eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
435 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
این سرزمین که قطعه ای از کربلا شده است یاد آور شهید سر از تن جدا شده است نامش بلند گشته به تاریخ خط خون چون نخل سر بریده که خون خدا شده است اینجا هوای زائر دلداده می خرند این آستان به خشت اجابت بنا شده است خیل ملک به دور و برش مانده در طواف چشم فلک به قبله ی او آشنا شده است شد اردهال کعبه ی دلهای بی قرار این سرزمین که مامن امید ما شده است @golchine_sher
21.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غوش خود را باز، کن فصل زمستان است" در اوج سرما آرزویم عشق سوزان است یعنی که باید گرم باشیم از، تنور عشق آب و هوای شهر وقتی برف و بوران است بین من و تو که نباید فاصله باشد وقتی میان قلب ما امید مهمان است بر گیسوی یلدایی‌ام شانه بزن با عشق یلدا شروع عاشقی های فراوان است ما در دو پیکر مثل یک روحیم باور کن یعنی نفس‌هایت برای جسم من جان است وقتی هوا بس ناجوانمردانه سرداست آه! آغوش گرم و مطمئنی چاره ی آن است فرقی ندارد که زمستان است یا پاییز با تو تمام فصل ها رنگ بهاران است @golchine_sher
زنی مانند او باید به دنیا آورد حیدر که اقیانوس را تنها فقط دریا شود مادر چه دریایی که در جانش علی بوده ست مرجانش کنار ساحل امنش گرفت امواج حق لنگر چو لبخندش شکوفا شد شکاف کعبه پیدا شد علی یار مسیحا شد چه اعجازی از این سرتر شده محبوب آن خانه و می گیرد در آغوشش و می خواند به گوش او شود تا قبله ای دیگر کنیز مادرش حوا کنارش مریم عذرا و خانه خانه ی کعبه چه توفیقی از این برتر کجا دیده به خود کعبه از این مولود والاتر علی حُبُّه جُنه چه توصیفی از این بهتر زمین دور مدار او زمان در انتظار، او بگو دل بی قرار او صد و ده بار یا حیدر کجا دیده جهان مردی شبیه حضرت مولا کجا دیده به خود دنیا زنی مانند تو مادر کسی که در دلش مِهر ولایت هست می داند علی ساقی کوثر هست و زهرا سوره ی کوثر @golchine_sher
تو از آسیه و حوّا و مریم سرتری زینب که داری بر همه عالم‌ مقامِ سروری زینب برایت آتش غمهای بی پایان گلستان بود که در موج بلا و خون، خلیل دیگری زینب عجب صبری عجب شوری چه ایمانی چه ایثاری تویی زینب ترین زهرا تو روح کوثری زینب زبانِ خطبه هایت مثل شمشیرِ علی برّان میانِ کفر و دین کردی به خوبی داوری زینب به زیرِ گام هایت شام را ویرانه خواهی کرد رسالت دارِ عاشوراییِ پیغمبری زینب شجاعت می زند زانو، زبانِ خطبه هایت را نشان دادی قیامت را ، شُکوهِ محشری زینب شکسته خطبه هایت قامتِ لات و هُبل ها را بلاغت در بیان داری، شبیهِ حیدری زینب دلت خون بود اما غیرِ زیبایی نمی دیدی در آن ساعت که می دیدی سرِ بی پیکری زینب در اوج بی پناهی ها پناه کاروان بودی میانِ کاروانی که خودت بی یاوری زینب برادر را روی نیزه ..‌. چگونه تاب آوردی ؟ چگونه تاب آوردی تویی که خواهری زینب اگر امِّ ابیها فاطمه بوده است پس بی شک برای شاهِ دین هم خواهری هم‌ مادری زینب @golchine_sher
جبرئیل آن روز تا غار حرا پرواز کرد گرم دیدار محمد عشق را آغاز کرد ای محمد بهترین و برترین بنده ها آه ای آیینه در آیینه ذات کبریا اقرا ...پیغمبر بخوان از آن خدایی که یکی ست آن خدایی که همه عالم به لطفش متکی ست با من ای احمد بخوان از قل هوالله و احد او که تنها هست و همتایی ندارد تا ابد یا محمد زمزمه کن آیه ی تطهیر را بشکن این لات و هبل های پر از تزویر را در دل غار حرا انگار طوفان گشته بود نوح در امواج گردابش هراسان گشته بود نور میبارید از هفت آسمان بر کوه نور مثل آن روزی که موسی رفت در وادی طور نور آمد وحی شد بر سینه اش نور مبین خواند بر او آیه ها از مصحف حق و یقین اندکی آرام شد با خواندن آن آیه ها باز شد چشمان پر نورش به اعجاز خدا یا محمد خلق را نوری هدایتگر شدی رهروان راه حق را سرور و رهبر شدی ای رسول مهربانی رحمت للعالمین دست بوس آستانت حضرت روح الامین دیگر از رنج و پریشانی و از سختی مگو دائم از عشق و خدا و باده ومستی بگو گفت با او از جهان و خلقت هفت آسمان از علوم و رازهای آشکارا ونهان بعد احمد ذکر حق شد نام زیبای علی آسمان ها میشود فرش کف پای علی در شب بعثت خدا بر او بشارت داده است دوستی آل طاها را شفاعت داده است بعد پیغمبر علی تنهای تنها میشود فاطمه تنهاترین حامی مولا میشود باز هم این شعر با نام علی پایان گرفت آسمان دیده ام ابری شد و باران گرفت @golchine_sher
دمیده از دل ماه خدا ماه دل آرایی از این پس شام یثرب می‌شود با او تماشایی فدک در خود نمی گنجد فلک در شادی و شور است زمین با شوق می گردد به دور چشم شهلایی تمام شهر را عطر گلاب ناب پر کرده ست بهاری با خود آورده ست پیغام شکوفایی به روی دست می گیرد نبی آن حُسن یوسف را شبیهش را ندیده در زمین چشم زلیخایی دل از اهل دو عالم می‌رباید صورت ماهش که او تکرار احمد بوده در تمثال زهرایی در امواج بلا، دریا، بلا گردان او بوده‌ست ندیده هیچکس دریا بگردد دور دریایی بغل وا کرد در آغوش خود جا داد دریا را گرفته باز هم‌ مریم در آغوشش مسیحایی @golchine_sher
سحر بود و علی، مشتاق دیدار رخ یارش خدا دلبسته تر مشتاق تر آمد به دیدارش دوباره عطر و بوی یاس، گل کرده میان شهر شبیه آن سحرگاهی که رفت از پیش او یارش علی با روح آیینه قراری داشت دیرینه کنار بغض در سینه که اشک او شد افطارش سلامش را جوابی نیست این شب‌ها ولی انگار مُغیره با سلامش می‌دهد هر روز آزارش زبان تیز مسمار از سر و از سینه می‌گوید دوباره اشک‌ می‌ریزد برای درد دلدارش نگاه غافلان در خواب بودند و علی آرام شهادت را کمر می‌بست با پیوند دستارش زمین آرام بود و منتظر تا در بغل گیرد طبیبی را که خوبان جهان بودند بیمارش موذن باز هم اللهُ اکبر گفت اما کاش خدا این‌بار هم باشد ولایت را نگهدارش علی بیدار خواهد کرد حتی مرگ را از خواب نباشد جز شهادت رفتنی دیگر، سزاوارش سحر بود آسمان سر بر سر سجاده خورشید قلم باران شد و فزت و رب الکعبه اشعارش دهان کعبه وا شد از تحیر، روز میلادش خدای کعبه شد روز شهادت هم خریدارش @golchine_sher
ویرانه شدم خانه ات آباد کجایی کمتر بزن آهنگ غم انگیز جدایی فریاد سکوت من دلخسته بلند است گر چه نرسیده است به گوش تو صدایی در می زنم آنقدر که آخر به روی من در را بگشایی به تمنای گدایی شاهی و دلم‌ مهره ی شطرنج تو باشد خواهم که تو تنها به دلم راه گشایی باید برسم سهل به آغوش نگاهت باید برسم با تو به یک نان و نوایی بی روی تو تاریک شده خانه ی جانم بر بام‌ دلم کاش که چون ماه بر آیی با خواب و خیال تو خوشم عشق محالم شاید که تو در خواب در اندیشه ی مایی آغوش گشودم که برای تو بمیرم هر وقت دلت خواست به این خانه بیایی @golchine_sher
تا که با نام تو مادر می خورد شعرم رقم می تراود چشمه های ذوق از چشم قلم تا به نام نامی ات آغاز، کردم شعر را بیت ها بیت المُقدس شد غزل شد محترم من در آغوش تو فهمیدم زبان عشق را در دهانم واژه ها گل می کند هر بازدم شادی من دیدن لبخند بر لبهای توست آه می میرم اگر باشد به چشمان تو غم خوب میفهمم دلیل خستگی های تو را خوب میدانم دلیل خستگی هایت منم زیر پای تو بهشت است و بهشتی می شوم روی چشمانم اگر یکروز بگذاری قدم با تو آبادم، همیشه خانه ات آباد باد بی تو اما من خرابم بیشتر از ارگ بم برف اگر باریده بر گیسوی یلدایی تو با بهار رویت از دل می رود رنج و الم بودنت انگیزه ی ماندن نبودت فاجعه بی وجودت می‌رود دنیای من سوی عدم @golchine_sher
کاش آن روز آسمان یکباره باران می گرفت غنچه ی نشکفته ی آن باغبان جان می گرفت دست بیداد ستم تا غنچه ی آن باغ چید کاش کار این جهان یکباره پایان می گرفت کاش در بین سپاهش لااقل کوثر نبود نام او جا در دل آیات قران می گرفت کاش چرخ فتنه گر می ایستاد از تاب وتب یا فلک انگشتی از حیرت به دندان می گرفت زد خزان بر قامت سرو وصنوبرهای باغ آفت بغض جمل در دشت سامان می گرفت کاش چشم روزگار از آتش این واقعه خون به دامن می فشاند و راه دامان می گرفت کاش در موج بلاخیز تلاطم های رود پای آن نخل تناور آب فرمان می گرفت ماه در دریایی از ایمان واخلاص وادب داشت با خورشید عالمتاب پیمان می گرفت خاک داغ آن کویر تشنه از سوز عطش داشت از دریا دلی لب تشنه تاوان می گرفت @golchine_sher