتر ببینم یک کاغذ می گذاشتم بین براده ها و آهن ربا. طفلکی ها هرچه خودشان را زمین و آسمان می زدند، نمی توانستند به آهن ربا بچسبند! آمدیم و آمدیم و بزرگ شدیم. آن قدر که دیگر از وقتی عقلم رسید، آهن ربا و براده ها و آن کاغذ را توی فضای واقعی لمس می کردم. چند روز پیش بود که خبرم کردند بروم مدرسه ای و مهمان نوجوان ها باشم. دوباره همان دست و پای سرد و اضطراب و... . فک کردم توی این اوضاع آن همه با دختران نوجوان از چی حرف بزنم که حال دو طرف مان گرفته نشود! یک دفعه آزمایش ها براده ها پرید توی ذهنم! شهر را زیر و رو کردم و مقداری براده آهن پیدا کردم و با آهن ربا برداشتم و رفتم سرکلاس. بعد از خوش و بش پهن شان کردم روی میز! قلبم همچنان توی سینه بالا و پایین می پرید! مزه پرانی ها شروع شد! خانم ما علوم پاس کردیما خانم اینا سوغاتیه خانم باز مدرسه چه خوابی دیده برامون گفتند و گفتند و من هم خندیدیم. بعد هم پایان عملیات مزه پرانی را اعلام کردم. همین طور که نگاه شان می کردم آهن ربا را بالای براده ها می چرخاندم و‌ آن ها هم آویزان آهنربا می شدند. دخترها هم ریز ریز با هم حرف می زدند و می خندیدند. سرم را بالا آوردم و گفتم:« به نظرتون چرا اینا به آهن ربا می چسبن؟» یکی شان از آخر گفت:« خانم به خدا ما علوم تجربی پاس کردیما بی خیال! گفتم خب بچه زرنگ کلاس پس جوابمو بده! گفت خب خانم براده آهنه دیگه باید بچسبه به آهنربا انتظار دیگه ای ازشون دارین؟! گفتم آفرین نه والا همین انتظارم می‌ره ازش! کاغذ روی میز را برداشتم و چسباندم به آهن. دوباره پرسیدم خب به نظرتون الان چرا نمی چسبه! یکی دیگرشان با خنده گفت:« خانم سرکار گذاشتیا. خب کاغذو بردار تا بچسبه!» گفتم اتفاقا منم داشتم به همین فکر می کردم! چرا کاغذو گذاشتن بین ما و عقل و دل مون و نمی تونیم خوب و بدمونو درست تشخیص بدیم! یک دفعه همه ساکت شدند! گفتم خب کسی جوابی برای سوالم
م اما همه چیز بود و اونی که دنبالش بودم نبود... یک بار نامه ای نهج البااغه را برداشتم و بردم به مدیر گفتم ببین مولا می رفته با مردم می نشسته به گفت و گو تا مشکلات دینی شون رو حل کنه. شما به من وعده جهنم می دید و سیاحت غرب پخش می کنید گفتم بیاین توی حیاط مدرسه با بچه ها جلسه بگذاریم و صحبت کنیم سوال و جواب! جوابش یه کلمه بود. شما جوان های امروز قابل هدایت نیستید!!! حالا که خودم از نوجوانی عبور کردم و دارم با نوجوان کار می کنم. همش به خودم تلنگر می زنم یادت نره به نگاهت به مدل ورودت به اطلاعات و دانشی که در قبال این فطرت ها نیاز داری! چند روز پیش یکی از دوستانم که مدیر مدرسه ای هست تماس گرفت و گفت کلاس ها رو تعطیل کردن اومدن تو حیاط می خوان برن تو خیابون شعار بدن! حریف شون نمیشم بیا یه کاری بکن نگرانم برن بیرون بلایی سرشون بیاد. بلند شدم رفتم مدرسه! دیدم توی مدرسه دارن شعار میدن زن زندگی آزادی چشمشون به من که افتاد شعارها رو محکم تر کردن با غیظ بیشتر! گفتن لابد این خانومه رو از گشت ارشاد آوردن جمع‌مون کنه😁 چادرمو در آوردم و به شوخی گفتم یکی تون بیاد منو بگرده اگر امن هستم بیام اون ور کارتون دارم😁(این قصه داره این گشتن و اینا) رفتم اون طرف و بلند تر خودشون شعار دادم زن زندگی آزادی! یکی شون گفت خانم شعار شما یه چیز دیگس! این واسه ماست! گفتم نه اتفاقا من همین شعار رو می پسندم من زنم و زندگی و آزادی می خوام چرا نخوام! این شعار منم هست! فک می کردن دارم تور پهن می کنم زیر زبون شونو بکشم ادامه دادم و گفتم چه قدر شعار خوبی دارین میدین واسه همین اومدین تو حیاط حالا چرا حیاط خب بریم کلاس بشینیم ببینیم چیکار کنیم برسیم به این موضوع برسیم به آزادی مون! به زندگی که می خوایم. من برا همین امروز اومدم اینجا بشینیم مشکلات مونو با هم حل کنیم. مخالفت کردن و گفتن نمیان! گفتم باشه همین جا بشینیم. یه چشمکم زدم به مدیر و گفتم برو دفتر پرده ها رو بکش کله های معلم رو هم که از پنجره اومده بیرون بفرست تو! نشستیم وسط حیاط از زن و زندگی و واژه مقدس آزادی حرف زدیم(کتاب آزادی شهید مطهری و آزادی معنوی آقا خیلی به کارم اومد) نمیگم همه ی حرفامو پذیرفتن اما تونستیم ذهنیات مون رو نسبت به آزادی به هم نزدیک کنیم و متوجه خلأ های این وسط بشیم که به اسم آزادی پر میشه!! پی نوشت: از روز اول مخالف بودم با ساختن شعارهای مقابل شعارهای معترضین! این ایجاد تقابل توی ذهن به این معنا بود که پس ما مخالف آزادی هستیم. ولی آزادی خیلی مقدس و مهمه ما مخالفش نیستیم که رو به روش شعار بسازیم. حالا این نظر شخصیم هست ممکنه غلط باشه. القصه دقایق خوبی بود.‌.. تا ظهر توی حیاط بازی کردند و بعد هم رفتن خونشون.... زهرا: اینم یه پیشنهاد پخش یکسری مستندها و فیلمها برای بچه‌های خودمون در وهله اول و ‌برای بچه‌های فامیل و همسایه و مدارس و... در وهله دوم م باقریان: ببخشید این سوالتون رو ندیدم ما نیازمندیم در مدارس دانش آموزان ولایتمداروبا استعدادمون رو شناسایی کنیم وآونا رو درمورد ارتباط گرفتن وکارهای فرهنگی آموزش بدیم نظراتشون رو بپرسیم از طیف مقابل ونوجوانهای دیگه مدرسشون سوال کنیم ودر واقع ابتدا از اونا بخواهیم که در مدرسه مطالبه گری رو شروع کنند بعد از والدین بخواهیم که همراه بشن یعنی کارفرهنگی رو غیر مستقیم هدایت کنیم با خانواده های شهدا ارتباط بیشتری بگیریم بازدید بریم خونه هاشون وروایت گریهاشون رو ظبط کنیم سختیهایی که بدون همسر وپدر کشیدن رو به گوش نوجوانهامون برسونیم اتفاقا تو کارهای فرهنگی از نوجوانها بخواهیم که از جناح مقابل تو مدرسه کمک بگیرن واونا رو شریک کنند به دیدن مدیر مدارس بریم گروهی از زحماتشون تشکر کنیم نظراتشون رو گوش کنیم وتعامل داشته باشیم تا موقع خطر بدون ومشکل راحت تر ارتباط بگیریم زهرا: سلام . من وسط درس و مشق بچه هام . یک کلمه بگم و برم 😄 ما نیازمند معلم های با بصیرت و انقلابی هستیم، معلمی که مدیریت بلد باشه سخنوری خوب بدونه تاریخ بدونه انقلاب و اهدافش رو بشناسه دین شناس و با اخلاق باشه و متاسفانه کم هستن، جای امثال مریم برزویی ها بین معلم‌های ما خالیه . به نظرم‌ آموزش و پرورش یک پایه مهم و اساسی در این زمینه اس که باید توو سیاست های خودش چه در زمینه جذب نیرو و چه راهبردش در پرورش بازنگری داشته باشه مریم برزویی: مثل همین کتابی که آقا معرفی کردن. نگاهی به تاریخ جهان نامه های نهرو به دخترش هست نامه هایی که نهرو به دخترش برای آشنایی اون با تاریخ جهان و استعمار نوشته! نامه ها رو که می خونم میگم نهرو چه قد باهوش بوده! اومده روحیه آرمان گرایی و تقابل گرایی دخترش تو سن‌ جوانی که اقتضاش هست رو به سمت استعمار هدایت کرده توصیه می کنم دوستان تاریخ خوندن رو هم داشته باشن با نوجوان ها حالا با این کتاب خیلی نه با کتاب های دیگه فاطمه جلمباد
بهاره خیرابادی: این کتاب برای بچه های ۷ سال به بالا و بعضی ها هم کوچکترها خیلی خوبه، هم اموزش تفکر و فلسفه به بچه هاست، هم دینی هست، هم علمی تر به همه چی نگاه کردن رو یاد میده بهشون👌 یا صاحب الزمان ادرکنی (عج): سلام لطفاً اگر تو گروه نمیشه پی‌وی برای من بفرستین تشکر مریم قلی: خداخیردنیاوآخرت بهت بده محبوبه جان Anis Far: امام صادق علیه السلام هم فعالیت های فقهی و علمی داشتن، هم مبارزه میکردن و هم امامت ایشان دارای تشکیلات بود یعنی در تمام بلاد اسلامی که شامل عربستان و عراق و شام و بخشی از ترکیه و ایران و افغانستان تا شمال آفریقا شاگردانی داشتن و خبر ها و دستورات امام رو اونجاها پیاده میکردن محمدمهدی: برامنم بفرستین ممنون میشم کلاته: اره نشد بذارم گروه باشه چشم یا صاحب الزمان ادرکنی (عج): ممنون از لطفتون فاطمه عباسی: ائمه (علیهم‌السّلام)، مبارزه‌ی بسیار پُررنج و پُرتلاش و پُرمحتوا و فراگیری را میکردند؛ هم در زمینه‌ی معنوی و فرهنگی؛ برای حفظ پایه‌های اعتقاد اسلامی و جلوگیری از انحرافی که در جهت بنای حکومت سلطنتی ممکن بود به‌وجود بیاید، که به‌وجود آمده بود؛ هم در جهت مبارزه‌ی سیاسی. اوج این حرکت در زمان امام صادق بود. نمیشود گفت در زمان‌های دیگر، این حرکت اوج نداشت؛ چرا، در زمان امام رضا (علیه‌السّلام) و در زمان‌های دیگر هم همین‌طور بود؛ منتها زمانه در دوران امام صادق (علیه‌السّلام) یک فرصت و فسحتی را در اختیار گذاشت و این بزرگوار توانستند کاری بکنند که با پایه‌های معرفت اسلامىِ صحیح در جامعه، آن‌چنان مستحکم بشود که تحریف‌ها دیگر نتواند این پایه‌ها را از بین ببرد. ایشان این کار را کرد، تا این زمینه بماند و در هر دوره‌یی از دوره‌های تاریخ، کسانی که لایق هستند، بتوانند از این زمینه استفاده کنند و نظام اسلامی و مبنای مبتنی بر ارزش‌های اسلامی را به‌وجود بیاورند و این بنای رفیع را بسازند. این، کارِ امام صادق (علیه‌الصّلاةوالسّلام) است. زهرا: من قبلا درباره کتاب اینجا روایت نوشتم. و گفتم که بعضی شبها با بچه‌ها می‌خونیمش. الان فرواردشون میکنم مجدد اینجا.👇 ماجرا از همان مژه‌ای شروع شد که توی چشمم نشسته و جاخوش کرده بود. وقتی درش آوردم، گفتم: «ببینین بچه‌ها! این مژه رفته بود توی چشمم و اذیتم می‌کرد. مژه‌ی به این کوچیکی میتونه آرامشِ آدمِ به این بزرگی رو بهم بزنه.» یکهو حس «مادرمعلم» بودنم 🌺 کرد.😃 یک آن خودم را جلوی تخته سیاهِ «مدرسه‌ی خانواده» و دخترهایم را روی نیمکتهایش تصور می‌کردم. هرچند زیبایی «مدرسه‌ی خانواده» و «مادرمعلم» بودن، به نبودن همین تخته سیاه و نیمکت‌ است. به «درجریان‌بودن»‌ها به «سرِبزنگاه‌بودن‌»ها به «غیرقابل‌پیش‌بینی‌بودن‌»هایش... به روی زمین نشستن‌ها و به پشتی تکیه زدن‌ها و پایِ گاز و سینک ایستادن‌هایش .... به پشت چرخ خیاطی و میز اتو نشستن‌ها و به کتاب دست گرفتن‌ها و مطالعه‌کردن‌ها و به نهفته بودن در لابلای انبوه کارهای خانه و خانواده بودن‌هایش... است. درسی که جلوی سینک و حین شستن، یا پایِ گاز و حین پختن، یا جلوی تلویزیون و حین دیدن، یا وسط هال و حین جارو کشیدن، ارائه می‌شود، درس واقعی است. درس زندگی است. از سر نیاز و رسیدن به پاسخ است. چرا که، به دنبالِ سوالی نقش بسته در درون یا موقعیتی ایجاد شده در بیرون، شکل گرفته. پس فراگرفته می‌شود، نه فراموش با شور وارد ذهن می‌شود، نه زور در ذهن خواهد ماند و به کار خواهد آمد. ادامه دارد..... بنظرتون کار مژه ما به کجا میرسه؟!🤪 این مژه به چه درد «مدرسه‌ی خانواده» می‌خوره؟!🤪 شما اگه با چنین موقعیتی مواجه بشین، چه کار می‌کنین؟🤪 توجه شما رو به ادامه ماجرا جلب می‌کنم🤪 👇👇 از دخترهایم پرسیدم: اگه گفتین مژه چه فایده‌ای برای ما داره؟ شانه‌هایشان را بالا انداختند که یعنی نمی‌دانیم. _ می‌خواین بریم ببینیم توی «توحید مفضل» درباره مژه چیزی نوشته یا نه؟ _ آره مامان. بریم ببینیم. کتاب «توحید مفضل» را برداشتم و نگاهی به فهرست کتاب انداختم تا اینکه رسیدم به «پلک». چند خطی بیشتر درباره مژه و پلک ننوشته بود، ولی همان چند خط، بهانه گفتگوی چند دقیقه‌ای بین من و دخترهایم شد. اینکه مژه باعث می‌شود نور و آب و گرد و خاک وارد چشم ما نشود. و در حین حال باعث زیبایی چشم ما می‌شود. این بود ماجرای درس ما در «مدرسه‌ی خانواده» و در «بستر زندگی».😊😊😊 تا درس و مدرسه‌ای دیگر بدرود👋👋👋 و اما درباره «توحید مفضل» مفضل یکی از شاگردان امام صادق ع هست. امام صادق ع، مطالب این کتاب رو طی چهار روز به شاگردش مفضل میگه. فصل اول درباره شگفتیهای آفرینش انسان است. فصل دوم درباره شگفتیهای آفرینش حیوان فصل سوم درباره شگفتیهای آفرینش طبیعت و فصل آخر درباره ناملایمات و مصائب
هدایت شده از مرضیه قربانی
تو اپارتمانم میتونیم یه تیکه از طبیعت رو داشته باشیم مخصوصا برا خاک و گِل بازی بچه ها من خودم یه سینی بزرگ میذاشتم جلو پسرم توش یه تیکه گل رس و گاهی با هم شروع به بازی و ساختن چیزهایی میکردیم و میذاشتیم خشک بشه و گاهی بی هدف فقط گل رو ورز میداد یا سنگ درشت تمیز براش میذاشتم بازی کنه بیرون که میرفتیم برگ درختا که ریخته بود یا برگ های قشنگی که میدیدم جمع میکردیم با هم و باهاشون رو کاغذ شکل درست میکردیم روزگاریه که این روزای قشنگ زود تموم میشه مامانایی که بچه کوچیک دارید قدر تک تک لحظه هاشو بدونید که زودتر از اونی که فکر میکنید دلتنگ میشید پس برا بچه هاتون وقت بذارید و مطالعه داشته باشید
هدایت شده از راحیل (عباسی)
(تجربه سفر یک روزه من به روستا) قسمت اول؛ ساعت ۵ونیم صبح راهی روشن‌آباد شدیم. یک ساعتی توی راه بودیم. اونجا که رسیدیم بچه‌ها ذوق‌زده این‌ور و او‌ن‌ور می‌رفتند و فرغون‌سواری می‌کردن و چشمشون دنبال شکار سگ و الاغ و گوسفند بود. حسابی لذت می‌بردم از فضای دوست‌داشتنی روستا و ‌رهاشدگی بچه‌هام. از حس‌وحال و دیدزدن و شعف‌زدگی که خارج شدم، رفتم سراغ آماده کردن بساط چای و صبحانه. برای روستایی‌ها، از نماز صبح تا ساعت ۸، یعنی چهار ساعت کار و وقت مفید و پربرکت، که ما مفت و ‌مجانی صرف خوابیدن می‌کنیم. یعنی اینجا اگر کسی دلش هم بخواد تا ساعت ۸ بخوابه، کار و بار و کشاورزی و گوسفندداری نمی‌زاره. سبک زندگی‌شون جوری چیده شده که اونا رو به سمت حرکت و تلاش سوق میده نه تنبلی و راحت‌طلبی. هر کی تنبل باشه، خودش ضررش رو می‌بینه. باورم نمی‌شد، ما کلی کار انجام داده بودیم ولی هنوز ساعت ۸ صبح بود. ادامه دارد......
هدایت شده از راحیل (عباسی)
دیروز «پرگل» و «پرناز» رو ول کردیم تو باغچه تا هوایی بخورند. مطهره و فاطمه هم کلی ذوق کرده بودند و باهاشون بازی می‌کردند. امام صادق علیه السلام فرمود: «خانه‌اى نيست كه كبوتر در آن باشد جز اين كه آفت جنّ، به اهل آن خانه نرسد، چون پريان بي خرد، در خانه با كبوتران بازى كنند و آدمى را وانهند.»
هدایت شده از راحیل (عباسی)
یه مقدار لبو خشک کردم مخصوص بچه‌هام. که باهاش رنگ بسازن و آزمایش انجام بدن. خیلی کیف میکنند. قیافه شیمی‌دان‌ها رو به خودشون میگیرند، سرکه و آبلیمو و جوش شیرین میارن و می‌ریزن داخل رنگ لبویی. هی که رنگش عوض میشه، یا واکنش نشون میده و کف میکنه کلی ذوق می‌کنند. خلاصه کلی با همین رنگ لبویی سرگرمند.
هدایت شده از راحیل (عباسی)
انواع سیب‌زمینی🥔، هویج🥕، کدو، خیار🥒، بادمجان 🍆 رو... با پیشرفته‌ترین ابزار🗜🕹🖲 و متدهای پیشرفته روز 📱 در کمترین زمان⌚️ کاملا بهداشتی و استریلیزه🛁🚿🚰 با نازل‌ترین قیمت💰💵💸 و تحویل درب منزل🚪 و از همه مهمتر، در ضمن حجاب اسلامی🧕 دخترم براتون رنده میکنه😅😅😅😅 فقط ضمانت از ما نخواین، که شرمندتون می‌شیم.😁😁😁
هدایت شده از ZM
زدن ضد آفتاب برای بچه‌ها کمی مشکله.اسپری ضد آفتاب بگیرین بسیار راحت وروان و بی دردسر.
هدایت شده از محبوبه قربانی
پارسال اربعین تو مسیر پیاده روی گم شدم 😭 گوشی همراهم نبود و خیلی حس وحشت و بدی داشتم حتما حتما توی مسیر یه عمود هایی مشخص کنین که اگه همو گم کردین یه وقت اونجا توقف کنین برای پیدا کردن هم عمود هایی که عددشون رُند نباشه ترجیحا چون اون عمود ها معمولا شلوغ میشه مثلا بگین اگه همو گم کردیم قرارمون عمود ۱۲۶ ،۱۳۶ .... و حتما صبر کنین همونجا و راه نیفتین تا پیداتون کنن