حافظ کجای کاری، فالت غلط در آمد
گفتی غمت سرآید این عمر بود سرآمد
@golchine_sheer
دارد متاع عفت از چارسو خریدار
بازار خودفروشی این چارسو ندارد
#شهریار
@golchine_sheer
از همه کس رمیده ام
با تو در آرمیده ام
جمع نمیشود دگر
آنچه تو می پراکنی
#سعدی
@golchine_sheer
خوش به حال من و
دریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی
كه مرا بــــا تو ندید
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sheer
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است من اما نگرانم
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان داد که شب را سحر کند!
#علی_اکبر_لطیفیان
@golchine_sheer
براه راست نرفتم به وصل او برسم
خدا ببخش مرا که همیشه گمراهم
بدون عشق به دنبال یار میگردم
بدون هیچ مسیری همیشه در راهم
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sheer
در منِ دلسنگ، شورِ انتظار انداختی
ماهی مرداب را در جویبار انداختی
عشق، اقیانوس آرامی که می گفتی نبود
قایقم را در مسیر آبشار انداختی !
فکر میکردم جواب نامه ام را می دهی
نامه را بی آنکه بگشایی کنار انداختی ...
عشق بر جانم حکومت می کند،ای روزگار
در سرم بیهوده سودای فرار انداختی
آخر ای عاقل به کار عشق روگردان شدی
خوب شد، یک بار عقلت را به کار انداختی !
#سجاد_سامانی
@golchine_sheer
تا تو بودی در شبم
من ماه تابان داشتم
رو به روی چشم خود
چشمی غزل خوان داشتم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sheer
گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت
از خیر هست و نیستِ دنیا به شوق دوست
می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت
اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت
گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
شب است و سكوت است و ماه است و من
فغان و غم اشك و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشكفتهام
شب و مثنويهاي ناگفتهام
شب و نالههاي نهان در گلو
شب و ماندن استخوان در گلو
من امشب خبر ميكنم درد را
كه آتش زند اين دل سرد را
#علیرضا_قزوه
@golchine_sheer
دانی از دولت وصلت
چه طلب دارم؟! هیچ
یاد تو مصلحت خویش بِبُرد از یادم
#سعدی
@golchine_sheer
هر که با پاکدلان صبح و مسائی دارد
دلش از پرتو اسرار صفایی دارد
#پروین_اعتصامی
@golchine_sheer
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم ...
#حافظ
@golchine_sheer
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت
خواستم نوح شوم ، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گفت
در قنوتم ز خدا "عقل" طلب می کردم
"عشق" اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
ساده از
"من بی تو می میرم"
گذشتی خوبِ من
من به این یک جمله خود
سخت ایمان داشتم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sheer
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم
تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟
یا در این قصه به دنبال مقصر باشم؟
شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده ی اسم خوش شاعر باشم
دردم این است که باید پس از این قسمت ها
سال ها منتظـر قسمت آخر باشم
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sheer
دنیا خوش است و
مال عزیز است و تن شریف
اما رفیق بر همه چیزی مقدم است
#سعدی
@golchine_sheer
از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی
روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو
گر بگویم گریهها بر روزگارم میکنی
گر نمیآیم به سوی بزمت از شرمندگیست
زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم میکنی
گر بدانی حال من گریان شوی بیاختیار
ای که منع گریه بیاختیارم میکنی
گفتهای تدبیر کارت میکنم وحشی منال
رفت کار از دست کی تدبیر کارم میکنی
#وحشی_بافقی
@golchine_sheer
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
#شهریار
@golchine_sheer