#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
به نام نامی زهرا به نام مادرها
سلام ما به امام تمام مادرها
که فاطمه است همیشه امام مادرها
به لطف فاطمه هستم غلام مادرها
غلام خانه ی زهرا حسابمان کردند
برای نوکری اش انتخابمان کردند
هزار شکر، نوشتند نوکرش باشیم
هزار شکر که گفتند قنبرش باشیم
گدای خانه ی او تا به آخرش باشیم
اجازه داد به ما، حلقه ی درش باشیم
به روی شانه ی خود دست رحمتی داریم
غلام فاطمه ایم و چه عزتی داریم
بهشت زیر قدم های مادرانه ی اوست
بهشت گوشه ی دنجی ز آشیانه ی اوست
بهشت زمزمه های شب و شبانه ی اوست
بهشت گرمی نان و تنور خانه ی اوست
قسم به گردش دستاس و گرمی نانش
نشسته ایم سر سفره های احسانش
تنور عالمیان گرم شد به برکت او
شدند خلق، خلائق همه به علت او
قسم به شوکت زهرا، قسم به عزت او
به عرش و فرش می ارزد فقط دو رکعت او
سلام ما به قیام و قعود و یا رب او
سلام ما به قنوت و به سجده ی شب او
ز نور خنده ی زهرا زمین منور شد
ز عطر نان تنورش جهان معطر شد
به لطف بردن نامش شراب، کوثر شد
به یمن مقدم او حالمان که بهتر شد،
خدا به برکت زهرا پناهمان بخشید
به حب فاطمه، مولا گناهمان بخشید
به حب فاطمه اینجا که راهمان دادند
ثواب کوه به یک ذره کاهمان دادند
به زیر چادر زهرا، پناهمان دادند
برات اشک به غم های شاهمان دادند
شدیم گریه کن، روضه ی حسین و حسن
یکی بدون حرم شد، یکی بدون کفن ...
#وحید_محمدی
@golchine_sher
کاری به سرد و گرم بهار و خزان نداشت
این پنجره فقط به هوای تو باز بود ...
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
تو از مساحت پیراهنم بزرگ تری
ببین،نیامده سر رفته ای از آغوشم...
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
گر بدانی چقَدَر
تشنه ی دیدار توایم
عرق آلود به سرمنزل ما می آیی ...
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
آخرش با خویشتن همداستانش می کنم
با همه نامهربانی ، مهربانش می کنم
باید از معشوقه پنهان داشت شوق خویش را
دوستش دارم ، ولی از وی نهانش می کنم
شعر یا جادو نمی دانم ولی در گوش او
با همین وردی که می خوانم جوانش می کنم
بارها می پرسم از او دوستم داری هنوز؟
گرچه می دانم ندارد امتحانش می کنم
تا مبادا دل ببازد ، تا مبادا دل برد
همچنان نسبت به مردم بدگمانش می کنم
روزگاری آشنای دیگری جز من نداشت
او که دارم آشنای دیگرانش می کنم
#علی_مقنی
@golchine_sher
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
#علیرضا_قزوه
@golchine_sher
نه رغبتی به نمک داشتم، نه نان، نه شراب
نبود اگر غم عشق تو، من چه می خوردم؟
#سجاد_حیدری_قیری
#عضوکانال
@golchine_sher
عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی
بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند
#فاضل_نظری
@golchine_sher
مثلِ بارانی که تاب از طاقتِ آبان گرفت
آمدی و غصه های زندگی پایان گرفت
قاب عکسِ یادگاری روی دیوار اتاق
تا شنید از عطرِدلجوی حضورت جان گرفت
قاصدکها آسمان خانه را پر کرده اند
عشق را هم میشود این روزها ارزان گرفت!
خستگی از لای انگشتان بابا رخت بست
بی سرو سامانی پاییز هم سامان گرفت
مادرم تنهایی اش را روی پُشتی جا گذاشت
دردهای کهنه اش با بوسه ات درمان گرفت
آنقدر خوبی که گل عطر تو را بو میکند
از شمیم روی تو هر پنجره گلدان گرفت
مثل ابری خالی از دلشوره و دلواپسی
کاش میشد زندگی را مثل تو آسان گرفت!
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
خون است مپرس ازجگرم،حرف زیاد است
ناگفته اگر می گذرم حرف زیاد است
از من که پریشان تو ام ، در همه ی شهر
هرچند خودم بی خبرم ، حرف زیاد است
یک عده به دنبال تو هستند در این شعر
تا شعر منی پشت سرم حرف زیاد است
دیوانگی و در به دری درد کمی نیست
دیوانه ام و در به درم، حرف زیاد است
من ، آتشم از قافله ای مانده ، به صحرا
ای دوست! اگر شعله ورم،حرف زیاد است
در خیل مجانین توچون من نتوان یافت
من از همه دیوانه ترم حرف زیاد است
آنگونه که زیبایی تو حرف ندارد
برعکس تو من دور و برم حرف زیاد است
#علی_مقنی
@golchine_sher
مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم
که دلم بند نفس های کسی هست که نیست...
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
دلربا، دلبر و دلخواه بیا دختر ایل
با سر و صورت چون ماه بیا دختر ایل
تا فراموش کند طایفه ام قحطی را
با دو تا کوزه سر چاه بیا دختر ایل
یورد سرد است، بیا هیزم از این تپه ببر
شانه بالا بزن و راه بیا دختر ایل
مثل خورشید عشایر که ندارد طاقت
شفق صبح، چراگاه بیا دختر ایل
آفتاب است، اگر گفته قشنگم داغ است
آفتاب است، تو کوتاه بیا دختر ایل
نیمه شب شاید از آن کوه مرا پرت کنند
بر سر کشته ی من گاه بیا دختر ایل
صبر کن خواب بگیرد همه را، پاورچین
از پل چوبی الله بیا دختر ایل
توشه برداشته ام، نان و نمک، برنو و آب
خان پسندیده تو را، راه بیا دختر ایل!
#سجاد_حیدری_قیری
#عضوکانال
@golchine_sher