eitaa logo
گلـبرگ ســرخ
968 دنبال‌کننده
2هزار عکس
821 ویدیو
5 فایل
«ڪانـال گلـبرگ ســرخ» 🕊️🌹هـدیـہ بـہ شـهداے استـان مـرڪزے کانال نائب الشهید @nayeboshahid 📱ارتبـاط بـا ادمیـن: @Khademshohadiran حرفاتون، نظراتتون، پیشنهاداتتون رو اینجا بهمون بگید.😊 📎لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17025832207590
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽🕊 🍃أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.💞
ܢ̣ܢܚܩܢ ܝ‌ܢ̣ߺ ߊ‌ܠܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ ࡐ‌ ߊ‌ܠࡎܥ‌‌ࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭ 🗓 🌱شهید نادر تورانی 📅تاریخ تولد: ۱۳۴۰/۰۶/۰۱ محل تولد: امان آباد_اراک 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۰۴/۲۹ محل شهادت: جاده دیوان‌دره - سنندج 💎نشانی: اراک، قطعه ۱۳، ردیف ۱، شماره ۴ 📜برشی از خاطرات شهید: نادر بسیار مهربان و صبور بود. خیلی خیلی به ما کمک می‌کرد. من نان می‏پختم، نادر هم نان می‌پخت. من قالی می‌بافتم ،نادر هم قالی می‌بافت. من به نادر گفتم: «نادرجان می‌خواهم دوست خواهرت را برایت بگیرم». گفت: «مادر اگر این دفعه بگویی من دیگر مرخصی نمی‌آیم. تازه مقدار کمی به انقلاب کمک می‌کنیم. فعلاً وقت این کار نیست». 🗣راوی: مادر شهید 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید. و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
🏴 بسم رَبَّ الحُسین عَلَیه السَّلام 🏴
🏴 📝 سال‌ها بود مانده بود در آن جزیره، بی‌بال و پر، سرگردان و زمین‌گیر. فطرس داشت تاوان کوتاهی‌ای که کرده بود را پس می‌داد. هفتصد سالی بود که تنها مشغول عبادت بود. يك روز جبرییل را دید. پرسید: کجا می‌روی؟ جبرییل گفت: خدا به محمد پسری داده، می‌روم تبريك بگویم. فطرس گفت: من را هم ببر، شاید محمد دعایم کند، پر و بالم سوخته! جبرئیل فطرس را برد پیش پیامبر. بعد از تبريک، فطرس به پیامبر گفت چه بر سرش آمده. پیامبر گفت: پر و بال و بدنت را بمال به این نوزاد و برگرد سرجایی که از اول در آن مامور بودی. فطرس خودش را مالید به حسین و پَر پرواز پیدا کرد. موقع رفتن به پیامبر گفت: من به خاطر حقی که این بچه بر گردنم پیدا کرد، هر کس، هر جا، به حسین سلام بدهد، سلامش را ابلاغ می‌کنم. 🌱اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین. 📕کتاب قصه کربلا 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_2472000657.mp3
11.9M
🔉 🖤یکی از بهترین توسلات، توسل به حضرت ام البنین(س) مادر حضرت عباس هست. ان شاالله حاجت روا شید. التماس دعای ویژه 🙏 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
🌱 خاطره از خواهر شهید: خبر مفقودالاثر شدن عزیزالله، مادرم را زمین گیر کرد. در هجران عزیزالله مثل شمع می سوخت. اگر کاپ های طلایی رنگ به جا مانده از شهیدش نبود، شاید در فراقش نابینا می شد. سال ها مفقودالاثر بود. هیچ خبری از او نداشتیم. مادرم سال ها چشم انتظار بازگشت او بود. پس از ۱۴ سال که پیکر مطهر این شهید به خانه اش بازگشت. مادرم آن قدر دور شهیدش طواف کرد تا بی هوش شد و هنوز یک هفته از این واقعه نگذشته بود به رحمت ایزدی پیوست. شهید عزیزالله آبایی 📚منبع : کتاب ستارگان سرزمین آفتاب 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید. و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
﷽🕊 🍃أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.💞
ܢ̣ܢܚܩܢ ܝ‌ܢ̣ߺ ߊ‌ܠܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ ࡐ‌ ߊ‌ܠࡎܥ‌‌ࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭ 🗓 🌱شهید محمدباقر شاملو 📅تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۱۰/۱۱ محل تولد: خمستان – شازند 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۰۴/۳۰ محل شهادت: ارتفاعات باشکین - سیدکان عراق 💎نشانی: اراک، قطعه ۱، ردیف ۶، شماره ۲ 📜برشی از زندگینامه شهید: با آغاز جنگ تحمیلی و حمله دشمن بعثی به مرزهای ایران، او نیز مانند هزاران جوان دیگر جان بر کف دست گرفت، جامه رزم پوشید و به جبهه رفت. سرباز بود و پس از طی کردن دوره آموزشی به لشکر 77 خراسان رفت و از این طریق به جبهه اعزام شد. ماه‌ها ضمن انجام فعالیت‌های زیاد و شركت در مراحل شناسایی و رزم‌های شبانه و حمله‌های مقطعی زیر نظر فرماندهان دلاورانه جنگید تا سرانجام روحش اندیشه پرواز کرد و در سی‌ام تیرماه سال 1364 در منطقه‎ی سیدکان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و صورتش به شهادت رسید و آسمانی شد. 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید. و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
هدایت شده از پنجِ پنج
📚 رزمنده ام؛ شرمنده ام آرام گوشه‌ای نشسته بود. سرش پایین بود. توان چشم توی چشم شدن با پدر و مادر شهدا را نداشت. سخت است، فرمانده باشی و یکی یکی نیروهایت جلوی چشمانت پَر پَر شوند. سخت است، قضاوت مردمی که به خیال خودشان، بچه‌هایشان را جلوی گلوله فرستادی تا شهید شوند! حرف‌ها را می‌شنید و دَم نمی‌زد، برای خودش هم سوال بود چرا دعایش اجابت نمی‌شود. آرام فاتحه‌ای خواند. دلش پَر کشید به روزهای قبل، شوخی و خنده بچه‌های گردانش جلوی چشمانش رژه رفت. بچه‌هایی که با خنده به فرمانده می‌گفتند: این بار هم شهید نمی‌شوی. - فرمانده گردان را چه به شهید شدن. -اگر قرار بود شهید شوی تا الان شده بودی. یادآوری خاطرات، لبخند تلخی را گوشه‌ای لبش آورد. هربار بعد از هر عملیات، با کوله باری از خاطرات دوستان شهیدش بر‌می‌گشت. این بار اما سخت تر از همیشه گذشت؛ از سه گردانی که با خود برده بود، تنها یک گردان مانده بود. بغض داشت خفه‌اش می‌کرد. هوای شهر برایش سنگین بود. یارای ماندن در شهر را نداشت. دوستانش را قسم داد، حق برادری را ادا کنند. آری! چه برادرانه در آغوشش گرفتند؛ وقتی که چند ماه بعد، پیکرش روی دوش مردم شهر تشییع شد. تقدیم به شهید علی اصغر فتاحی(فرمانده گردان) ✍اعظم چهرقانی 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۶ روز‌ مانده تا ..... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 بسم رَبَّ الحُسین عَلَیه السَّلام 🏴
🏴 📝 رقیه گریه می‌کرد اما نه مثل همیشه. دل سوز، جان گداز، وحشت زده. آرام نشد تا زینب رفت و پرسید: چی شده، عمه جان؟ رقیه گفت: بابا را خواب دیدم که به من گفت بیا. زینب سعی کرد آرامش کند اما نتوانست. آن‌قدر دخترک حسین گریه کرد و زبان گرفت برای خودش که همه اهل خرابه به گریه افتادند. يزید وقتی ماجرا را فهمید گفت: سر حسین را برایش ببرند. سر حسین را آوردند خرابه. رقیه سر پدر را بغل کرد. گریه کرد اما آرام. با پدرش حرف زد اما آرامتر. 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ 📕کتاب قصه کربلا 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
هدایت شده از فـرهنـگ اراڪ
🔖مراسم گرامیداشت روز ایثار و مقاومت شهر اراک «سالروز شهادت ۲۰۷ شهید اراکی در دوران دفاع مقدس» 🔖سخنران: سردار علی فدوی (جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) 🎼 اجرای گروه سرود ۲۰۷ نفره شهدای پنج مرداد با همراهی: حاج مسعود پیرایش 🎤با نوای: حاج محمود قاسمی 📌زمان: چهارشنبه ۴ مرداد ماه ۱۴۰۲، ساعت ۹:۳۰ صبح 📌مکان: مصلی بیت المقدس اراک 🔻با نشر این پوستر در زنده نگهداشتن یاد شهدا سهمی داشته باشید🔺 ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─     @farhang_arak https://eitaa.com/joinchat/3492216849C6e1424eaac
هدایت شده از پنجِ پنج
📚 الگوی داعش چاقو را محکم کشید. خون فواره زد. لبخندی روی لبش نشست. به روبه رو نگاه کرد. اهالی وحشت‌زده به گوشه‌ای گریختند. صدای جیغ‌ها ممتد شد. گره‌ای به ابروانش انداخت. وسط هیاهو فریاد کشید: هر کسی با ما همراه نشه همین بلا سرش می‌آد. یادتون باشه ما برای آزادی خلق، مخالف‌ها رو سر می‌بریم. سکوت توی کوچه‌ها دوید. صدای حرکت ماشین‌ها به گوش رسید. گرد و خاک در هوا پخش شد. همراه لشکری از زنان روسری قرمز و مردان اسلحه به دست به دل روستا زد. بعضی از مردان کرد مقابله کردند اما ایستادن در مقابل ۷۵۰۰ نفر و ۱۳۰۰ تانک و نفربر کار آسانی نبود. به همراه رفقایش قتل و عام کرد و باز هم به جلو رفت. بعضی از رفقایش مغازه‌ها را به آتش کشیدند. بعضی دیگر به طرف مردم بی‌گناه شلیک کردند. تمام مدت می‌خندید. چهره‌ی آدم‌های ترسیده دیدنی بود. گوشش بیانیه‌های زیبایی را می‌شنید. حرف‌هایی از جنس صلح و آزادی که روی کاغذ برای خلق در نظر گرفته بودند. نگاهی به دور و بر کرد. مبارز طلبید. چاقوی توی دستش را به کمر گذاشت و جایش را با اسلحه عوض کرد. برنامه‌هایش را مرور کرد. باید هرچه زودتر به تهران می‌رسید. رفقایش در زندان منتظر او و همراهانش بودند. همراهی آن‌ها با این لشکر یعنی تیر خلاص؛ یعنی تصرف ایران. صدام بیراه نگفته بود. انگار همه چیز برای پیروزی مهیا بود. شیرینی بُرد، لبخند پهنی به روی صورتش نشاند. چیزی تا محقق شدن آرزویشان نمانده بود. همراه بقیه قدم برداشت. از دیدن خون‌ها، خانه‌های آتش زده و وحشت مردم لذت می‌برد. درستش همین بود. یا باید موافق من و همرزم‌هایم می‌شدند یا چیزی جز مرگ در انتظارشان نبود. زن و مرد، کودک و جوان هم فرقی ندارد. تا انتهای روستا رفتند. آفتاب بعد از ظهر مرداد بر سرش تیغ می‌کشید. قدم زدن در خاک ایران برایش حسی غیر قابل وصف داشت. با خودش فکر کرد: "خوب شد همراه بقیه آمدم." همگی به راحتی ۱۴۵ کیلومتر را در خاک ایران جلو آمدند. قصر شیرین، سرپل ذهاب، کرند غرب حالا هم اسلام آباد، بعد هم... لبخند روی لبش خشک شد. رنگ از صورتش پرید. نیروهای ایرانی یکی‌ یکی از هلی‌کوپتر پایین می‌پریدند. با خودش فکر کرد محال است بتوانند مقابل ما بایستند. به خود امیدواری داد تا ترس از پا درش نیاورد. تیراندازی قوت گرفت. هم زبان بودند اما در مقابل هم تیر می‌ انداختند. گوشه‌ای پناه گرفت. زنان و مردان یکی پس از دیگری بر زمین افتادند. ترس به همه تنش ریخت. فریاد زد: _پناه بگیرید. _ پناه بگیرید. صدایش لرزید. آفتاب غروب کرد. طلوع صبح باز هم بارش آتش شروع شد. سه روز آتش بر سر هم ریختند. کسی گفت: نیروهای اراک اینجا چه کار می‌کنن؟ مگه قرار نبود جنوب باشن؟ مقاومت بی‌فایده بود. باید به تپه‌های اطراف پناه می‌برد. جانش را برداشت تا فرار کند. سوزش عجیبی توی سینه‌اش حس کرد. فریاد زد: _ کمک. صدا در گلویش ماند. بر زمین افتاد. اما گوش‌هایش می‌شنید. " عقب نشینی کنید. تعداد تلفات بالا رفته. این بار هم نشد. هرکسی می‌تونه فرار کنه." صدای "الله‌اکبر"نیروهای مقابل را که شنید فهمید کار تمام شده است. بازهم ایران تصرف نشد! ✍️فرشته عسگری 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۵ روز مانده تا...... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽🕊 🍃أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.💞
ܢ̣ܢܚܩܢ ܝ‌ܢ̣ߺ ߊ‌ܠܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ ࡐ‌ ߊ‌ܠࡎܥ‌‌ࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭ 🗓 🌱شهید محمد کاظم مشیدی 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۴/۱۰/۱۲ محل تولد: اراک 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۰۴/۳۱ محل شهادت: ارتفاعات قلاویزان - مهران 💎نشانی: اراک، قطعه ۶، ردیف ۱۳، شماره ۱ 📜برشی از وصیتنامه شهید: لبیک یا امام(ره) عزیز بت‌شکن قرن، محبوب قلوب مستضعفین ! دعوت تو را لبیک گفتم و به ‌سوی نبرد با بعثی‌ها روی آوردم، آن‌چنان میل دارم در جنود الهی بمانم تا اگر لیاقت نصیبم شد در رکاب آقا امام زمان(عج) با کفر ستیز نمایم. خدایا هر وقت گناهانم را تا ذره آخر بخشیده‌ای و توفیق عبادت خالصانه را عطا کرده‌ای مرا از دنیا ببر و هر موقع که کاملاً از من راضی گشتی، به سویت ببر که عاشق درگاهت هستم. جانم را نثار جانان می‌کنم و از تو می‌خواهم که جسمم را نیز مطهر گردانی و در راهت ذره‌ذره نمائی تا جدای سلول‌های بدنم. در دنیا چون میهمانان باشید و مسجد را خانه کنید و دل‌ها را به رقت عادت دهید و اندیشه و گریه بسیار کنید. 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید. و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
🏴 بسم رَبَّ الحُسین عَلَیه السَّلام 🏴
🏴 📝 حُر به بهانه آب دادن به اسب سوار شد و کم کم از لشکر عُمَر دور شد. یک نفر از سپاه گفت: چه کار میخواهی بکنی حر؟ میخواهی به حسین حمله کنی؟ جوابش را نداد. بدنش می‌لرزید.حالش عادی نبود. همان سپاهی گفت: هیچ وقت ندیده بودم از جنگ بترسی و بلرزی. به خدا اگر از من می‌پرسیدند شجاع ترین آدم کوفه کیست، تو را می‌گفتم، این چه وضعی‌ست که تو داری؟ حر گفت: خودم را بین بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا حتی اگر پاره پاره بشوم و بسوزانندم هیچ چیز را به بهشت نمی‌فروشم. بعد به اسبش هی زد و به تاخت رفت سمت سپاه کوچک حسین. 🌱الهی العفو به حق الحسین علیه‌السلام 📕کتاب قصه کربلا 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh