eitaa logo
گلچین شعر
14.1هزار دنبال‌کننده
761 عکس
267 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
شعری که دوست نشنودش عاشقانه نیست عمری گرفته ایم فقط، وقت عشق را... @golchine_sher
ای عشق، ای قدیم‌ترین زخمِ روزگار در گوشه‌ی دلم، سرِ پیری چه می‌کنی؟ @golchine_sher
وقتی از شوق به موهای تو افتاده نسیم دست در دست تو هر کوچه دویدن دارد @golchine_sher
ای دل برای آن كه نگيری چه می كنی؟ با روزگار دوری و ديری چه می كنی؟ بی اختيار بغض كه می گيردت بگو در خود شكست را نپذيری چه می كنی؟ با اين اتاق تنگ وشب سرد و گور تنگ تو جای من جز اين كه بميری چه می كنی؟ ای عشق ای قديم ترين زخم روزگار در گوشه ی دلم سر پيری چه می كنی؟ دست تورا دوباره بگيرم چه می شود؟ دست مرا دوباره بگيری چه می كنی؟! @golchine_sher
آن قدر با من مهربان بودی كه بعد از تو يك لحظه حس كردم كه صد سال است تنهايم... @golchine_sher
ﺣﺲ ﻣﯽ ﻛﻨﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺍﺗﺮﻡ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ تو ﺑﺎﺷﻢ، ﺭﻫﺎ ﺗﺮﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ، ﻛﻢ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﺗﺮ، ﺑﯽ ﺻﺪﺍﺗﺮﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻮ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻢ، ﻧﺮﻧﺞ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺁﯾﻨﻪ، ﺑﯽ ﺍﺩﻋﺎ ﺗﺮﻡ ﻗﻠﺒﯽ ﻛﻪ ﻛﻨﺞ ﺳﯿﻨﻪ ی ﻣﻦ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺗﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻏﻢ ﺗﻮ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩِ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﺗﺮﻡ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻫﺎ ،ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﺗﺮﻡ ﺣﺎﻟﻢ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﯽ، ﻣﺒﺘﻼ ﺗﺮﻡ @golchine_sher
کنار این همه مهمان چقدر تنهایم میان این همه ناخوانده کفش‌های تو نیست   @golchine_sher
هرچند پیش روی تـــو غرق خجالتند چشمان این غریبه فقط با تو راحتند بانــو به بی قراری شاعـــر ببخش اگــر این شعرها به حضرت چشمت جسارتند آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران لبخندهات حس نجیب زیارتند دور از نگاه سرد جهان دست های من با بافه های موی تـــو سرگـــرم خلوتند دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد از حرف دل پرند اگر بی شکایتند بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش دلشـوره های هر شبم از روی عادتند هی کوچه...کوچه...کوچه...به پایان نمی رسم شب هــای سرد و ابری من بی نهایتند... @golchine_sher
بگو کجا بروم!؟جای دیگری که ندارم کنار من بنشین مثل دختری که ندارم بخند تا که ببینم چقدر حال تو خوب است فقط نپرس از این حال بهتری که ندارم  دلم پر است،پر از بغض یک مداد شکسته هوای گریه ای افتاده در سری که ندارم  همیشه قصه همین بوده:"رفتن و نرسیدن" همیشه غصه ام این است یک"پری"که ندارم کلاغ خستگی ام را به خانه اش برساند مگر بیاورم ایمان به باوری که ندارم همیشه یک غم ناگفته هست این که بخواهی برای عشق، دلیلی بیاوری که ندارم سکوت،نقطه ی آغاز حرف های نگفته است بگو تمام کن این حرف آخری که ندارم... @golchine_sher
همیشه ترسم از این بوده .... اینکه حالم را به طعنه از تو بپرسند و بی خبر باشی! @golchine_sher
دلت گرفته... الهی که غم نداشته‌ باشی فدای چشمت اگر دوستم نداشته‌ باشی دم غروب مرا در خودت ببار که چیزی در آن هوای غریبانه کم نداشته باشی عجیب نیست... من آن‌قدر خُرد‌ و خسته‌ام از خود که حال و حوصله‌ام را تو هم نداشته باشی «دچار آبی دریای بیکرانم و تنها» اگر هوای مرا دم‌ به دم نداشته باشی به جرم کشتن این خنده‌ها در آینه... سخت‌است کسی به غیر خودت متهم نداشته باشی غمم تو هستی و شادم اگر به سر نمی‌آیی منم غم تو… الهی که غم نداشته باشی @golchine_sher
هرچند پیش روی تو غرق خجالتند چشمان این غریبه فقط با تو راحتند بانو! به بی‌قراری شاعر ببخش اگر این شعرها به حضرت چشمت جسارتند آغوشت آشیانه‌ی گرم کبوتران، لبخندهات، حس نجیب زیارتند دور از نگاه سرد جهان، دست‌های من با بافه‌های موی تو سرگرم خلوتند دنیا سکوت‌های مرا ساده فکر کرد از حرف دل پُرند اگر بی‌شکایتند بی‌خوابِ کوچه گردی و بدخوابی‌ام نباش دلشوره‌های هر شبم از روی عادتند هی کوچه، کوچه، کوچه، به پایان نمی‌رسم شب‌های سرد و ابری من بی‌نهایتند! @golchine_sher
بهار آمده اما هوا هوای تو نیست مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست به شوق شال و کلاه تو برف می آمد و سال هاست از این کوچه ردِّ پای تو نیست نسیم با هوس رخت های روی طناب به رقص آمده و دامن رهای تو نیست کنار این همه مهمان چقدر تنهایم میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست به شیشه می خورد انگشت های باران،آه شبیه در زدن تو،ولی صدای تو نیست تو نیستی دل این چتر، وا نخواهد شد غمی ست باران،وقتی هوا هوای تو نیست @golchine_sher
از خواب چشمهای تو تا صبح می پرم این روزها هوای تو افتاده در سرم هر سایه ای که بگذرد از خلوتم تویی افتاده ای به جان غزل های آخـــرم گاهی صدای روشنت از دور می وزد گاهی شبیه مــــــــاه نشستی برابرم یا روبه روی پنجره ام ایستاده ای پاشیده عطر پیرهنت روی بسترم گاهی میان چادر گلدار کودکی ات باران گرفته ای سر گلدان پرپرم مثل پری در آینه ها حرف می زنی جز آه هرچه گفته ای از یاد می برم  نزدیک صبح، کنــــــج اتاقم نشسته ای لبخند می زنی و من از خواب می پرم... @golchine_sher
هرچند پیش روی تو غرق خجالتند چشمان این غریبه فقط با تو راحتند بانو...به بی قراری شاعر ببخش اگر این شعرها به حضرت چشمت جسارتند آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران لبخندهات...حس نجیب زیارتند دور از نگاه سرد جهان...دست های من با بافه های موی تو سرگرم خلوتند دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد از حرف دل پُرند...اگر بی شکایتند بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش دلشوره های هرشبم از روی عادتند هی کوچه...کوچه...کوچه...به پایان نمی رسم شب های سرد و ابری من بی نهایتند...! @golchine_sher
ای دل! برای آن که نگیری چه می‌کنی؟ با روزگار دوری و دیری چه می‌کنی؟ بی اختیار بغض که می گیردت بگو در خود شکست را نپذیری چه می‌کنی؟ با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من؛ جز این که بمیری چه می‌کنی؟ ای عشق! ای قدیم‌ترین زخم روزگار! در گوشه‌ی دلم سر پیری چه می‌کنی؟ دست تو را دوباره بگیرم چه می‌شود؟ دست مرا دوباره بگیری چه می‌کنی؟ @golchine_sher
بهار آمده اما هوا هوای تو نیست مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست به شوق شال و کلاه تو برف می‌آمد و سالهاست از این کوچه رد پای تو نیست نسیم با هوس رختهای روی طناب به رقص آمده و دامن رهای تو نیست کنار این همه مهمان، چقدر تنهایم میان این همه ناخوانده، کفشهای تو نیست به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست به شیشه می‌خورد انگشتهای باران... آه شبیه در زدن تو... ولی صدای تو نیست تو نیستی دل این چتر وا نخواهد شد غمی‌ست باران وقتی هوا هوای تو نیست   @golchine_sher
بهار آمده اما هوا هوای تو نیست مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست به شوق شال و کلاه تو برف می آمد و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست نسیم با هوس رخت های روی طناب به رقص آمده و دامن رهای تو نیست کنار این همه مهمان چقدر تنهایم میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست به شیشه می خورد انگشت های باران،آه شبیه در زدن تو،ولی صدای تو نیست تو نیستی دل این چتر، وا نخواهد شد غمی ست باران،وقتی هوا هوای تو نیست   @golchine_sher
حس می‌کنم کنار تو از خود فراترم درگیر چشم‌های تو باشم رهاترم تنهایی‌ام کم از غم دلتنگی تو نیست من هرچه بی‌قرارترم بی‌صداترم گاهی مقابل تو که می‌ایستم نرنج پیش تو از هر آینه بی‌ادعاترم قلبی که کنج سینه‌ی من می‌زند تویی من با غم تو از خود تو آشناترم هر لحظه اتفاق می‌افتم بدون تو از مرگ ها و زلزله‌ها بی‌هواترم حالم بد است با تو فقط خوب می‌شوم خیلی از آن چه فکر کنی مبتلاترم ... @golchine_sher
امـروز پشتِ پنجـره، گلـدان گذاشتم از غصه سر به نرده‌ی ایوان گذاشتم... دست و دلم به شعر نمی‌رفت مدتی! عکسِ تو را کنارِ قلم‌دان گذاشتم... شعر آمد و تو آمدی‌ و خط‌ به‌ خط‌ به‌ خط اسـمِ تـو را نوشتـم و باران گذاشتـم..! با طعــمِ قهوه‌ای که نخـوردم کنارِ تو بر ذهن‌ میزِ خسته دو فنجان گذاشتم... عطــرِ تو را برای غــمِ روزهـــای عید شــالِ تـو را بـرای زمســتان گذاشتـم... از گریه‌ خیس‌ و خالی‌ام‌ امشب‌ که‌ نیستی چتــرِ تو را کنارِ خـیابان گذاشتـم... عشقت مرا به‌ حاشیه‌ رانده‌ست از خودم این‌گــونه شد که‌ سـر به‌ بیابان گذاشتـم... @golchine_sher
ای دل! برای آن که نگیری چه می‌کنی؟ با روزگار دوری و دیری چه می‌کنی؟ بی اختیار بغض که می گیردت بگو در خود شکست را نپذیری چه می‌کنی؟ با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من؛ جز این که بمیری چه می‌کنی؟ ای عشق! ای قدیم‌ترین زخم روزگار! در گوشه‌ی دلم سر پیری چه می‌کنی؟ دست تو را دوباره بگیرم چه می‌شود؟ دست مرا دوباره بگیری چه می‌کنی؟ @golchine_sher
امـروز پشتِ پنجـره، گلـدان گذاشتم از غصه سر به نرده‌ی ایوان گذاشتم... دست و دلم به شعر نمی‌رفت مدتی! عکسِ تو را کنارِ قلم‌دان گذاشتم... شعرآمدو توآمدی‌و خط‌به‌خط‌به‌خط اسـمِ تـو را نوشتـم و باران گذاشتـم..! با طعــمِ قهوه‌ای که نخـوردم کنارِ تو بر ذهن‌میزِخسته دو فنجان گذاشتم... عطــرِ تو را برای غــمِ روزهـــای عید شــالِ تـو را بـرای زمســتان گذاشتـم... ازگریه‌خیس‌وخالی‌ام‌امشب‌که‌نیستی چتــرِ تو را کنارِ خـیابان گذاشتـم... عشقت مرا به‌حاشیه‌رانده‌ست ازخودم این‌گــونه شد که‌سـر به‌بیابان گذاشتـم. @golchine_sher
ای دل! برای آن که نگیری چه می‌کنی؟ با روزگار دوری و دیری چه می‌کنی؟ بی اختیار بغض که می گیردت بگو در خود شکست را نپذیری چه می‌کنی؟ با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من؛ جز این که بمیری چه می‌کنی؟ ای عشق! ای قدیم‌ترین زخم روزگار! در گوشه‌ی دلم سر پیری چه می‌کنی؟ دست تو را دوباره بگیرم چه می‌شود؟ دست مرا دوباره بگیری چه می‌کنی؟ @golchine_sher
از تو سکوت مانده و از من صدای تو چیزی بگو که من بنویسم به جای تو حرفی که خالی‌ام کند از سال‌ها سکوت حسی که باز پُر کُندَم از هوای تو این روزها عجیب دلم تنگِ رفتن است تا صبح راه می‌روم و پا به پای تو... در خواب حرف می‌زنم و گریه می‌کنم بیدار می‌کنند مرا دست‌های تو هِی شعر می‌نویسم و دلتنگ می‌شوم حس می‌کنم کنارمی و آه... جای تو... این شعر را رها کن و نشنیده‌ام بگیر بگذار در سکوت بمیرم برای تو... @golchine_sher
باران که می گیرد به هم می ریزد اعصابم تقصیر باران نیست...می گویند: بی تابم...! گاهی تو را آنقدر می خواهم به تنهایی طوری که حتی بودنم را بر نمی تابم هر صبح، بی صبحانه از خود می زنم بیرون هر شب کنار سفره، بُق کرده ست بشقابم بی تو تمام پارک های شهر را تا عصر می گردم و انگار دستی می دهد تابم شب ها که پیشم نیستی...خوابم نمی گیرد وقتی نمی بوسی مرا...با "قرص" می خوابم...! @golchine_sher