eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
435 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
سرو ریشه دار تو ریشه دار ترین سرو در حوالی مایی پناه محکم تنهایی اهالی مایی چه آفتاب بلندی که در پگاه تو سر زد چقدر لاله در این دشت از نگاه تو سر زد دلت شکسته مبادا! سرت همیشه سلامت بلند قامت ما! پرچم سه رنگ اصالت! بخوان سرود جدیدی در این‌ سکوت نفس گیر تو روی بام جهانی، در این هبوط نفس گیر چگونه رد شده ای از میان آنهمه طوفان! چه گرم مانده دل تو به رغم آنهمه بوران! چقدر خاطره داری، چقدر حرف نگفته... چه بغض های عمیقی که در گلو نشکفته... غرور زخمی کوهی که با شکوه و صبوری میان اینهمه یلدا تو آن‌ درخشش نوری گلوله گر چه گلوی تو را نشانه گرفته شهیدهای تو را عشق روی شانه گرفته اگر چه روی تنت رد تازیانه نشسته و روی صورت ماهت غم زمانه نشسته ولی به شوق رسیدن، هنوز در جرَیانی مباد موج خروشان! میان برکه بمانی برقص پرچم محبوب! در زمین و زمانه در این هزاره حیران، فقط تویی تو نشانه! @golchine_sher
تو ماه بودی و یک‌ شب، جهان تو را گم‌ کرد دل زمین‌و زمان‌ ناگهان تلاطم کرد چقدر پنجره آن‌ شب به آسمان وا شد چه عاشقانه به رویت خدا تبسم کرد شبی که کوچه پر از آه و دود موشک شد و ذهن شاعر من یاد دودِ هیزم کرد... تو زیر خرمن هشتاد و چند تن آتش... چگونه می‌شود آن لحظه را تجسم کرد؟! صدای سرخ تو باروت بود در بیروت پس از تو می‌شود آیا چنان تکلم کرد؟! اگر چه رفته ای اما به حکم جاری عشق به خاک قتلگهت می‌شود تیمم کرد چقدر زندگی از خون توست در جَرَیان اگر چه یک‌ شب خونین جهان تو را گم کرد @golchine_sher
گسترده سفره سحری را مقابلم یک‌دشت، غرق نور، مهیا مقابلم... میبینمش میان سکوت اتاق خود انگار او نشسته در اینجا مقابلم زیباست با تمام مراتب، عزیز من هر لحظه اوست مخفی و پیدا مقابلم دل داده ام به وسعت بی انتهای نور کوچک‌ شده تمامی دنیا مقابلم از کثرت وجود به وحدت رسیده ام در کوه و دشت و دره و دریا مقابلم ... می‌خوانمش به آن کلماتی که کاملند یک‌ دفتر از عبارت و معنا مقابلم... میخواهمش به حق تمام مراتبش وا کرده ام دعای سحر را مقابلم... شعر برگزیده کنگره ملی مواهب @golchine_sher
کبوترانه نشستم میان دستانت بریز گندم ‌تازه برای مهمانت مرا ببر به تماشا، به صبح خیس حرم به ناگهانی باران، به کنج‌ ایوانت میان اینهمه دلشوره های بی مقدار دلم خوش است به آرامش فراوانت بگو که‌میشنوی بغض در گلوی مرا ! بگو که بشنود این زائر پریشانت... برای تا تو رسیدن چقدر کوتاهم بگو که می‌رسد این دستها به دامانت؟! چقدر معجزه دیده ست چشم خادم ها چه صبحها که پدید آمد از شبستانت کجاست شانه تو؟ آسمان هشتم من! دل کبوتری ام رفته تا خراسانت @golchine_sher
بگو از وعده های صادق از آینده دنیا بگو از فتح و از نصرت، بخوان آیات قرآن را صدای رنج تاریخ است، آه از غزه می آید! پس از آن اشک طولانی ببین لبخند دوران را @golchine_sher
در سکوتی آن طرف‌تر از هیاهوها تو هستی! ما که عمری گم شدیم اینجا، ولی پیدا تو هستی! در هجوم خشکسالی، روح دنیا هم تَرَک خورد ای جواب تشنگی‌های جهان، دریا تو هستی سال‌ها باریده از هفت آسمان باران ندبه عهد می‌بندد زمین و خواهش دنیا تو هستی! روح سرماخورده ی ما می‌گریزد در پناهت سرپناهی در زمستان جهان،... گرما تو هستی! در میان بی‌کسی، دستی نوازش کرد ما را آنکه دیدیمش ولی نشناختیم آیا تو هستی؟ خسته‌ام از هر کجا، از هرچه، از هر کس به جز تو می‌روم از این حوالی... می‌روم هرجا تو هستی... @golchine_sher
صدای آشنایی در سکوت کوه ها گم شد کسی یک شب میان بهت دنیا بی صدا گم‌ شد نگاهش گرمی شبهای یخبندان میهن بود دلش چون مشعلی روشن ، تنش در شعله ها گم‌‌ شد شب اندوه کوهستان،شب حیرانی اخبار همه فانوس‌ها دنبالش اما ماه ما گم‌ شد در آشوب ارسباران، میان باد ،در بوران نمیدانم...کسی می‌داند اصلا او چرا گم‌ شد؟! ندانستیم قدرش را ،نفهمیدیم نعمت را مگر آن شب که او در غربت آن ماجرا گم شد کسی حالا به رخت خاکی اش دیگر نمی‌خندد میان مه تمام تارو پود آن عبا گم‌ شد زمین‌ اندازه انبوه غمهایش نبود آری غریبانه شبی رفت و در آغوش خدا گم شد @golchine_sher
بهار تازه برخیز و نقش تازه‌تری بر جهان بزن حرفی از اتفاق جدید زمان بزن برخیز و با صدای رسایت اذان بگو با خاک خسته‌جان سخن از آسمان بگو از یک بهار تازه و از یک شروع خوب بعد از غم غروب، بگو از طلوع خوب روح خدا! که در تن قرن معاصری! تو اتفاق روشن قرن معاصری! باید که نور چشم تو را انتشار داد عطر تو را میان فضا انتشار داد باید به قلب حادثه چون تو نشانه رفت جایی فراتر از قفس این زمانه رفت تاریخ با نگاه تو زیر و زبر شده این خاک مرده از نفست معتبر شده آرام در میانۀ طوفان نشسته‌ای بر منبر سپید جماران نشسته‌ای ای خطبه‌های سرخ تو آیات انقلاب هم آیۀ مَوَدّت و هم آیۀ عذاب رودیم و پا به پای تو ما بی‌کران شدیم کابوس تلخ هر شب فرعونیان شدیم تا یاد مهربان تو در خاطرات ماست در گوش باغ، لهجۀ شیرین آن صداست در جذر و مد حادثه‌ها ایستاده‌ایم با بال زخم خورده، رها ایستاده‌ایم روشن‌تر از حماسۀ آتش‌فشان شدیم یک کوه سربلند میان جهان شدیم ما در میان جمع خود از «من» گذ‌شته‌ایم از التهاب آن همه بهمن گذشته‌ایم دنیا! ببین که باغ پر از لاله ماندنی‌ست تاریخ عاشقانۀ این باغ خواندنی‌ست این باغِ ریشه‌دار به اصل «تو» می‌رسد پایان خوب قصه به فصل «تو» می‌رسد @atefe_khorrami @golchine_sher
هنوز این قوم کافر می‌ هراسند از آئین پیمبر می هراسند غدیر آمد ولی نسل یهودا هنوز از جنگ خیبر می‌ هراسند @golchine_sher
رَجزخوانان به میدان آمدیم و اهل ایرانیم اگر چه جنگ احزاب است ما از نسل سلمانیم تو روح" مَااستطعتم " را ببین در جان موشک‌ها خدا با ما و ما هم حافظ آیات قرآنیم شبیه مردگان ،هرگز مبادا زندگی کردن! به رغم هر چه مرداب است ما امواج طوفانیم شکوه رعد و سجیلیم در شبهای این دنیا میان ظلمت تاریخ، ماخورشید تابانیم در و دیوار این عالم شهادت می‌دهد فردا که ما فریاد غیرت در سکوت تلخ دورانیم مبادا مرگِ در بستر!مبادا ترسِ از مردن ! به خون حاج قاسم ها قسم !ما مرد میدانیم ببین !بیچاره خواهد شد کسی که آتش افروز است به نام انتقامی سخت،خونخواه شهیدانیم @golchine_sher
کشورم در دل این حادثه ها دلگرم است داغ دیده ست و به لبخند شما دلگرم است ترسی از نخوت و سرمای زمستان ها نیست تا به خورشید تو روز و شب ما دلگرم است باطل السحر شیاطین جهان را داری تا که جان تو، به قرآن و دعا دلگرم است خطبه هایت رجز حیدری دوران است نسل سلمان به همین لحن صدا دلگرم است دل این شهر به سجیل و ابابیل به فتح با وجود همه ابرهه ها دلگرم است قصه ی کشتیِ نوح است و نجات از طوفان ناخدایی و وجودت، به خدا دلگرم است @atefe_khorrami @golchine_sher
ای ساکنان سرخوش دنیا چه می‌کنید؟! طوفان شده ست، غیر تماشا چه می‌کنید؟! اخبار داغ و تازه ما را شنیده اید؟ از ماجرای قحطی اینجا شنیده اید! از غنچه های له شده در کنج خانه ها از مرگ بی صدا و مدام جوانه ها.... از انفجار در صف آب و غذا چطور؟! از رقص پاره های تنی در هوا چطور؟! از مرزهای بسته به روی جهان ما دشداشه های عِبریِ همسایگان ما حالا که این سران، همه خشکیده رگ شدند گوساله های سامری این بار سگ شدند ای مردمان! سیاست ساکت چه صیغه ای ست! آیا حقوق نوع بشر هم سلیقه ای ست؟! زخم مدیترانه دوباره شکفته است در شرق این کرانه چه داغی نهفته است! نفرین به هر که اهل تماشاست در جهان آتش بیار معرکه ها اوست بی گمان جغرافیایِ مسجدالاقصی برای ماست ای کوچه های شب زده، فردا برای ماست در زیر تل آتش و باروت زنده ایم حتی میان سینه تابوت زنده ایم در پای قدس ریشه دوانده ست اصل ما قد می‌کشد دوباره از این خاک، نسل ما @atefe_khorrami @golchine_sher