رسیده آخر اسفند و رو به پایانم
قسم نده! که به جان تو هم نمیمانم
تو و جهان و همه مردمش عوض شدهاید
و من هنوز همان شاعر پریشانم
چگونه با تو بمانم؟ بهار نزدیک است
تو بوتهی گل سرخی و من زمستانم
تو پیش من سخن از روز جشن میگویی
من از تقارن عید و عزا گریزانم
شبی که ماه به بالای شهرمان برسد
من آسمانیام و تو... تو را نمیدانم!
#محمدرضا_طاهری
@golchine_sher
#امام_زمان_عج_مناجات
خبر آمدنت آمده از راه، بيا...
سربزن ازدل يک جمعهیناگاه، بيا!
ماه کامل نشود تا تو نيايی آقا
تا که کامل بشود نيمهی اينماه، بيا
عهد بستیم و شکستيم و گذشتی هربار
بازهم با دل آلودهی ما راه بيا
درد ما بیخبریهاست، خودت باخبری
ای تو از درد دل ما همه آگاه، بیا
خواب غفلت شده کار همهی ما بیتو
يوسف قافله يکسر به لب چاه بيا
جمعهها رفت، ولی جمعهی موعود نشد
جمعهها میرود ای جمعهی دلخواه بيا
زنده ماندیم که در روز ظهورش باشیم
آه! ای جان بهلبآمده، کوتاه بیا!
گفت شاعر؛ "خبر آمد، خبری در راه است"
خبر آمدنت آمده از راه، بیا...
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
@golchine_sher
نامش حَســــــن و جلوهٔ حُسنش ز قـــــــدیم است
لطـــــــفش به هـــــــــــــــمه عالم ایجاد عــــمیم است
ترســــــــــــم که شفاعت کند از هـــــــــــرزهٔ هتّاک
از بسکه رئوف است و رحیم است و کریم است
#مجتبی_تاجیک_«ساده»
#عضوکانال
@golchine_sher
گرچه در این جنگ مثل ارتشی فرسوده ایم
تا به اینجا نیمی از این راه را پیموده ایم
گرچه تنهاییم و در این راه تنها مانده ایم
هر کدام از ما به تنهایی ولی یک توده ایم!
در جهان عشق دیگر فکر آرامش نباش!
ما تمام عمر از آسودگی، آسوده ایم!
بس که ما تا نیمه شب داریم باهم گفتگو
صبح ها -وقتی سر کاریم- خواب آلوده ایم!
هرکه را دیدیم راضی نیست از چیزی که هست،
این میان تنها فقط ما «آنکه باید» بوده ایم!
هر کجا احساس کردی «کاش برگردم»٬ برو!
گرچه تقریبا تمام راه را پیموده ایم!
#اصغر_عظیمی_مهر
@golchine_sher
ایستگاه...
مرا بهحال خودم بیقرار بگذارید
در ایستگاه تهی از قطار بگذارید
مرا که هقهق «حیدرباباست» در گوشم
به کوه با غزل شهریار بگذارید
نه پای بازی تقدیر را وسط بکشید
نه حرف در دهن روزگار بگذارید
که گفته دستهٔ خود را نمیبُرد چاقو
شنیدههای کهن را کنار بگذارید
چو گرگهای گلایلبهدست آمدهاید
که یوسفانه گلی بر مزار بگذارید
قلندرانه چه حاجت به عذر تقصیر است
به پاسخم کلماتی قصار بگذارید
بهار سهم شما باد «بگذرید از من»
مرا که «منزوی»ام بیبهار بگذارید
بهجبر هم شده اینبار بگذرید و مرا
میان گریهٔ بیاختیار بگذارید
و موذیانه، از آن دور، دوربینها را
برای غربت این مرد کار بگذارید
#محمدحسین_انصارینژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
کیام، شكوفهی اشكی كه در هوای تو هر شب
ز چشمِ ناله شكفتم، به روی شِكوه دويدم
مرا نصيب غم آمد، به شادیِ همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گُزيدم
چو شمع خنده نكردی، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردی، مگر ز موی سپيدم
نبود از تو گريزی چنين كه بار غم دل
ز دست شِكوه گرفتم، به دوش ناله كشيدم
جوانیام به سمندِ شتاب میشد و از پی
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم
#مهرداد_اوستا
@golchine_sher
انسان!
در انتظار اتفاقی ناگهان هستی
شاید که در اندیشۀ فتح جهان هستی
با چشمهایت مردمان را ریز میبینی
گویی شما از نسل از ما بهتران هستی
در پشت این لبخندهای موذی و مرموز
فکر حکومت کردنِ بر این و آن هستی
شاهِ درونت در تب کشورگشاییهاست
در فکر تسخیر زمین و آسمان هستی
در روح تو دیویست خونآشام و جنگافروز
شاید تو هم از تیرۀ چنگیزیان هستی
حرف تفنگ و جنگ در کام تو شیرین است
مستکبری، از مِهرورزی ناتوان هستی
بیگانهای با عشق و مجنون را نمیفهمی
از خواندن این فصل زیبا ناتوان هستی
در فطرتت انسان مظلومی به زنجیر است
در فکر انسانِ ز پا افتاده، هان! هستی؟
انسان! به انسان فکر کن، از دیو و دد برگرد
انسان شدن خوب است، آری میتوان... هستی؟
#رضا_اسماعیلی
#شعر_تعلیمی
#شعر_اعتراض
@golchine_sher
تو می خوابی و من شب تا سحر بی خواب می گردم
به یادت کوچه را با گریه با مهتاب می گردم
شدم ابری که دارم پشت هم بیهوده می بارم
خودت گفتی که من با چشم تر جذاب می گردم
غباری خسته ام در جستجویت دائماً دارم،
از آغوشی به آغوشی دگر پرتاب می گردم
من آن رودم که دریایی نمی گیرد در آغوشش
چه سرگردان و حیران گِردِ این گرداب می گردم
اگر دلتنگ می خواهی مرا در تُنگ تنهایی
به شوقت تا اسارت دور این قلّاب می گردم
#مسعود_اصغرپور
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از اشعار نوروز رمضانی
در جاده ی اشتباه خواهی افتاد
در حوضِ سیاهِ آه! خواهی افتاد
خوبی نکند رفیق بد در حقت
از چاله درون چاه خواهی افتاد
#نوروز_رمضانی
@noroz_ramezani
برخیز که صبح، روشن از امید است
شب رفته و خط نور، بیتردید است
از پستچی پنجره تحویل بگیر
در پاکتِ اَبر، نامه ی خورشید است
#شهراد_میدری
@golchine_sher