eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
435 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا جواب می‌کند سکوت چشم‌های تو و باز تنگی نفس و باز هم هوای تو ...! @golchine_sher
هر چند امیدی به وصال تو ندارم یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی در آینه ی چشم زلال تو ندارم می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی جز عشق جوابی به سوال تو ندارم ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم از خویش گریزانم و سوی تو شتابان با این همه راهی به وصال تو ندارم @golchine_sher
خلوت نشین خاطر دیوانه‌ی منی افسونگری و گرمی افسانه‌ی منی بودیم با تو همسفر عشق، سال‌ها ای آشنا نگاه، که بیگانه‌ی منی... هرچند شمع بزم کسانی، ولی هنوز آتش فروز خرمن پروانه‌ی منی چون موج سر به صخره‌ی غم کوفتم زِ درد دور از تو، ای که گوهر یک دانه‌ی منی خالی مباد ساغر نازت، که جاودان شورافکنی و ساقی میخانه‌ی منی آنجا که سرگذشت غم شاعران بود نازم تو را، که گرمی افسانه‌ی منی @golchine_sher
دست به دست مدعی شانه به شانه می روی آه که با رقیب من جانب خانه می روی بی خبر از کنار من ای نفس سپیده دم گرم تر از شراره آه شبانه می روی من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی در نگه نیاز من موج امید ها تویی وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد تا به مراد مدعی همچو زمانه می روی حال که داستان من بهر تو شد فسانه ای باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می روی؟ @golchine_sher
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران بیداری ستاره در چشم جویباران آینه نگاهت پیوند صبح و ساحل لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران باز آ که در هوایت خاموشی جنونم فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران ای جویبار جاری زین سایه برگ مگریز کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران گفتی به روزگاری مهری نشسته گفتم بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند دیوار زندگی را زینگونه یادگاران وین نغمه محبت بعد از من و تو ماند تا در زمانه باقیست آواز باد و باران.. @golchine_sher
آه آن روز که دادم به تو آیینه دل از تو این سَنگ دلی ها به گمانم نرسید... @golchine_sher
تمام‌ِ آرزوهای منی؛ کاش، یکی از آرزوهای تو باشم... @golchine_sher
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم وین دردِ نهان سوز نهفتن نتوانم تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم شادم به خیالِ تو چو مهتابِ شبانگاه گر دامنِ وصلِ تو گرفتن نتوانم با پرتوِ ماه آیم و چون سایه ی دیوار گامی ز سرِ کوی تو رفتن نتوانم دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب ها چون شمعِ سَحَر یک مژه خفتن نتوانم فریاد ز بی مهری ات ای گل که دراین باغ چون غنچه ی پاییز شکفتن نتوانم ای چشمِ سخن گوی تو بشنو ز نگاهم دارم سخنی با تو وگفتن نتوانم @golchine_sher
خلوت نشین خاطر دیوانه‌ی منی افسونگری و گرمی افسانه‌ی منی بودیم با تو همسفر عشق، سال‌ها ای آشنا نگاه، که بیگانه‌ی منی... هرچند شمع بزم کسانی، ولی هنوز آتش فروز خرمن پروانه‌ی منی چون موج سر به صخره‌ی غم کوفتم زِ درد دور از تو، ای که گوهر یک دانه‌ی منی خالی مباد ساغر نازت، که جاودان شورافکنی و ساقی میخانه‌ی منی آنجا که سرگذشت غم شاعران بود نازم تو را، که گرمی افسانه‌ی منی @golchine_sher
دست به دستِ مدّعی شانه‌به‌شانه می‌روی آه که با رقیبِ من جانبِ خانه می‌روی بی‌خبر از کنارِ من، ای نَفَسِ سپیده‌دم گرم‌تر از شراره‌ی آهِ شبانه می‌روی من به زبانِ اشکِ خود می‌دهمت سلام و تو بر سرِ آتشِ دلم همچو زبانه می‌روی در نگهِ نیازِ من موجِ امیدها تویی وه که چه مست و بی‌خبر سوی کرانه می‌روی گردشِ جامِ چشم تو هیچ به کام ما نشد تا به مرادِ مدّعی همچو زمانه می‌روی حال که داستانِ من، بهرِ تو شد فسانه‌ای باز بگو به خوابِ خوش با چه فسانه می‌روی؟ @golchine_sher
ای مهربان‌تر از برگ در بوسه‌های باران بیداری ستاره در چشمِ جویباران! آیینه‌ی نگاهت پیوندِ صبح و ساحل لبخند گاه‌گاهت صبحِ ستاره باران! @golchine_sher