خاک بر سر ماندهام، مانند بِرنوهایِ ایل...
کاش دستی میرسید و ماشهام را میچکاند!
#احمد_جم
@golchine_sher
گفتمش عاشقتم گفت محبت دارید
ای به گور پدر آنکه ادب یادش داد
#احمد_جم
@golchine_sher
چشم زیبای تو یک "سور" به "آهو" زده است
و تب و تاب تنت طعنه به شب بو زده است
شک ندارم که پس از خلق تو یک لحظه خدا
ناگهان از ته دل بانگ "اَنا الهو" زده است
آسمان جای دو خورشید و دو مهتاب نداشت
و خدا دست به یک "خلق دو پهلو" زده است
طاق کسری که ز میلاد "محمد "نشکست
او شنیده ست گلم "دست به ابرو" زده است
از مورخ نسب اش را که شبی پرسیدم
هفت پشت نسب اش را به "پرستو" زده است
به خدا روح من از شعر خبردار نبود
او لب پنجره ای شانه به "گیسو" زده است
#احمد_جم
@golchine_sher
دلبران شُهره به زیبایی و تو شهره به ناز
تو خودت ساده قشنگی به تجمل چه نیاز
دلخور از دست من و مردم این شهر نشو
گربه ی چشم سفیدیم و در دیگِ تو باز !
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
خم ابروی تو شد مشکل من وقت نماز
من نصیحت به دلم کردم و گفتم نرود
در شب زلف سیاهت سفرِ دور و دراز
وصل ما کار بعیدی ست ولیکن شدنی
فرض کن "مسجد اعظم" بشود "میکده "باز
#احمد_جم
@golchine_sher
دو چشمت در به روی عقل پر تدبیر می بندند
امان از این غزالانی که راه شیر می بندند
شبی می خواستم از فکر تو بیرون روم اما
صف مژگان تو راه مرا با تیر می بندند
به لب زد کاسه ی آبی و آن بیجاره مجنون شد!
از آن موقع به پای "کاسه ها" "زنجیر" می بندند
تو وقتی وا کنی موهای خود را شعر می آید
غزل می میرد آنجایی که مو با" گیر "می بندند
همیشه یک نگاه از دید شیخ ما گناهی نیست
نیا، نالوتیان چشمان خود را" دیر" می بندند
تو می آیی و خواب مادرم تعبیر خواهد شد
که من را بر ضریح کوچک یک" پیر" می بندند
#احمد_جم
@golchine_sher
برای هیچ می لرزم، دل دیوانه را مانم
پر از جای لب پوچم، لب پیمانه را مانم
پناه هرکسی بودم پرید و رفت از دستم
شکوه غربتم ،برج کبوتر خانه را مانم
به هرکس می رسم از بیکسی و درد میگویم
نمی فهمند من را ،لهجه ای بیگانه را مانم
نه می بُرم،نه تیری میرود از چله ام بیرون
کمانٍ اره های کند بی دندانه را مانم
خریدار خوشی هستم ولی در وسع جانم نیست
کم و بی اعتبارم. مبلغ بیعانه را مانم
تمام این غزل یعنی تو را دیگر نمیبینم
خرابم بی تو خاکم، میهنٍ ویرانه را مانم
#احمد_جم
@golchine_sher
عاشقم کرد و سپس پای قرار خود نماند
رفت و در قلبم نهال بی کسی ها را نشاند
مثل یک دیوانه که از جمع طفلان بگذرد
هرکسی بی او مرا میدید چیزی می پراند
لالِ مادر مرده ای هستم که اندوه مرا
هیچ کس از عمق چشمان پریشانم نخواند!
من رسول مذهب دیوانگان عالمم
هیچ کس مانند من از خویشتن ،خود را نراند
خاک بر سر مانده ام مانند برنوهای ایل
کاش دستی می رسید و ماشه ام را می چکاند
کاش دست مهربان آدم بی کینه ای
گرد غربت را ز روی شانه هایم می تکاند
من نمیدانم چه کم می شد ز الطاف خدا
عشق اگر در انتهای قصه خود را می رساند
#احمد_جم
@golchine_sher
نفهمیدم که گفتم با شما پرواز هم خوب است
که گاهی دل بریدن از همان آغاز هم خوب است
گوارای وجودم باد اندوهِ جهان زیرا
خودم لجبازم و گفتم که این لجباز هم خوب است
نوشتی حس بد داری به من، گفتم، خدا را شکر!
همینکه حس خود را میکنی ابراز هم خوب است
برایم مرگ هم این روزها ناز و ادا دارد
شما هم ناز کن عیبی ندارد ناز هم خوب است
تو یادت نیست کفترگونه از ماهِ عسل گفتم
اگر مشهد نشد ،قم، قم نشد شیراز هم خوب است
کبوتر جانِ من، با بازها رفتی خیالی نیست
یکی از ما دو تا سامان بگیرد باز هم خوب است!
غمِ عالم به دوشم مانده چون باور نمیکردم
که گاهی دل بریدن از همان آغاز هم خوب است
#احمد_جم
@golchine_sher
نه بدهکار و نه بودیم طلبکار کسی
بختِ آن خوش که نشد باعثِ آزار کسی
گر چه ما سرو قدان را ثمری نیست ولی
تکیه چون تاک ندادیم به دیوار کسی
بار هرکس به زمین ماند به دوش آوردم
بار غم بردم و هرگز نشدم بارِ کسی
به قیامت دل آبیصفتم هست گواه
که بجز عشق نبودیم طرفدار کسی
راز آرامش و آسایشم این بود که من
دل سپردم به کم خود نه به بسیار کسی
از دل ساده خود گفتم اگر حرفی بود
دست دزدی نزدم هیچ به آثار کسی
به مزارم بنویسید که این خسته جگر
میتوانست و نشد باعث آزار کسی
#احمد_جم
@golchine_sher
از بس گِره پشت گره افتد به کارم
این روز ها چیزی بجز غربت ندارم
ابری تر از آنم که بارانی نباشم
باید ببارم یا ببارم یا ببارم
جغرافیای غم مگر چندین جهت داشت؟
باور کنید از صد جهت زیر فشارم
یا سنگ بود آنکس که آمد یا مسافر
شاید به چشم مردم دنیا قطارم!!
با اینکه غرقم، تر نشد دامانم از عشق
(من سایه ی بیدی به روی جویبارم)
تسبیح دست من نشان دین من نیست
دارم گناهان خودم را می شمارم
از خاکم و تا آسمان راهی نمانده
کو" مرگ بادی " تا که برخیزد غبارم ...
#احمد_جم
@golchine_sher