تا زمین یکدست گندم زار گردد ای پری
این گره را باز کن از بندهای روسری
ابریِ ناگفته هایم را ببار ای آفتاب
آسمان من خوش است از یک نگاه سرسری
سهم من جز چار دیوار اتاقم بیش نیست
از تمام شهر وقتي این چنین دل می بری
تا خدا مهتاب را از نقش چشمت خلق کرد
سجده کردند آب و گل بر این بلور مرمری
لحظه ای مگذار بی آتش بماند قلب من
قافی از ققنوس دارد این دل خاکستری
از هیاهو دور کن مرداب شبهای مرا
تا تورا پیدا کنم در خلوتی نیلوفری
من تورا در ابتدای عشق می بینم هنوز
تو مرا در انتهای چشم های دیگری
#سعید_بی_همتا
#عضوکانال
@golchine_sher
کاش می شد که دلم در غل زنجیر شود
نفسم از نفس گرم تنت سیر شود
کاش یک قاصدک از تو خبری می آورد
تا که این خواب من شب زده تعبیر شود
دانه عشق تو را در دل خود کاشته ام
کاش این ذره به دستان تو تکثیر شود
خندهایت به بهار و لب تو شاخ نبات
در کنارت چه بعید است, کسی پیر شود
فال من در کف فنجان و دلم در کف دست
روز و شب منتظرم تا که چه تقدیر شود
#سعید_بی_همتا
#عضوکانال
@golchine_sher
ای بغض غم انگیز ترین شعر شبانه
امشب غزلم یاد تورا کرده بهانه
من واژه به واژه به تو پرداخته ام تا
این تازه غزل پر بکشد خانه به خانه
پرداخته ام تا همه ی شهر بدانند
تشویش غزل های من از توست نشانه
مردانه سخن گفتم و هرگز نشنیدی
این بار مرا بشنو از این بغض زنانه
تا پنجره ی چشم تو یک لحظه بخندد
من منتظرم... این سوی دیوار زمانه
#سعید_بی_همتا
#عضوکانال
@golchine_sher
می شود در همین لحظه
از راه برسی و
جوری مرا در آغوش بگیری
که حتی عقربه ها هم
جرات نکنند
از این لحظه عبور کنند؛
و من به اندازهی تمام روزهای
کم بودنت تورا ببویم و
در این زمان متوقف
سال ها در آغوشت زندگی کنم
بی ترس فرداها؛
#سعید_بی_همتا
#عضوکانال
@golchine_sher