eitaa logo
گُلابَتون
3.2هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
860 ویدیو
37 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom94
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند ده هزااارتا دختر پر انرژی رو تصور کن! نه، چرا تصور کنی؟! همین الان ویدئو رو پلی کن! و جمع ۵۰ هزار نفری مون رو تماشا کن! 😎 ✨جشن محفل قرآنی ستاره ها 🌸 گلابتون ۱۴۰۳ 🌼🌼🌼🌼🌼 @golabbaton95
📸📝| روایت جشن گلابتون ۱۴۰۳ 💚بانوی آینه‌دار شهر من 1⃣0⃣ جشن تا پایان خودش فاصله‌ای نداشت. هوا هم کم‌کم روشنی‌اش را از دست می‌داد. تا اذان مغرب چند دقیقه‌ای مانده بود اما رنگ‌ و روی آسمان شبیه لحظات پس از مغرب بود. با اینکه طبق سین برنامه، جشن تا این لحظه باید تمام می‌شد اما زیر پوست میدان آستانه هنوز حال و هوای جشن نفس می‌زد. با دوستم مشغول گپ‌و‌گفت بودیم که صدای سوتی دنباله‌دار که در پی خود انفجار کوچکی به همراه داشت، توجهمان را جلب کرد. سرهای رو به آسمانِ جمعیت، جیغ و ذوق دخترها و گوشی‌های درحال فیلمبرداری، نگاه و حواسم را به آسمان برد. از پشت بام ستون‌های بزرگ میدان آستانه باریکه‌های نور به هوا پرتاب می‌شدند و بعد از چند ثانیه در زیباترین حالت ممکن انفجاری پُر نور و چشم‌گیر در دل آسمان رخ می‌داد. انگار کسی بعد از هر نورافشانی یک مشت اکلیل هم به آسمان می‌پاشید. صحنه‌ی بی‌نظیری بود. تلفیقِ چراغانی‌های حرم و محیط اطراف، انفجار نور و برقِ چشم‌نواز گنبد که از هر نوری نورانی‌تر بود، آدم را مست می‌کرد. باریکه‌های نور پشت سر هم به آسمان پرتاب می‌شدند و همراه با صدایی بلند اما دوست‌داشتنی، در دل همدیگر به انفجار نور تبدیل می‌شدند. از دختر بودنم و از جایگاهی که دین برایم قائل شده است، احساس شکوه‌مندی می‌کردم. در این لحظات حرف‌های آقای بوذری، زیر صدای لطیف این صحنه‌ی زیبا شد. حرف از پدر بود. از کسی که مهمترین دلیل حضور یافتنمان در این جشن است. از کسی در حسرت دیدارش به سر می‌بریم و به دلهایمان قول برگزاری جشنی فراتر از این جشن را به یمن ظهورش داده‌ایم. کسی که این روزها امیدوارتریم به شنیدن صدایش که بگوید: الایااهل‌العالم... انا المهدی... با همان افکار زیبای پدر دختری‌ام برمی‌گردم به صدای انفجار نورافشانی‌ها و بی‌اختیار یاد کودکان فلسطینی می‌افتم. باریکه‌ی نور دیگری در آسمان به چندین شاخه‌ی نوری تبدیل می‌شود و صدای انفجارش در گوشم سوت می‌کشد. می‌دانم که این صداها و یا حتی مهیب‌ترش هنوز هم برای کودکان غزه عادی نشده است. اما آنچه برای آنان بعد از این انفجارها رخ می‌دهد، ستاره‌باران شدن نیست. بمباران شدن است. و بعدش را هم فقط خدا می‌داند... در میان شادی، قلبم به درد می‌آید. از نبود پدر و از ترسی که در هر لحظه به جان خواهران و برادرانم در فلسطین می‌افتد. ناراحت نیستم که در دل جشن غمگین شده‌ام. چرا که مسلمان در هر شرایطی که باشد، درد عزیزانش را فراموش نمی‌کند. من دعاگوی برگزاری جشنی هستم که تمام آزادگان دنیا را مهمان خود خواهد کرد و برای استقامت آن قدسی دعا می‌کنم که قرار است اقامه‌ی نماز شکرِ ما را پیش چشمان جهان به تصویر بکشد. تو هم دعا کن. چرا که آمین‌گوی دعای ما صاحب‌الزمان است.❤️ تا رها گشتن از این دام نمانده قدمی چشم امید به پروازِ تو دارم، برخیز! 💚@golabbaton95
🌸 مامان، چرا برای این پرچم نکشیدی؟ منظورش از این ، خواهرش بود. نگاهش کردم. کوچک‌‌تر از آن بود که بخواهد برود جلوی غرفه‌ی رنگ‌آمیزی و بگوید: یک پرچم ایران روی این لُپ و یک پرچم فلسطین هم روی آن لُپم لطفا. خواهر بزرگتر همانطور که به گونه‌ی چپش دست می‌کشید، گفت: اینور ایرانه. میرم اون طرف هم یه فلسطین بکشم. و دور شد. دوید تا فلسطینِ دلش را روی گونه‌هایش به تصویر بکشد. 🔻گلابتونی‌ها ماجراهای جالب‌تون در جشن‌ رو برامون بفرستید: @hs_qom94 🌸🌸🌸🌸 @golabbaton95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتیش بازی و نورافشانی در بزرگتر جشن دخترانه شهر ✨💥 اینجوری بود که انگار نوری به سمت آسمون نشونه می‌رفت و بعد توی دل شب ستاره های ریز و اکلیل های رنگی می‌پاشید روی سر دخترهااا😍✨ 📍گلابتون ۱۴۰۳ | جشن محفل‌ قرآنی ستاره ها 🌱🌱🌱🌱🌱 @golabbaton95
📸📝| روایت جشن گلابتون ۱۴۰۳ ✨خوش به حالم که تو رو دارم 1⃣ من به لطف تو امیدوارم تو شدی محرم اسرارم خوش به حالم که تو رو دارم این بیت را انگار خود خوده من سرودمش‌! امده بودم جشن روز دختر و فقط خود حضرت معصومه (س) نیتم را می‌دانست. به جز او با کسی غصه‌هایم را تقسیم نکرده بودم. گروه سرود با روسری های سفید و چادر های مشکی بودند که این شعر را می‌خواندند و دل من زیر و رو میشد. بی اختیار گریه کرده بودم چند دقیقه پیش. در اوج شادی جشن، زده بودم زیر گریه. هیچ نمی‌خواستم ماجرا روز جشن انقدر برایم غمگین‌شود. این بیت ها ولی دلم را آرام کرده بود. خوش به حالم که تو رو دارم. 💚 حاج آقا قاسمیان می‌گفت: میدونستید؛ دختر‌ها بابایی اند! صدای دست ها تایید کرد و او ادامه داد: و اینکه باباها دختری‌اند! صدای تشویق ها بلند تر شد، دختری که کنارم نشسته بود گفت: آخ دلم برای بابام تنگ شد! _ حالا میخوام بگم خدا هم دختری هست ها! صدای دست زدن دخترها انگار پایان نداشت... این حرف حاج آقا باعث شد محفلی ها به "بابای دخترهایشان" بودن به نازند‌. بحثشان داغ شد و رقابت بالا گرفت. آقای رضوان درویش عاقبت با ۴ دختر و ۴ نوه دختری مدال پر افتخار ترین بابای محفل را گرفت. آقای رضوان درویش آن اول که روی سن آمده بود السلام بلندی گفته بود و سلم‌اش را از جمع دوستدار محفل پاسخ گرفته بود و حالا بار دوم بود که مورد تشویق دخترها قرار می‌گرفت. ✨@golabbaton95