🖤#اربعین
✨️#بخوانید
من هم شبیه او جا ماندم!
بیتاب و نگران بودم. خودم را به در و دیوار زدم تا بشود. چه قدر تلاش کردم. دل توی دلم نبود که با شنیدن صدای تلفن به خودم آمدم. به سرعت رفتم و تلفن را جواب دادم. ولی انقدر خبر کوتاه و دور از انتظارم بود که انگار یک پارچ آب یخ روی تنم خالی کرده باشند، خشکم زد! گوشی را قطع کردم و به غروب خورشید نگاه کردم که همهی امیدم را با خودش برده بود. از پشت پنجره به آسمان نگاه میکردم و میگفتم چرا؟ چرا من...؟💔
همه دوستانم بار سفر بسته بودند، راهی جادهی عشق بودند و من جا ماندهی جمع آنها بودم.😔 دستان لرزانم که خیس از باران چشمانم بود را در هم فشردم. تماشای آسمان و غروب دلگیرش زمان را از یادم برده بود و ساعتها گذشته بود. سکوتِ خانه و صدای تیک تاکِ ضعیف ساعت را در تاریکی شب میشد حس کرد. همه در خانه خواب بودند اما من بیخواب شده بودم. برای اینکه کسی را از حال دلم با خبر نکنم، خودم را به خواب زدم.💔
ادامه دارد...
1️⃣
🖤@golabbaton95
#چند_قدم_تا_اربعین_تو_۲
#وَالوِترِ_المَوتور #محرم #صفر
#ارباب #یا_حسین_علیهالسلام
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
ادامه...
نمیدانم چه شد که یکباره صدای مداحی به گوشم
خورد. بلافاصله خودم را وسط جمعیتی بزرگ دیدم که مثل دریا خروشان بود.🌊 همه در چهرهشان خستگی و تشنگی موج میزد اما با شوق و حرارت
قدم برمیداشتند تا به کعبهی عشق برسند. با چشمهای خودم دیدم که عشق حسین (ع) چگونه زبانه میکشید و شعلهورتر میشد.💖 دیدم که چگونه آدمهایی از من عاشقتر هستند و این غمِ شیرین را با تمام وجود حس و لمس میکنند.
صدای اذان صبح مسجد محل را شنیدم و از خواب پریدم. دور و برم را که نگاه کردم، فهمیدم در خانه هستم و همهی اینها خواب بوده💔. از آن ماجرا سه سال است که میگذرد و من امسال هم شبیه
سه سالهی شام شدم...😭
✍️🏼: از خادم واحد مکتوبات حسینیه
انقلاب اسلامی دختران
پن: مادر سهمِ بچهی نیومده رو کنار میذاره..
بیشتر از سهمش هم کنار میذاره..🥲💔
2️⃣
🖤@golabbaton95
#چند_قدم_تا_اربعین_تو_۲
#وَالوِترِ_المَوتور #محرم #صفر
#ارباب #یا_حسین_علیهالسلام
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم