سرد و بیطاقت و یکریز، دلم میلرزد
دو قدم مانده به پاییز، دلم میلرزد
میرسی، شط نگاهت چه تماشا دارد
موج با موج گلاویز... دلم میلرزد
بعد میمیرم و میمیرم و میمیرم و باز
من و یک حسِّ غمانگیز، دلم میلرزد
وَ تو میآیی و میآیی و میآیی و می...
از صدای نفست نیز دلم میلرزد
من پر از حرفم و صد مُهر خموشی بر لب
و تو از حنجره لبریز... دلم میلرزد
وَ اذا زلزلت الارض، وَ مَن کُن فیکون
از تو فریاد که برخیز... دلم میلرزد
وَ مرا آن دم با نفخهی اسرافیلت
کمی آهسته بر انگیز... دلم میلرزد
#الهام_عمومی
@golchine_sher
(از زبان حضرت ام البنین)
شبی در خواب دیدم بی نگین انگشتر خود را
همان شب گریه کردم خنده های آخر خود را
شنیدم عرش می نالید ومولایم حسین آن روز
به روی دست بالا برد جسم اصغر خود را
و احمد صورتی با سر به میدان رفت اما بعد
خدا صد تکه دید آیینه پیغمبر خود را
کجایید ای پسرها؟ باغ بی گل،باغبان تنهاست
کجا باید بجویم لاله های پرپر خود را؟
کدامین دست ویران کرد نخلستان حیدر را
کجا باید ببینم نخلهای بی سر خود را؟
نبودم در کنار علقمه اما خبر دارم
که پیدا کرد عباس من آنجا مادر خود را
به یاد داغ سنگین زنی از وادی خورشید
به آتش می کشد شاعر، تمام دفتر خود را
#الهام_عمومی
@golchine_sher