#شعر آشنایی با:
پیش دبستان امین #مهدوی گلبرگ
تو پیش دبستانی مون
یاد می گیریم الفبا
میریم که آشنا بشیم
با امام خوبی ها
ما یاران آفتابیم
یار امام زمان
از گل نرگس میگه
مربی مهربان
یاد می گیریم با شادی
شعر و حدیث و دعا
خدا کنه که باشیم
دوستای خوب آقا
ان شاالله داریم با گلبرگ های لطیف و خوش عطر و رنگارنگِ گلهای زندگیمون فعالیت پیش دبستان مهدوی رو آغاز می کنیم... ☺️
😌😍😎 از خدای مهربون برای شنیدن صدای خنده قشنگ و دیدن چهره خوشگل شما گلبرگای نازنینم یه عالمه تشکر می کنیم😌😘😍
🌸 خدایاشکر🌸
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_صوتی
💠 فرار بچه ها از دین...
💠حجت الاسلام عالی
https://eitaa.com/joinchat/1277100051C48e58c3f80
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
امام صادق علیه السلام فرمودند:
✨ " لَقَدْ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ يَمُرُّ عَلَى الْمَدَرَةِ فِي وَسَطِ الطَّرِيقِ فَيَنْزِلُ عَنْ دَابَّتِهِ حَتَّى يُنَحِّيَهَا بِيَدِهِ عَنِ الطَّرِيقِ؛ امام سجاد علیه السلام( هر گاه از راه مى گذشت، در ميان جاده به كلوخى برمى خورد، از مركب خويش پياده مى شد و آن را با دست خود از وسط راه برمى داشت، آنگاه سوار شده، به راه خود ادامه مى داد." ✨
📚 بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۵۰.
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀
💠 السلام علیک یا علی بن الحسن علیه السلام💠
🥀🌷🥀 #قصه_مناسبتی 🥀🌷🥀
🌷 عنوان #قصه: کار قشنگ🌷
💠 شهادت امام سجاد علیه السلام💠
بنام خدای مهربان
خدای دانا و توانا
سجاد و ساجده بچه های آقای دانایی بودن.
آجی ساجده ۳ سالش بود. داداشی سجاد ۶ سال داشت.
بابایی داداشی سجاد رو توی مهد گلبرگ ثبت نام کرد.
داداشی سجاد یه روز میرفت مهد با دوستاش بازی میکرد.
یه روز توی خونه با آجی ساجده بازی میکرد.
یک شب توی ماه محرم داداشی سجاد با آجی ساجده مشغول بازی بود.
بابا بازی بچه های رو تماشا میکرد و به حرفای مامان گوش میداد...
مامان توی آشپزخونه مشغول کار بود...
آجی ساجده کلاسکه عروسکشو گذاشت جلو در آشپزخونه.
مامان شمع روشن کرد روی اوپن آشپزخونه گذاشت...
سینی چای و کیک رو دستش گرفت، داشت از آشپزخونه میومد بیرون.
داداشی سجاد دوید کالسکه عروسک آجی رو از جلو در آشپزخونه برداشت.
بابا یک صلوات بلند برای پسرزرنگش فرستاد...
مامان گفت: برای چی صلوات بلند فرستادی؟
بابا کار قشنگ آقا سجاد رو به مامان گفت.
مامان خوشحال شد و پرسید: پسرم بگو ببینم این کار قشنگ رو از کجا یاد گرفتی؟
آقا سجاد به مامان گفت: امروز توی مهد یاد گرفتم.
خاله مربی گفت: امام سجاد از سر راه چیزا رو برمیداشتن.
من به خاله و خانم مدیر و دوستام گفتم اسم منم سجادِ. همه منو تشویق کردن.
بله گلبرگای زرنگم! آقاسجاد قصه ما از
اون به بعد همیشه این کارقشنگ رو داره انجام میده.
ما بچه های زرنگ هم در شب و روز شهادت امام سجاد علیه السلام این کار قشنگ رو یاد می گیریم.
اینطوری امام سجاد و امام زمان علیه السلام از ما خوشحال میشن.
🌷🥀 با استفاده از حدیث بالا🥀🌷
https://eitaa.com/joinchat/1277100051C48e58c3f80