eitaa logo
گلچین شعر
14.6هزار دنبال‌کننده
875 عکس
305 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل شهیدان شهرتش در مهربانی بود مثل ابومهدی نگاهش آسمانی بود با فاطمیون هم نگهبان حرم بوده اندیشه اش مثل سلیمانی جهانی بود 🌻صبح بخیر شهید: 🌹صبح بخیر امروز را متبرک میکنیم به روح شهید🌷جواد جهانی . چنین عطری روزی همه دوستان شهدایی @golchine_sher
در علقمه، عشقِ ناب ، جاری کردند گُل ، غنچه‌ ی تشنه ، آبیاری کردند هفتاد و دو سربازِ دلاور با خون آئینِ زُلالِ عشق ،یاری کردند ________________________________ چون کوه، نبرد و پایداری کردند از چشمه‌ ی نور، پاسداری کردند هفتاد و دوگُل به نام و فرمانِ خدا سرتاسرِ باغ را ،بهاری کردند @golchine_sher
وقتی خدا بهشت معطر درست کرد از برگ گل برای تـو پیکر درست کرد می شد که مهربان و پر ازعشق و با وفا اما تو را بـه شیوه ی دیگر درست کرد یعنی برای عشوه ی خونریزت ای عزیز ابرو نساخت ، تیغه ی خنجر درست کرد او قصد خیر داشت که زیبایت آفرید اما قشنگ بودن تو شر درست کرد بالا بلند من تو کجایی و من کجا ؟ ما را مگر نه اینکه برابر درست کرد ؟ دانست که تا ابد به تو هرگز نمی رسم روز ازل دو چشم مرا تر درست کرد با چند استخوان قفس سینه ی مرا زندان بی دریچه و بی در درست کرد تا خویش را همیشه بکوبد به سینه ام قلب مرا شبیه کبوتر درست کرد این شعر هم که مملو از اشک و آه شد باید دوباره خط زد و از سر درست کرد @golchine_sher
نیستی دیگر کنارم یا کنارت نیستم بی قرام نیستی یا بی قرارت نیستم شرط می بندم گرفتار زمستانی هنوز فکر فردا باش چون دیگر بهارت نیستم ساعتت را با همان جایی که هستی کوک کن آن قدر دوری که در نصف النهارت نیستم من که باری کج برایت بوده ام افتاده ام مقصدت را گم نکن دیگر سوارت نیستم رفته ای با کوله باری از من و انکار من کوپه ها را سر نزن توی قطارت نیستم می نشینی روی من با هر که می خواهی خوشی پاشو ! من که صندلیِ دسته دارت نیستم ناگهان چرخیدی اما من نمی چرخم به زور خوب می تازم ولی اسب بخارت نیستم بربگردی یا نگردی عابدی در کار نیست چون که بعد از این غزل چشم انتظارت نیستم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خنجر بیاور سینه ام را زیر و رو کن تاول به تاول داغها را جستجو کن سوزن بیاور با نخی از خون آهو تا چاک چاک زخم هایم را رفو کن انگور چشمم را بجوشان درخُمِ اشک حالا شراب هفت ساله در سبو کن رسوای رسوای جنونم کن به مستی این عاشق دیوانه را بی آبرو کن خون پنجه ایی از تار رگهایم بساز و با زخمه هایت شرحه شرحه مو به مو کن از پیکر من دسته دسته نیزه بر چین از سیب های دامنم آلاله بو کن طوفان سرخ واژه ها را در تنم ریز از محتشم یک بند روضه باز گو کن شش گوشه شد شهر دل من با عروجت با شهریاران شهریارا گفتگو کن وقت نمازعشق از سرچشمه ی نور محراب و ماه و مه‍ر را غرق وضو کن @golchine_sher
السلام علیک یا اهل بیت النبوه تن جدا افتاده از انگشت و انگشتر جدا قامت قاسم جدا ،اکبر جدا ،اصغر  جدا یا حسین زینب وآن شیهه های ذوالجناح روز عاشورا شده هر ساله چون محشر جدا مشک پاره یک طرف دستان عباسم جدا خجلت از رو عزیزان با تن بی سر جدا ضجه‌ ی زینب جداو درد زین العابدین اشک چشم جبرییل و چشم پیغمبر جدا خیل غمبار ملائک یا حسین درآسمان چاه و نخلستان جدا محراب با حیدر جدا زاریِ ام البنین و شیون واشک رباب شعله ی آتش جدا و دامن دختر جدا مَهر زهرا آب بودو چشم شیعه چشمه سار تشنه لب دُر دانه های ساقی کوثر جدا کاروانی می رود باقلب های بی قرار روی نی قرآن جدا سرهای بی پیکر جدا @golchine_sher
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده ؟ ‌‌ در کویِ تو معروفم و از رویِ تو محروم گرگِ دهن‌آلوده یوسف ندریده ‌ ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه مجنونِ به لیلی نرسیده ‌ در خواب گزیده لب شیرین گل اندام از خواب نباشد مگر انگشتِ گزیده ‌ بس در طلبت کوشش بی‌فایده کردیم چون طفلِ دوان در پی گنجشکِ پریده .. ‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌@golchine_sher
آنجا یک قهوه خانه بود، اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای. چرا؟ دنیا خراب می‌شد اگر دقایقی آنجا می‌نشستیم و نفری یک استکان چای می‌خوردیم ؟ عجله... همیشه عجله! کدام گوری می‌خواستم بروم؟ «من به بهانه‌ی رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته‌ام» @golchine_sher
《پروانه در آتش 》 غمِ تو عاقل و دیوانه را به آتش زد مثالِ شمع ، که پروانه را به آتش زد کشید، شعله ی آتش‌ به خانه ها، غزه خزان شد و گل و گلخانه را به آتش زد صدايِ شیونِ مادر به سوگِ دخترکی که نيمه شب، دل دیوانه را به آتش زد ببین پدر که چه لرزان میانِ آتش و دود غمش صلابتِ مردانه را به آتش زد ببین که‌ جامه‌ دریده جماعتی گریان شرارِ کین ،دلِ بيگانه را به آتش زد ببین چگونه زمین و زمان دلش‌ خون است! صداي آهِ جهان، جامه را به آتش زد پرنده نقش زمین،با پَرِ شکسته به خون چگونه ظلم و ستم لانه را به آتش زد!!! (سایه)_S.s.h @golchine_sher ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در این محاکمه تفهیم اتهامم کن سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم، تو با سیاست ابروی خویش رامم کن به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم... اگر که باب دلت نیستم حرامم کن لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن... @golchine_sher
چه رفته است که صبحی دگر نمی آید “شب فراق به پایان مگر نمی آید؟” کجاست اهل دلی تا دعا کند، قدری که از دعای چو من هیچ اثر نمی آید هزار مرتبه در را زدم ولی افسوس کسی به دیدن من پشت در نمی آید نسیم های فراوان رسیده تا کنعان ولی ز یوسف من یک خبر نمی آید ز غربتم چه بگویم؟که سایه ام حتی گذشته از من و از پشت سر نمی آید هنوز می طلبد قلب من تو را ای عشق اگر چه از تو به جز دردسر نمی آید درخت خشکم و می دانم اینکه در آخر برای دیدن من جز تبر نمی آید   @golchine_sher