eitaa logo
گلچین شعر
13.5هزار دنبال‌کننده
647 عکس
243 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
صبر خوب است و مخواه از عاشقی این خوب را پیش ازین هرگز نفهمیدم غم ایوب را خوانده ام در چهره ی مردم همین امروز هم حرف های مفت بعد از تو به من منسوب را با وجود طعنه هاشان ظاهرم شاد است آه بید از داخل به نرمی می تراشد چوب را دستمالت را نکش بر پلک ها بیهوده است سرمه ام لو می دهد چشمی که شد مرطوب را! تا بدانم چندمین روز است ترکم کرده ای می شمارم شیشه های خالی مشروب را هر دو بعد از تخته نرد زندگی خندیده ایم می توان از خنده هامان حدس زد مغلوب را حرف هایت را غزل کن با سکوت از من نگیر لااقل این عشق بازی کردن مکتوب را   @golchine_sher
هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیست هم موقع سفر چمدانم نبود و نیست پشت سرم شب سفر آبی نریخته اند یعنی که هیچ  کس نگرانم نبود و نیست  رفتم و سخت معتقدم عشق لقمه ای است که هیچ وقت قدر دهانم نبود و نیست گفتند آفتاب تو در پشت ابرهاست ابری درآسمان جهانم نبود و نیست  انگار هیچ وقت به دنیا نبوده ام درهیچ جای شهر نشانم نبود و نیست در دفتر همیشه نوِ خاطرات ِ من چیزی برای اینکه بخوانم نبود و نیست  قصدم نوشتن غزل است و نوشته هام حتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست @golchine_sher
صبر خوب است و مخواه از عاشقی این خوب را پیش ازین هرگز نفهمیدم غم ایوب را خوانده ام در چهره ی مردم همین امروز هم حرف های مفت بعد از تو به من منسوب را با وجود طعنه هاشان ظاهرم شاد است آه بید از داخل به نرمی می تراشد چوب را دستمالت را نکش بر پلک ها بیهوده است سرمه ام لو می دهد چشمی که شد مرطوب را! تا بدانم چندمین روز است ترکم کرده ای می شمارم شیشه های خالی مشروب را هر دو بعد از تخته نرد زندگی خندیده ایم می توان از خنده هامان حدس زد مغلوب را حرف هایت را غزل کن با سکوت از من نگیر لااقل این عشق بازی کردن مکتوب را   @golchine_sher
 بر چهره ی تو شرم نمایان شدنی نیست  هر بی سر و پا یوسفِ کنعان شدنی نیست  دیریست که از دست ِ تو خورشیدِ وجودم  قربانیِ ابری است که باران شدنی نیست  ایمان تو بر معجزه ی عشق دروغ است  فرعون ستم کار ، مسلمان شدنی نیست  افتاده دل بت شکن معبد چشمت  درآتش هجری که گلستان شدنی نیست  ویران نشده خانه ام از سیل غم  تو  کاشانه ی بردوش ، که ویران شدنی نیست  انگشتر خاتم هم اگر داشته باشی  دیوی است درونت که سلیمان شدنی نیست  ازخوردن سیب تنت ای دختر شیطان  این آدم مغرور پشیمان شدنی نیست  بیهوده چرا منکر چشمان تو باشم  عاشق شده ام ، عشق که کتمان شدنی نیست  این قصه ی تکراری ماه است و پلنگی  این قصه ی دردی است که درمان شدنی نیست @golchine_sher
صبر خوب است و مخواه از عاشقی این خوب را پیش ازین هرگز نفهمیدم غم ایوب را خوانده ام در چهره ی مردم همین امروز هم حرف های مفت بعد از تو به من منسوب را با وجود طعنه هاشان ظاهرم شاد است آه بید از داخل به نرمی می تراشد چوب را دستمالت را نکش بر پلک ها بیهوده است سرمه ام لو می دهد چشمی که شد مرطوب را! تا بدانم چندمین روز است ترکم کرده ای می شمارم شیشه های خالی مشروب را هر دو بعد از تخته نرد زندگی خندیده ایم می توان از خنده هامان حدس زد مغلوب را حرف هایت را غزل کن با سکوت از من نگیر لااقل این عشق بازی کردن مکتوب را   @golchine_sher
هم جا برای این‌که بمانم نبود و نیست هم موقع سفر چمدانم نبود و نیست پشت سرم شب سفر آبی نریخته‌اند یعنی که هیچ‌کس نگرانم نبود و نیست رفتم و سخت معتقدم عشق لقمه‌ای است که هیچ‌وقت قدر دهانم نبود و نیست گفتند آفتاب تو در پشت ابرهاست ابری در آسمان جهانم نبود و نیست انگار هیچ‌وقت به دنیا نبوده‌ام درهیچ جای شهر نشانم نبود و نیست در دفتر همیشه نوِ خاطرات ِ من چیزی برای این‌که بخوانم نبود و نیست قصدم نوشتن غزل است و نوشته‌هام حتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست   @golchine_sher
بر چهره ی تو شرم نمایان شدنی نیست  هر بی سرو پا یوسفِ کنعان شدنی نیست  دیریست که از دست ِ تو خورشیدِ وجودم  قربانیِ ابری است که باران شدنی نیست  ایمان تو بر معجزه ی عشق دروغ است  فرعون ستم کار ، مسلمان شدنی نیست  افتاده دل بت شکن معبد چشمت  درآتش هجری که گلستان شدنی نیست  ویران نشده خانه ام از سیل غم  تو  کاشانه ی بردوش ، که ویران شدنی نیست  انگشتر خاتم هم اگر داشته باشی  دیوی است درونت که سلیمان شدنی نیست  ازخوردن سیب تنت ای دختر شیطان  این آدم مغرور پشیمان شدنی نیست  بیهوده چرا منکر چشمان تو باشم  عاشق شده ام ، عشق که کتمان شدنی نیست  این قصه ی تکراری ماه است و پلنگی  این قصه ی دردی است که درمان شدنی نیست @golchine_sher
تا ابد بغضِ منِ تب زدهِ کال است عزیز دیدن گریه ی تمساح محال است عزیز تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست قبله ی دهکده مان سمت شمال است عزیز پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدن فصل گل دادن نی ، فصل وصال است عزیز ماه من ! عکس تو در چشمه گل آلود شده عیب از توست ! ببین ! چشمه زلال است عزیز دام گیسوی تو بی دانه شده ، می فهمی ؟ امپراطوری تو رو به زوال است عزیز عشق این نیست که بر گردن من حلقه زده اینکه بر گردنم افتاده وبال است عزیز چار فصل است دلم ، منتظر پاسخ توست لعن و نفرین به تو و هرچه سوال است عزیز @golchine_sher
هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیست هم موقع سفر چمدانم نبود و نیست پشت سرم شب سفر آبی نریخته اند یعنی که هیچ  کس نگرانم نبود و نیست رفتم و سخت معتقدم عشق لقمه ای است که  هیچ  وقت قدر دهانم نبود و نیست گفتند آفتاب تو در پشت ابرهاست ابری درآسمان جهانم نبود و نیست انگار هیچ وقت به دنیا نبوده ام در هیچ جای شهر نشانم نبود و نیست در دفتر همیشه نو خاطرات من چیزی برای اینکه بخوانم نبود و نیست قصدم نوشتن غزل است و نوشته هام حتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست @golchine_sher
 بر چهره ی تو شرم نمایان شدنی نیست  هر بی سرو پا یوسفِ کنعان شدنی نیست  دیریست که از دست ِ تو خورشیدِ وجودم  قربانیِ ابری است که باران شدنی نیست  ایمان تو بر معجزه ی عشق دروغ است  فرعون ستم کار ، مسلمان شدنی نیست  افتاده دل بت شکن معبد چشمت  درآتش هجری که گلستان شدنی نیست  ویران نشده خانه ام از سیل غم  تو  کاشانه ی بردوش ، که ویران شدنی نیست  انگشتر خاتم هم اگر داشته باشی  دیوی است درونت که سلیمان شدنی نیست  از خوردن سیب تنت ای دختر شیطان  این آدم مغرور پشیمان شدنی نیست  بیهوده چرا منکر چشمان تو باشم  عاشق شده ام ، عشق که کتمان شدنی نیست  این قصه ی تکراری ماه است و پلنگی  این قصه ی دردی است که درمان شدنی نیست @golchine_sher