eitaa logo
گلچین شعر
16.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
432 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
بگذار زمان ، روی زمین بند نباشد حافظ پی اعطای سمرقند نباشد بگذار گناه هوس آدم و حوّا بر گردن آن سیب که چیدند نباشد ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت آن وعده نادیده که دادند نباشد یک بار ، تو در قصه ی پرپیچ و خم ما آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد آشوب ، همان حس غریبی ست که دارم وقتی که به لب های تو لبخند نباشد درتک تک رگهای تنم عشق تو جاریست در تک تک رگهای تو هرچند نباشد من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر زنجیر نگاه تو که پابند نباشد وقتی که قرار است کنار تو نباشم بگذار زمان روی زمین بند نباشد @golchine_sher
دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را من دوست دارم زندگی با دست‌هایت را از بی‌قراری‌های قلب من خبر دارد بادی که می‌دزدد برای من صدایت را روی زمین بودی و من در ماه دنبالت باید ببخشی شاعر سر به هوایت را تسخیر تو سخت است آنقدری که انگاری در مشت خود جا داده باشم بی‌نهایت را زود است حالا روی پاهای خودم باشم از دست‌های من نگیری دست‌هایت را هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت انگار می‌بینند در من رد پایت را بگذار تا دنیا بفهمد مال من هستی گنجشک‌ها خانه به خانه ماجرایت را   وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من باید بنوشی با خیال تخت چایت را @golchine_sher
بگذار زمان ، روی زمین بند نباشد حافظ پی اعطای سمرقند نباشد بگذار گناه هوس آدم و حوّا بر گردن آن سیب که چیدند نباشد ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت آن وعده نادیده که دادند نباشد یک بار ، تو در قصه ی پرپیچ و خم ما آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد آشوب ، همان حس غریبی ست که دارم وقتی که به لب های تو لبخند نباشد درتک تک رگهای تنم عشق تو جاریست در تک تک رگهای تو هرچند نباشد من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر زنجیر نگاه تو که پابند نباشد وقتی که قرار است کنار تو نباشم بگذار زمان روی زمین بند نباشد @golchine_sher
روزی که می رفتم به سمتش تازه فهمیدم صیاد هم در صید ماهی ها مقصر نیست! @golchine_sher
دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را من دوست دارم زندگی با دست‌هایت را از بی‌قراری‌های قلب من خبر دارد بادی که می‌دزدد برای من صدایت را روی زمین بودی و من در ماه دنبالت باید ببخشی شاعر سر به هوایت را تسخیر تو سخت است آنقدری که انگاری در مشت خود جا داده باشم بی‌نهایت را زود است حالا روی پاهای خودم باشم از دست‌های من نگیری دست‌هایت را هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت انگار می‌بینند در من رد پایت را بگذار تا دنیا بفهمد مال من هستی گنجشک‌ها خانه به خانه ماجرایت را وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من باید بنوشی با خیال تخت چایت را @golchine_sher
چقدر خوب که دیگر مرا نخواهی دید برو که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید بزن به نیل تنت را! زمان معجزه نیست که بعد ازاین اثری از عصا نخواهی دید تو در "گذشته" ای و من چقدر بی "حالم" نقاط مشترکی بین ما نخواهی دید سوای خاطره هامان، سوای دلتنگی تو روی آنچه گذشت ست را نخواهی دید هنوز توی سرم فکرهای ناجور است میان سیل غزل ناخدا نخواهی دید! مسیر پر زدنت را به گریه شستم من بــــرو! که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید @golchine_sher
چقدر خوب که دیگر مرا نخواهی دید برو که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید بزن به نیل تنت را! زمان معجزه نیست که بعد ازاین اثری از عصا نخواهی دید تو در "گذشته" ای و من چقدر بی "حالم" نقاط مشترکی بین ما نخواهی دید سوای خاطره هامان، سوای دلتنگی تو روی آنچه گذشت ست را نخواهی دید هنوز توی سرم فکرهای ناجور است میان سیل غزل ناخدا نخواهی دید! مسیر پر زدنت را به گریه شستم من بــــرو! که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید @golchine_sher
در سینه اش آتش فشانی شعله ور دارد رودی که حالا درسرش فکر سفر دارد من می روم از این حوالی دورتر باشم بغضم مگر دست از گلوی شهر بردارد آن باغبانی که مرا با خون دل پرورد حالا که می آید به سوی من، تبر دارد با این عطش در زیر خاکی سرد می سوزم گاهی برایم گریه کن ! باران اثر دارد یک روز در آغوش دریا غرق خواهم شد این رود تشنه درسرش شور خزر دارد دلتنگم اما دیدنت با دیگران سخت است دلتنگم و این درد از حالم خبر دارد مانند بیماری که مرگش از عطش حتمی است اما برایش آب مثل سم ضرر دارد @golchine_sher
مثل آشوبی که یک توفان به دریا می دهد درد، گاهی شکل زیبایی به دنیا می دهد! ابرها را می برد تا سینه‌ی دریا؛ ولی حسرت یک قطره باران را به صحرا می دهد عشق، با هفتاد خانش امتحانت می کند سنگ هم باشی، خودش را در دلت جا می دهد یک نفر مثل تو عهدش را به آخر می برد یک نفر در ابتدای ماجرا وا می دهد از همان اول تو تنها مرد میدان بوده ای عشق، کاری دست آدم های تنها می دهد... @golchine_sher
مثل آشوبی که یک توفان به دریا می دهد درد، گاهی شکل زیبایی به دنیا می دهد! ابرها را می برد تا سینه‌ی دریا؛ ولی حسرت یک قطره باران را به صحرا می دهد عشق، با هفتاد خانش امتحانت می کند سنگ هم باشی، خودش را در دلت جا می دهد یک نفر مثل تو عهدش را به آخر می برد یک نفر در ابتدای ماجرا وا می دهد از همان اول تو تنها مرد میدان بوده ای عشق، کاری دست آدم های تنها می دهد @golchine_sher
یک گوشه دلگیر از خودش تنهاست، خاموش است مثل همیشه در دلش غوغاست، خاموش است آتش نزن این‌قدر قلبش را؛ رهایش کن آتشفشانی را که مدت‌هاست خاموش است دیگر گذشت از روزهای پر هیاهویش حالا که با اجبار در دنیاست، خاموش است دلتنگی‌اش مثل غرورِ تخت جمشید است با این‌که سفت و سخت پابرجاست، خاموش است خفاش‌ها حالا مجالِ پر زدن دارند هرجا چراغی هم اگر پیداست خاموش است @golchine_sher
بگذار زمان روی زمین بند نباشد حافظ پیِ اعطای سمرقند نباشد بگذارکه ابليس در اين معرکه یک بار مطرود ز درگاه خداوند نباشد بگذار گناه هوس آدم و حوّا بر گردن آن سیب که چیدند نباشد مجنون به بیابان زد و ليلا، ولی ای کاش این قصه همان قصه که گفتند نباشد ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت آن وعده ی ناديده که دادند نباشد یک بار تو در قصه ی پرپیچ و خم ما آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد آشوب، همان حس غریبی است که دارم وقتی که به لب های تو لبخند نباشد در تک تک رگهای تنم عشق تو جاری است در تک تک رگهای تو هر چند نباشد من می روم و هیچ مهم نيست که یک عمر زنجیر نگاه تو که پابند نباشد وقتی که قرار است کنار تو نباشم بگذار زمان روی زمین بند نباشد @golchine_sher