بسمالله الرحمن الرحیم
#بحر_طویل
#ولادت_حضرت_علیابنموسیالرضا_علیهالسلام
گِرِهای سخت زد و بُغچهی خود را برداشت
دلش اینبار هوایِ حرمی دیگر داشت
روستاییی فقیریست ولی باوَر داشت
شوقِ دیدار غریبالغُرَبا بر سر داشت
چوب دستی به کفِ دست و قدم بر سرِ صحرا زده و پشتِ سرش کاسهی آبی به زمین ریخت زنی پیر و به او گفت که مادر بِرِسان از من اُفتاده سلامم به امامم وَ بگو قُوَتِ پا نیست بیایم به حضورت ، به شفا خانهی نورَت ، بُرو فرزند گِرِه زن پرِ این پارچه را کُنجِ ضریحش به امیدی که گُشایَد گرهها را
دلِ ما را
راه طولانی و پر خار و خَس اما میرفت
در هوایِ حرم حضرت آقا میرفت
زخمی و خسته و با تاولِ پاها میرفت
تا خراسان نه بگو خانهیِ زهرا میرفت
غرق در خویش قدم میزد و گاهی به لب آهی و گَهی روضهی جانکاهی و اشکی و لبش خشک چو میشُد کفِ آبی و همان حال سلامی به فدایِ لب عطشانِ حسین ابن علی گفته و میرفت به صحرا
گَرچه رنجِ سفر و راه بیابان را دید
عاقبت تشنهای آرامش باران را دید
چشمش از فاصلهای قبلهی ایران را دید
برقِ گلدستهی سلطان خراسان را دید
گرچه شب بود ولی با قدمِ عشق دوید و
به درِ معبدِ گُم کرده رسید و
سرِ خود را به رویِ خاک نهاد
آه که با حال غریبانه و با سجدهی شُکرانه چهها گفت
سنگ فرش از مژهاش خیس کسی نیست
پس از اِذن دخول آمد و در پای ضریح آب شد و سفرهی دل باز شد و... گفت : ببین پایِ من از آبله سوزان و تنم خسته و رنجورِ بیابان و نه جانی و توانی و رسیدم به امیدم که سلامی برسانم به تو از مادر پیرم به خدا هیچ نداریم ولی عشق تو داریم و فقط عشق تو مولا
ساده حرف از خود و از مادر و از کویَش زد
حرفها با حرمِ ضامن آهویش زد
ناگهان زخم کسی بر دلِ دلجویش زد
خادمی آمد و با پای به پهلویش زد
گفت بر خیز و بُرو که مُژههایم خستهاند
نیمه شب آمد و درهای حرم را بستهاند
سخت آزُرده زِ جا خواست و نالید که این است پذیرایی تو ؟
خوانِ تماشایی تو ؟ شِکوه به تو میبرم آزُردهام از خادمِت آزرده ببین قلبِ گدا را
رفت بیرونِ حرم دلِ پُر غم ، خادم از آنجا سر بالینِ خودش آمد و تا رفت به خواب آه که انوار خدا دید ، سراپا همه شد غرق نماشا
دید خادم که حرم نغمهی هوهو دارد
ازدحامی است و هر گوشه هیاهو دارد
و رضا آمده و چشم به این سو دارد
ولی ای وای چرا دست به پهلو دارد
گفت خاکَم به سر آقا چه شده ای نَفَسِ حضرت زهرا چه شده؟
حضرت از آن سوی اَتابَش زد و فرمود که امشب زدهای ضربه به پهلوی من آزُردیَم و از نفس انداختیَم آه که امشب نه به مهمانِ رضا زائرِ دلخستهی ما بلکه جسارت به خودم کردهای برخیز مهمانِ مرا پیشِ من آور و بگویش که رضا قبلِ سفر کردنِ تو پیش تر از نیتِ تو منتظرت بوده به هر لحظه به هر اشک و قدم همسفرت بوده بیا وقتِ کَرَمهاست ، نه این مرقدِ من خانهی زهراست بیا ای دل تنها بیا
مستجاب است دعا قبل دعا ، نشنیده
گوش این طایفه آوایِ گدا نشنیده
ما هم امشب سرِ خود پیش شما آوردیم
و دل خویش به ایوانِ طلا آوردیم
یک کبوتر به شبستانِ رضا آوردیم
رد مَکُن پیشِ خدا نامِ تو را آوردیم
همهی سر خوشی ماست ، همه دلخوشی ماست که در پیش شما در دل خویش بگوییم و بجوییم دل گمشدهی خویش همه اهل خرابات شمائیم دهاتی شمائیم خوشا آنکه چنین ساده
به گلدستهی تان ، گنبدتان خیره نظر می کند و هر مژه تر میکند و نام تو را میبرد آقا :
آخ که یادش میره هرکی تو دلش غم داره
که نگاه تو هوای دلِ مارَم داره
آقا جون راه درازی اومدم تا که بگم
دل آوارهی ما یه کربلا کم داره
خوش بحال اونیکه کار و بارش دستِ توِ
خوشی و زندگی و اعتبارش دست توِ
آقا جون تو سَرمهَ وقتی رسیدم پائینِ پای شما ، وقتِ تماشای شما روضه بخونم براتون تا که کمی کم کنم از غصه هاتون روضهیِ وقتی که نفس میزدی و چشم به راه پسرت بودی و از تشنگی آقا نَفَسَت چشمِ تَرَت بال و پرت سوخت ولی یادِ لب غنچهی شش ماههی جدت جگرت سوخت و از یادِ رباب و دل ارباب دل محتضرت سوخت
دیدنت در همهی راه مهیا شده است
تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است
دیدنت سخت ولی سختتر از آن این است
باز هم حرمله سر گرمِ تماشا شده است
حجمِ تیری که علمدار زمین گیرش شد
باورم نیست که در حنجرهات جا شده است
نیزه داری که تو را میبرد این را می گفت
باز هم زخم گلوی پسرت وا شده است
(حسن لطفی)
#یاشبیر
🌾🌷🌸🌾🌷🌸🌾🌷🌸🌾🌷🌸🌾🌷🌸
#مولودی_حضرت_رقیه_س
#بحر_طویل
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
سحری روشن و عاشق/سحری غرق شقایق/سحری چاک گریبان/و شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان
و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران
دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم
سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه ی شوری است
که در حلقه ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه ی احساس/زمین تکّه ی الماس/پر از عطر گل یاس ترین یاس
شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/ز طربخانه ی سینه/پی دل های دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه ی شوری است
ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و منا را و صفا را/وَ ز سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله ی راز است
در این بزم معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد
از عشق لبالب/وَ گلِ خنده شکوفاست به رخساره ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وز آن قامت سرشار زِ دلدار/وز آن چهره ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم می زند و منتظر عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است
چه شد باز/که در باز شد و لحظه ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قنداقه ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش
دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/و ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس تر از معنی احساس/و آئینه تر از آینه در بوسه ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس تر از یاس
و ای شبنم شیرین منشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/خدایا چه گل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/که زینب به نم اشکی و با سینه ی پر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسر ام بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترک ناز حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می بود حدیث فدک و غصبِ فدک/زخمِ دل حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....
شاعر: #حسن_لطفی
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
بروزترین
کانال گلچین مولودی و....تلگرام وایتا👇
✼🌿🌺🌿✼
@golchin_mowludi
#مولودی_امام_زمان_ع
#بحر_طویل
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
*بنازم ماه شعبان را، چه ماهی و چه شاهی و چه ماه عالم آرایی،/که پرگشته است در عالم شکوه نور زهرایی،/عجب نوری که می ریزد از آن سرچشمه کوثر،/که عالمگیر می گردد شکوهش نیمه شعبان ،/خداوندا بیاید آن مَه تابان،/درخشان تر ز هر عنوان،/جمالش بی مثال است او،/کمال اندر کمال است او،/که دارد نام جدش مصطفا را ،/به دستش ذوالفقار مرتضا را،/امام شمس دین،/عین یقین،/ماه منیر،/شاه وامیر ،/که ختم اولیا باشد،/وجودش آخرین فرزند ختم الانبیاباشد ،/امید قلب مجروح علی مرتضا باشد،/الا ای یوسف زهرا،/گل نرگس ،/گل طاها،/به لب دارم به هر دم العجل مولا،/درخشان کن جهان را با ظهورت ،منجی دلها،/به حق مادرت زهرا/ سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
کانال گلچین مولودی و.....👇تلگرام وایتا
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@golchin_mowludi
#مولودی_حضرت_رقیه_س
#بحر_طویل
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
سحری روشن و عاشق/سحری غرق شقایق/سحری چاک گریبان/و شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان
و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران
دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم
سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه ی شوری است
که در حلقه ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه ی احساس/زمین تکّه ی الماس/پر از عطر گل یاس ترین یاس
شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/ز طربخانه ی سینه/پی دل های دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه ی شوری است
ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و منا را و صفا را/وَ ز سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله ی راز است
در این بزم معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد
از عشق لبالب/وَ گلِ خنده شکوفاست به رخساره ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وز آن قامت سرشار زِ دلدار/وز آن چهره ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم می زند و منتظر عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است
چه شد باز/که در باز شد و لحظه ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قنداقه ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش
دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/و ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس تر از معنی احساس/و آئینه تر از آینه در بوسه ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس تر از یاس
و ای شبنم شیرین منشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/خدایا چه گل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/که زینب به نم اشکی و با سینه ی پر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسر ام بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترک ناز حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می بود حدیث فدک و غصبِ فدک/زخمِ دل حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....
شاعر: #حسن_لطفی
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
کانال گلچین مولودی و....تلگرام وایتا👇
✼🌿🌺🌿✼
@golchin_mowludi
#مولودی_امام_زمان_ع
#بحر_طویل
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
*بنازم ماه شعبان را، چه ماهی و چه شاهی و چه ماه عالم آرایی،/که پرگشته است در عالم شکوه نور زهرایی،/عجب نوری که می ریزد از آن سرچشمه کوثر،/که عالمگیر می گردد شکوهش نیمه شعبان ،/خداوندا بیاید آن مَه تابان،/درخشان تر ز هر عنوان،/جمالش بی مثال است او،/کمال اندر کمال است او،/که دارد نام جدش مصطفا را ،/به دستش ذوالفقار مرتضا را،/امام شمس دین،/عین یقین،/ماه منیر،/شاه وامیر ،/که ختم اولیا باشد،/وجودش آخرین فرزند ختم الانبیاباشد ،/امید قلب مجروح علی مرتضا باشد،/الا ای یوسف زهرا،/گل نرگس ،/گل طاها،/به لب دارم به هر دم العجل مولا،/درخشان کن جهان را با ظهورت ،منجی دلها،/به حق مادرت زهرا/ سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
کانال گلچین مولودی و.....👇تلگرام وایتا
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@golchin_mowludi
Fadaeian_Milad_Sardaran_Karbala_1403_Shab1 (8).mp3
8.94M
🔊 بخش هفتم #مدح | زمین درگیر تکرار و زمینی ها گرفتار و
#بحر_طویل
#میلاد_امام_حسین
زمین درگیر تکرار و
زمینیها گرفتار و
به فکر کار و بار و
نان درآوردن چه دشوار و
شباهنگام مرد از درد سختیهاش بیدار و
یکی درگیر تیمار و
یکی در خانه بیمار و
یکی در فکر بازار و
یکی غرق است در افکار بسیار و
خلاصه که همه از غصه سرشار و
همه چشمانتظار و
بیقرار و
کاش باشد یک نفر یار و...
خبر آمد
خبر آمد
خبر در صدر اخبار و
همه اکنون خبردار و
رسید آن که شده بر دردها غالب
حسین بن علی بن ابیطالب
.....
حسینِ لحظههای دلپریشانی
حسینِ روزهای سخت و بحرانی
حسینِ کارگرهای شب سرد زمستانی
حسینِ مردمِ زحمتکشِ تهرانی و کرد و عرب،
ترک و بلوچ و فارس، گیلانی، خراسانی، لرستانی
حسینِ لقمههای پاک باباهای ایرانی
حسینِ لایلای مادران در موقع گهوارهجنبانی
حسینِ شعرهای جودی و عمان سامانی
حسینِ سوز و آه سازگار و لحن انسانی
حسینِ آن جوان پاک و باتقوای کرمانی
که آخر میشود قاسم سلیمانی
حسینِ گریه در شبهای ظلمانی
حسینِ سجدههای ناب طولانی
حسینِ اشکِ پنهانی
حسینِ رزم طوفانی
حسینِ غیرتِ سوری و لبنانی
حسینِ رمز موشکهای طهرانی
حسینیکهبهوقتشخاکخواهدکردصهیونرابهآسانی
حسینِ تیرهای سمت سفیانی
حسینِ صبحِ عرفانی
همان صبحی که تکیه میزند بر کعبه آن آقای نورانی
حسینی که دو عالم را شده صاحب
حسین بن علی بن ابیطالب
#حمید_رمی ✍
.
|ــــ🌸﷽🌸ـــ|
💚═⊰🍀🦋🍀⊱═💚
|•#میلاد_حضرت_علی_اکبر[ع]
|•#اعیاد_شعبانیه
|•سبک:#بحر_طویل
🌟_....._🍀_....._🌟
همه در حیرتم امشب
که شب هفده ماه ربیع است
و یا یازده غرّه ی شعبان معظم
شب میلاد پیمبر شده یا
آینه ی طلعت نورانی احمد
به سر دست حسین است
و یا آمده از غار حرا باز محمد
عجبا این گل نورسته
علی اکبر لیلاست
بگو یوسف زهراست
بگو آینه ی طلعت طاهاست
بگو دسته گل فاطمه ی ام ابیهاست
بگو روح بتول است بگو
جان رسول است
سلام و صلواتِ همه بر
خُلق و خصالش
به جلالش به جمالش همه مبهوت
کمالش همه مشتاق وصالش
که سراپاست همه آینه ی
احمد و آلش
چه به خلقت چه به طینت
چه به صورت
چه به سیرت چه به قامت
چه به هیبت
همه بینید در این خال و
خط و چهره ی گل روی
رسول دو سرا را
🌹آقا علی اکبر مولا علی اکبر
🌹مجنون همه عالم لیلا علی اکبر
خانه ی یوسف زهراست
زیارتگه پیغمبر اکرم
نگه آل محمد
به جمالی است که خود
شاهد رُخسار دل آرای
محمد شده اینک
همگی چشم گشودند به سویش
به گمانم که گره خورده دل نور
دل فاطمه بر طُرِّه ی مویش
شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش
نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش
نفسش نفخه ی صور و
نگهش آینه ی نور و
قدش نخلهی طور و به دَمَش معجزه عیسی
به لبش منطق موسی همه ماتش
همه مستش
همه دادند به هم دست به دستش
همه گل بوسه گرفتند
ز پیشانی و لعل لب و
خورشید جمالش
همه دادند سلامش همه دیدند
به مهر رخ او وجه خدا را
🌹زیبا علی اکبر رعنا علی اکبر
🌹ماها تشنه عشق و دریا علی اکبر
🌹آقا علی اکبر مولا علی اکبر
🌹مجنون همه عالم لیلا علی اکبر
نگه از دامن مادر به گل روی پدر
دوخته گویید
چه برازنده بود نام علی بهر
من آن هم ز لب تو
که وجودم همه گردیده
پر از تاب و تب تو
به خدایی خدا پیش تر از آمدنم
بوده دلم در طلب تو
به جز این نیست که باشد
حَسَب من حسب تو
نَسَب من نسب تو
به خدا مثل علی در صف
پیکار برآرم
ز جگر نعره و یکباره زنم چون
شرر نار به قلب صف اشرار
که گوید به من احسن به صف
کرب و بلا حیدر کرار
زند خنده به شمشیر و
به آن صولت و آن
نیرو و آن غیرت و آن شوکت و
عز و شرفم احمد مختار
سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام
که ای خلق جهان من به نبی
نور دو عینم
به همه خلق ندا می دهم
امروز که فردا به صف کرب و بلا
یار حسینم
عجبا می نگرم در بغل مادر خود
معرکه ی کرب و بلا را
🌹دلدار علی اکبر سردار علی اکبر
🌹چون حیدر کرار کرار علی اکبر
🌹آقا علی اکبر مولا علی اکبر
🌹مجنون همه عالم لیلا علی اکبر
ای نبی رویُ علی صولتُ زهرا صفتُ فاطمه رفتار و حسن خوی
تو که هستی که ربودی دل لیلا و
حسین و حسن و
زینب و عباس علی را
تو نبی یا که علی یاکه حسن
یا که حسینی
تو همان خون خدا
یا پسر خون خدایی
تو همه صدق و صفایی
تو همه مهر و وفایی
تو به هر زخم شِفایی
تو به هر درد دوایی
تو عزیز دل آقای تمام شهدایی
پدر و مادر و جانم همه هستم
به فدایت
منم و مهر ولایت
منم و مدح و ثنایت
منم و لطف و عطایت
منم و حال و هوایت
همه را گفتم و گویم
به دو عالم نفروشم
کفی از خاک درت درا
به خدا سلطنت این است
که خاک قدم خِیلِ گدایان تو باشد
ندهم این سِمَت از دست
به دستم بگذارن اگر مِهر و مَهُ
ارض و سماء را
🌹آقا علی اکبر مولا علی اکبر
🌹مجنون همه عالم لیلا علی اکبر
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
کانال گلچین مولودی و.....👇تلگرام وایتا
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@golchin_mowludi
#امام_زمان_ولادت
#بحر_طویل
کشتی برده فروشان، ز ره دور عیان است که برعرشه ی آن بانوی مُلک دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است، بود منتظر مقدم او بُشر سلیمان که به عنوان کنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به کف بُشر یکی نامه از آن شمس هدایت ،که ز اسرار خدا داشت حکایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از کف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت که: این نامه ی یاراست، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت که ای بُشر مپندار کنیزم که زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس که عروس علی و فاطمه ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را.
من از نسل یشوعا که همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه وشانی که ز عزت همه بودند کنیزم، چه بسا سرو قدانی که به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم که مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، کشیشان همه انجیل گشودند، یکی را به سر تخت نشاندند، گـُل و لاله فشاندند که دامادِ نگون بخت به کام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت، شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست که در عالم رویا نگه اُفتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صُنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز کفم رفت همه بود و نبودم، که ندا داد رسول مدنی احمد خاتم که: اَلا عیـــــــــــسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب جان بخش گشودند، یکی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، که عیان دیدم از آن طلعت نورانی او روی خدا را.
چه مبارک شبی بود و چه فرخنده شبی بود، ولی حیف که بیدارشدم، سخت گرفتارشدم، شب همه شب در تب و در تاب شدم، شمع صفت آب شدم، تا که شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم، نگهی کرد به چشمان پر آبم، به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدم هاش فتادم، ز فراق رخ جانان به شکایت دو لب خویش گشودم که: به دادم برس ای عصمت دادار ودودم، غم دوری یگانه پسرت کشت مرا، فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید، به تو این بخت نشاید، مگر آیین نصاری بگذاری و به اسلام روی بیاری سر تسلیم و رضا را.
من در آن عالم رویا لب جان بخش گشودم، به خدا و به رسول به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گـُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، که گشود از کرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد وگفت: از امشب تو عروس منی ای پاکیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریک که هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، که در سلک کنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشـر، که مامور شدی از طرف حجت دادار، بر این کار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، کز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را.
چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر کرامت گوهری داشت، بگوشمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح کلِ بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر زآمدن حجت ثانی عشری داشت که شد دیده ی نرگس، دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و اِستاد سحرگه به نمازشب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گـُل انداخت عذارش، ز کف افتاد قرارش، صلوات مـَلک از اوج فـَلک گشت نثارش، به رُخش جلوه ی بدر و به لبش سوره ی قدر و نفسش کرد معطـر همه امواج فضا را.
ناگهان دید حکیمه که شده حجره پر از شوق و شعف وشور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسکری آن مـــــــــــــــهر فروزان هدایت، به ادب گفت که: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاکیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت که: ای عمه پاکیزه سرشتم، گـُل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره ی نرگس، گل زهرا ثمرم، همسر نیکو سِیَرم، سرزده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حکیمه به سوی حجره نرجس، نگه افکند به خورشید رخ حجت سرمد، گـُل نورسته ی احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جان بخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، سپس نام ز خود بُرد، ندا داد به هرنسل و زمان اهل ولا را.
ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی عالم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد موید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه ی پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاک حسن، جامه ی خونین حسین، دست ابالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشکسته ی زینب، شود آن روز که از پرده ی غیبت به در آیم به سوی کعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم که :من ای منتظران، مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه
بگشایم، حرم فاطمه را