مثل شهیدان شهرتش در مهربانی بود
مثل ابومهدی نگاهش آسمانی بود
با فاطمیون هم نگهبان حرم بوده
اندیشه اش مثل سلیمانی جهانی بود
🌻صبح بخیر شهید:
🌹صبح بخیر امروز را متبرک میکنیم به روح شهید🌷جواد جهانی .
چنین عطری روزی همه دوستان شهدایی
#روحالله_راوینیا
#عضوکانال
@golchine_sher
در علقمه، عشقِ ناب ، جاری کردند
گُل ، غنچه ی تشنه ، آبیاری کردند
هفتاد و دو سربازِ دلاور با خون
آئینِ زُلالِ عشق ،یاری کردند
________________________________
چون کوه، نبرد و پایداری کردند
از چشمه ی نور، پاسداری کردند
هفتاد و دوگُل به نام و فرمانِ خدا
سرتاسرِ باغ را ،بهاری کردند
#حسن_یزدان_پناهی_فَسا
#عضوکانال
@golchine_sher
وقتی خدا بهشت معطر درست کرد
از برگ گل برای تـو پیکر درست کرد
می شد که مهربان و پر ازعشق و با وفا
اما تو را بـه شیوه ی دیگر درست کرد
یعنی برای عشوه ی خونریزت ای عزیز
ابرو نساخت ، تیغه ی خنجر درست کرد
او قصد خیر داشت که زیبایت آفرید
اما قشنگ بودن تو شر درست کرد
بالا بلند من تو کجایی و من کجا ؟
ما را مگر نه اینکه برابر درست کرد ؟
دانست که تا ابد به تو هرگز نمی رسم
روز ازل دو چشم مرا تر درست کرد
با چند استخوان قفس سینه ی مرا
زندان بی دریچه و بی در درست کرد
تا خویش را همیشه بکوبد به سینه ام
قلب مرا شبیه کبوتر درست کرد
این شعر هم که مملو از اشک و آه شد
باید دوباره خط زد و از سر درست کرد
#مهدی_مردانی
@golchine_sher
نیستی دیگر کنارم یا کنارت نیستم
بی قرام نیستی یا بی قرارت نیستم
شرط می بندم گرفتار زمستانی هنوز
فکر فردا باش چون دیگر بهارت نیستم
ساعتت را با همان جایی که هستی کوک کن
آن قدر دوری که در نصف النهارت نیستم
من که باری کج برایت بوده ام افتاده ام
مقصدت را گم نکن دیگر سوارت نیستم
رفته ای با کوله باری از من و انکار من
کوپه ها را سر نزن توی قطارت نیستم
می نشینی روی من با هر که می خواهی خوشی
پاشو ! من که صندلیِ دسته دارت نیستم
ناگهان چرخیدی اما من نمی چرخم به زور
خوب می تازم ولی اسب بخارت نیستم
بربگردی یا نگردی عابدی در کار نیست
چون که بعد از این غزل چشم انتظارت نیستم
#عابد_اسماعیلی
@golchine_sher
خنجر بیاور سینه ام را زیر و رو کن
تاول به تاول داغها را جستجو کن
سوزن بیاور با نخی از خون آهو
تا چاک چاک زخم هایم را رفو کن
انگور چشمم را بجوشان درخُمِ اشک
حالا شراب هفت ساله در سبو کن
رسوای رسوای جنونم کن به مستی
این عاشق دیوانه را بی آبرو کن
خون پنجه ایی از تار رگهایم بساز و
با زخمه هایت شرحه شرحه مو به مو کن
از پیکر من دسته دسته نیزه بر چین
از سیب های دامنم آلاله بو کن
طوفان سرخ واژه ها را در تنم ریز
از محتشم یک بند روضه باز گو کن
شش گوشه شد شهر دل من با عروجت
با شهریاران شهریارا گفتگو کن
وقت نمازعشق از سرچشمه ی نور
محراب و ماه و مهر را غرق وضو کن
#اکرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
السلام علیک یا اهل بیت النبوه
تن جدا افتاده از انگشت و انگشتر جدا
قامت قاسم جدا ،اکبر جدا ،اصغر جدا
یا حسین زینب وآن شیهه های ذوالجناح
روز عاشورا شده هر ساله چون محشر جدا
مشک پاره یک طرف دستان عباسم جدا
خجلت از رو عزیزان با تن بی سر جدا
ضجه ی زینب جداو درد زین العابدین
اشک چشم جبرییل و چشم پیغمبر جدا
خیل غمبار ملائک یا حسین درآسمان
چاه و نخلستان جدا محراب با حیدر جدا
زاریِ ام البنین و شیون واشک رباب
شعله ی آتش جدا و دامن دختر جدا
مَهر زهرا آب بودو چشم شیعه چشمه سار
تشنه لب دُر دانه های ساقی کوثر جدا
کاروانی می رود باقلب های بی قرار
روی نی قرآن جدا سرهای بی پیکر
جدا
#محمد_توکلی
#عضوکانال
@golchine_sher
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده ؟
در کویِ تو معروفم و از رویِ تو محروم
گرگِ دهنآلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنونِ به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشتِ گزیده
بس در طلبت کوشش بیفایده کردیم
چون طفلِ دوان در پی گنجشکِ پریده ..
#سعدی
@golchine_sher
آنجا یک قهوه خانه بود،
اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای.
چرا؟
دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم
و نفری یک استکان چای میخوردیم ؟
عجله... همیشه عجله!
کدام گوری میخواستم بروم؟
«من به بهانهی رسیدن به زندگی،
همیشه زندگی را کشتهام»
#محمود_دولتآبادی
@golchine_sher
《پروانه در آتش 》
غمِ تو عاقل و دیوانه را به آتش زد
مثالِ شمع ، که پروانه را به آتش زد
کشید، شعله ی آتش به خانه ها، غزه
خزان شد و گل و گلخانه را به آتش زد
صدايِ شیونِ مادر به سوگِ دخترکی
که نيمه شب، دل دیوانه را به آتش زد
ببین پدر که چه لرزان میانِ آتش و دود
غمش صلابتِ مردانه را به آتش زد
ببین که جامه دریده جماعتی گریان
شرارِ کین ،دلِ بيگانه را به آتش زد
ببین چگونه زمین و زمان دلش خون است!
صداي آهِ جهان، جامه را به آتش زد
پرنده نقش زمین،با پَرِ شکسته به خون
چگونه ظلم و ستم لانه را به آتش زد!!!
#غزه_تسلیت
#حسینی_زاده_(سایه)_S.s.h
#عضوکانال
@golchine_sher
در این محاکمه تفهیم اتهامم کن
سپس به بوسهی کارآمدی تمامم کن
اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم،
تو با سیاست ابروی خویش رامم کن
به اشتیاق تو جمعیتیست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن
شهید نیستم اما تو کوچهی خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن
شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...
اگر که باب دلت نیستم حرامم کن
لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم
تو مرحمت کن و با بوسهای تمامم کن...
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
چه رفته است که صبحی دگر نمی آید
“شب فراق به پایان مگر نمی آید؟”
کجاست اهل دلی تا دعا کند، قدری
که از دعای چو من هیچ اثر نمی آید
هزار مرتبه در را زدم ولی افسوس
کسی به دیدن من پشت در نمی آید
نسیم های فراوان رسیده تا کنعان
ولی ز یوسف من یک خبر نمی آید
ز غربتم چه بگویم؟که سایه ام حتی
گذشته از من و از پشت سر نمی آید
هنوز می طلبد قلب من تو را ای عشق
اگر چه از تو به جز دردسر نمی آید
درخت خشکم و می دانم اینکه در آخر
برای دیدن من جز تبر نمی آید
#رضا_خادمه_مولوی
@golchine_sher