eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
694 عکس
252 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
گل گونه کنار کاسه‌ی چشمان نم کافیست زمان بدرقه، چشمانمان افتد به هم کافیست در این فرصت که خیلی حرف‌ها ناگفته می‌ماند همین که زیر باران می‌زنی با من قدم کافیست شبیه ریل‌ها از جنس آهن هم که باشم باز برای این‌که بی تو بشکنم، یک پیچ و خم کافیست تظاهر می‌کنی که دوستم داری؟ نمی‌دانم! همین که پشت شیشه می‌دوی هرچند کم، کافیست کنار پنجره تصویر تو غرق است در باران همین تصویر پایانی که با خود می‌برم کافیست @golchine_sher
می‌رسد هر لحظه از در میهمان دیگری هر نفر هم می‌شود خود میزبان دیگری می‌فرستد زائران را زیر خیمه یک نفر می‌نشاند بین آن‌ها میهمان دیگری کفش‌ها را در ردیفی می‌گذارد جفت جفت با سلام کفش‌دار مهربان دیگری توی سینی چیده چندین استکان چای را می‌گذارد بین آن‌ها استکان دیگری «می‌نشیند روی سینه، خنجرش را می‌کشد...» باید این خط را بخواند روضه‌خوان دیگری می‌زند هی روی سینه پرچمی با دست باد دست‌هایی می‌دهد آن را تکان دیگری می‌نشیند گوشه‌ای و اشک‌هایش می‌چکد با حضور او گرفته روضه جان دیگری عطر نرگس باز پر کرده فضای خیمه را چون که دارد روضه امشب میهمان دیگری @golchine_sher
تقدیم به روح بلند شهیدی که یادش تا ابد در قلب من باقی خواهد ماند. سرخست چشمش، چادری مشکی به سر کرده با چشم‌های باز شب تا صبح سر کرده دائم به پرچم می‌کشد دستان خیس‌اش را هر نقطه از تابوت را با اشک تر کرده تابوت را پرچم گرفته تنگ در آغوش زن حلقه‌ی دست خودش را تنگ‌تر کرده سرتاسر کوچه پر از جمعیت است و عشق از سوریه تا خانه را بی سر سفر کرده تا چشم می‌بیند پر از جمعیت است این شهر با چشم‌هایش کل دنیا را خبر کرده در دست او انگشتری با ذکر یا زهرا است ترکش هم از پهلو و بازویش گذر کرده تابوت روی شانه‌های رود، بارانیست این اشک چشم هر کسی را باز تر کرده تصویر دود و خیمه‌ها، انگار عاشوراست او در سکانس سرخ بعدی ترک سر کرده محسن نظر کرده ا‌ست بی شک، گفته است این را هر کس به عکس چشم‌های او نظر کرده ۱۸مرداد سالگرد شهادت شهید محسن حججی @golchine_sher
هوایی یا زمینی عازمت بودم ولی این بار از آن عکسی که چسبانده است روی سینه اش دیوار و باد آرامش هر پرده‌ای را می‌زند بر هم به آرامی نسیمی توی پرچم می‌وزد هر بار خیابان مشبک پشت طرح پرده‌ی توری و در هر حفره‌ی فولادی‌اش پنهان ضریحی تار پریشانند ماهی‌ها و گرد تنگ می‌چرخند و آرامند و چرخان جمع زیر گنبد دوار کنار پنجره مانده‌است زاغی خیره بر گنبد کبوتر باز هم غرق نگاه بام پرچم‌دار نه تنها ساعتم عمریست تنظیم است با مشهد درون عکس هم افتاده ساعت روی هشت از کار همیشه توی صحنت خوانده ام اذن دخولی را که خواندم پای عکس گنبد از کنج اتاق این بار @golchine_sher
هدایت شده از پَری‌وش
دستان او کوچک ولی آوار سنگین است سر تا به پای کودک از خونآبه رنگین است این انفجار عنکبوتی می‌تَنَد تاری بر شیشه و دیوارها! تاری که خونین است دیوار هم می‌افتد از پا از نهیب جنگ آجر به آجر، تکه‌تکه، گرم تدفین است جای برادرهای خود می‌خواند اشهد را حالا کنار هر کفن مشغول تلقین است هر چند عرض شانه‌هایش کوچک است امّا امشب برای خواهر زخمیش تسکین است جایی که خون جاری‌ست از چشم عروسک‌ها! این سرزمین غرق غم، نامش فلسطین است @A_Hashemii
ببین! تشییع گل در اصفهان پایان ندارد عبور رودی از تابوت؟! این امکان ندارد ببخشی سیصد و هفتاد گل را در خزانی سخاوت تا به این اندازه را باران ندارد گرفته زیر هر تابوت را یک شهر، مجنون که لیلی تا به این حد عاشق حیران ندارد از آن روزی که معنا شد بهاران در خیابان گمانم اصفهان فصلی به جز آبان ندارد سرازیرست اشک از جان کاشی‌های مسجد که جز بارانِ اشک این مأذنه، جانان ندارد به جای گوی با سر عشق‌بازی‌های چوگان... که شوری مثل این در خاطرش میدان ندارد به هم هِی شانه‌ها تابوت می‌بخشند امروز ترازوی سخاوت ظاهراً میزان ندارد @golchine_sher
در میان جمعیت هستی، دعامان می‌کنی سختی این راه را بر جمع آسان می‌کنی اربعین‌ها حال و روز دیگری دارد زمین فرق دارد این زمان ما را که مهمان می‌کنی عطر نرگس با نسیمی می‌وزد بین مسیر هر نفس را تا که تقدیم بیابان می‌کنی می‌شود چشم و چراغ ما شوی در بین راه موکب ما را به نور خود چراغان می‌کنی؟ خوش به حال پای زخمی تمام زائران زخم هایی را که تو با عشق درمان می‌کنی انتظار دیدنت را می‌کشد این جمعیت روی خود را از چه از این جمع پنهان می‌کنی؟ @A_Hashemii @golchine_sher
عکس هوایی یا زمینی عازمت بودم ولی این بار از آن عکسی که چسبانده است روی سینه اش دیوار و باد آرامش هر پرده‌ای را می‌زند بر هم به آرامی نسیمی توی پرچم می‌وزد هر بار خیابان مشبک پشت طرح پرده‌ی توری و در هر حفره‌ی فولادی‌اش پنهان ضریحی تار پریشانند ماهی‌ها و گرد تنگ می‌چرخند و آرامند و چرخان جمع زیر گنبد دوار کنار پنجره مانده‌است زاغی خیره بر گنبد کبوتر باز هم غرق نگاه بام پرچم‌دار نه تنها ساعتم عمریست تنظیم است با مشهد درون عکس هم افتاده ساعت روی هشت از کار همیشه توی صحنت خوانده ام اذن دخولی را که خواندم پای عکس گنبد از کنج اتاق این بار @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷تقدیم به روح پر فتوح شهدای هشت سال دفاع مقدس🌷 قایق نشست روی زمین، پهن کرد دریا را کشید پارچه را، متر کرد پهنا را درست از وسط آب، قایقی رد شد شبیه قیچی مادر، شکافت دریا را صدای تَق‌تَ‌تَ‌تَق... تیر بود می‌بارید صدای تِق‌تِ‌تِ‌تِق... دوخت چتر خرما را کنار قایق بابا که خورد خمپاره بلند کرد و تکان داد خُرده نخ‌ها را فرو که رفت در انگشت مادرم سوزن کسی دقیق نشانه گرفت بابا را وَ آب از کف قایق سریع بالا رفت و تند مادر هی کوک زد همان‌جا را بریده شد نخ و از توی قاب بابا دید میان دامن خود چرخ می‌زند سارا 📝بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس اصفهان @A_Hashemii @golchine_sher