eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
432 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
موسم سوگ تو شد مویه کند کائنات بر سر عالم نشست بوسه‌ی خاک عزات تشنه لبی می‌زند هروَله در شطّ خون رفع عطش می‌کند نشئه‌ی والناشطات حنجره‌ی خسته‌ات نای تلاوت نداشت گرچه سرِ نیزه رفت آیه‌ی والتالیات حنجره‌ی غنچه هم شور پیام تو داشت حنجره‌ی کوچکش سوره‌ی والمرسلات توسن فتح‌المبین همنفس ذوالجناح آینه در آینه آیه‌ی والعادیات سرد و سرافکنده باد آتش عمر رقیب تا که تجلی کند سوره‌ی والنازعات نام تو را کاروان برده به شام غریب نشر صدای تو شد فلسفه‌ی ناشرات در دل طوفان نوح کشتی ایمن کجاست کشتی ایمن تویی معنی فالجاریات @golchine_sher
کاش لـحـظه‌های شکفـتن تو آیــه‌ی نـون والـقلــم بــودم وقـت پـرپـر شــدن به بالـیـنت کاش می‌شد که محتشم بودم می‌نوشـتم که عـشـق پابرجاست گـرچـه بـالای نیزه‌ها بـاشــــد می‌سرودم که مرگ شیرین است خاصـه در خـاک کـربـلا باشــد من کـجـا و ســرودن از داغــت مرگ من باد که بی نصیب شدم در مـیـان هــزار لالـه‌ی سـرخ شـاعـر داغ‌های حبـیب شـدم یک بیـابـان ریگ داغ در صــــحرا داغ دیـدنــد و شـــاعــر تـو شـدنـد یک به یک واژه‌های تشـنه‌ی من غـرق در مدح زائــــر تــو شــدنـد یک به یک واژه‌های مرثیه‌ام سنگفرش راه زائـرانـت بــاد ذره‌ ذره غــبــار ایـن جــــــاده سرمه‌ی چشم شـاعـرانـت بـاد پـرچـمــی روی شـانـه‌ی زائــر رو به سوی حرم پر از احساس زائـران هرکدام عـبـاس‌انــد رفــع الله رایـت الــعبــــــاس @golchine_sher
حرم خیالی... امام حسن ع مثلاً ساخته باشم حرمی با کلمات گنبدی ساخته باشم مثلاً با جملات کاشی آبی صحنی که به نام حسن است صحن جامع متبرک به جمیع حسنات واژه‌های غزلم جلوه‌ای از حُسن حَسن پی نوشت غزلم ، مُهر ستاد عتبات گوشه‌ای از حرمش سردر باب القاسم شاه داماد رسیده‌ست، کمی نقل ونبات! پرچمی هم به پریشانی قلب زینب چه شبستان حزینی است قتیل العبرات وسط صحن ابالفضل که سقاخانه‌ست به لب خشک علمدار کمی آب فرات دانه‌های غزلم سهم کبوترها شد صحن رؤیایی من غرق صدای صلوات @golchine_sher
از عشق توست هرچه که غربت کشیده‌ایم از قرب توست هرچه که عزلت گزیده‌ایم توصیف چهره‌ی خورشید ؟ ... بگذریم از روی توست هرچه روایت شنیده ایم مارا گلاب و عطر تو اینجا کشانده است عمری نمک ز سفره‌ی عشقت چشیده‌ایم از اسم توست هرچه رضایت نصیب شد از هجر توست هرچه ریاضت کشیده‌ایم از بین این همه سوغات رنگ رنگ سجاده‌ای ز جنس خراسان خریده‌ایم از مشرق نگاه تو خورشید می‌دمد بیهوده نیست عاشق صبح و سپیده‌ایم مثل کبوتری که زیارتنامه خوانده است بر شانه‌های گلدسته‌ی مهرت پریده‌ایم یک جرعه آب از لب ظرف طلائی‌ات ... " ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم " @golchine_sher
قطار سبز مشتاقی ، به روی ریل بی‌تابی به سمت شرق نیشابور ، آه ای فیروزه‌ی آبی سلام ای حضرت خورشید ، ای شمس‌الشموس من بر این آهوی سرگردان چه با تاخیر می‌تابی تویی مفهوم " فوق الارض " و من " تحت الثرا "ی تو زیارتنامه ها را یک به یک گلواژه‌ی نابی شب سرگشتگی‌ها را چراغان می‌کند هردم طلای گنبد زرد و صفای صحن مهتابی حریمت قبله‌ی دیرینه‌ی نهر سناباد است تو سقاخانه‌ی عشقی در این بحران بی آبی تبرک می‌کنم تسبیح شامقصود ذکرم را و صورت می‌گذارم روی کاشی های سبزابی @golchine_sher
پیش از شروع حمله ها آژیر قرمز بود آن روزها در خانه ها آژیر قرمز بود یادش بخیر آن روزها ما بچه بودیم در خاطرات بچه ها آژیر قرمز بود وقتی کنار پنجره باران خون می ریخت در لابلای پرده ها آژیر قرمز بود ای کاش بعد از روزهای جنگ ویرانگر قبل از شروع هجمه ها آژیر قرمز بود گاهی عدول از مرزها اعلام جنگ است تطهیر بعضی فتنه ها آژیر قرمز بود دلواپسم " دلواپسی هامو بگیر از من " ای کاش جای ضجه ها آژیر قرمز بود وقتی قلم ها مست امضا گشته بودند زیر توافقنامه ها آژیر قرمز بود هر چهره ای با خنده زیبا می شود اما در پشت برخی خنده ها آژیر قرمز بود در پای هر صندوق روز انتخابات پیوست بعضی برگه ها آژیر قرمز بود در جاده های غرب نوری از سعادت نیست آنجا تمام جاده ها آژیر قرمز بود وقتی ربا جنگ است ، کاش توی بانک ها توی تمام شعبه ها آژیر قرمز بود بیداری ما ضامن حفظ نظام است گاهی همین خمیازه ها آژیر قرمز بود @golchine_sher
نخل کهنسال زانو مزن ای نخل کهنسال تنومند آسوده مباش ای دل دریایی اروند جنگ است هنوز ، ای تن بی‌تاب تکاور آرام مگیر ای نفس تند پدافند از پا منشین ای شرر شعر حماسی شوری بنگار ای قلم قهر خداوند نه شرقی و نه غربی و نه هر بت دیگر در کشتن ما ، روبه و کفتار شریکند جنگ است هنوز ای اُحدِ زخمی تاریخ ننگ است بمیریم به ترفند دو لبخند هشدار فراموش شود فتنه‌ی دوران زنهار که قرآن به سرِ نیزه نخوانند رفتند شهیدان که علی زنده بماند یک دشت پر از لاله به پابوس دماوند @golchine_sher
تو مگر خواب ببینی سپر انداختنم را و به لبخند دروغین تو پرداختنم را نقش لبخند به شمشیر شما حک شده است وای بر من سره از ناسره نشناختنم را " خامی و ساده دلی شیوه‌ی جانبازان نیست " سوء تعبیر مکن سوختن و ساختنم را " سرِ ما خاک ره پیر مغان خواهد بود " چشم بگشای و ببین شیوه‌ی سر باختنم را تیغ بر زندگی و آخرتم آخته‌ای منتظر باش که فرمان برسد آختنم را دست بر ماشه ، به ماهیت من زل زده‌ای غلطی کن که ببینی شرر تاختنم را جنگ جنگ است ، چه با تیغ چه با پرچم صلح تو مگر خواب ببینی سپر انداختنم را @golchine_sher
برپا و استوار ، آتش به اختیار بی‌حرف و بی‌شعار ، آتش به اختیار در صحنه حاضریم ، عمّار و یاسریم در پشت ذوالفقار، آتش به اختیار بی‌پا و بی‌سریم ، در خطّ رهبریم چون قوم سربدار ، آتش به اختیار قرآن و دشنه است ، این بوی فتنه است در مسجد ضرار ، آتش به اختیار ما موج و صخره‌ایم ، باران و قطره‌ایم یاران هم قطار ، آتش به اختیار با درد و رنج و غم ، با دست بسته هم چون کربلای چار ، آتش به اختیار موجیم و سرکشیم ، تیریم و ترکشیم چون موج انفجار ، آتش به اختیار اهل بصیرتیم ، دریای غیرتیم با عزم و اقتدار، آتش به اختیار دشمن کمین زده ، میدان مین زده در شکل استتار ، آتش به اختیار با شعر پر شرر ، یا عرصه‌ی هنر در هردو کارزار ، آتش به اختیار چشمی به راه دوست ، فرماندهی از اوست در عصر انتظار ، آتش به اختیار @golchine_sher
کجایی ای دلیل ابر باران‌های فروردین دلیل انتشار گرده‌ افشان‌های فروردین چه بغضی در سکوت کافه‌های سرد پائیز است چه عطری در گلوی تنگ فنجان‌های فروردین سکوتی کهنه در پس کوچه‌های سرد اسفند است تو خواهی آمد از سوی خیابان‌های فروردین هنوز از سینه‌ی پیراهنت بابونه می‌چینم کنار حسرت و اندوه گلدان‌های فروردین برایت طاق نصرت بستم از دالان پیچک‌ها تو خواهی آمد از دروازه قرآن‌های فروردین جنون می‌ریزد از " جنات تجری تحت الانهار " غزل می‌پاشد از فواره گردان‌های فروردین تویی مفهوم فروردین، ربیع اول و آخر شبیه نور سبزی در شبستان‌های فروردین @golchine_sher
می‌نویسم یادگاری روی دیواری که نیست دست حسرت برده بر دامان دلداری که نیست عطر چای دارچین پیچیده توی خاطرم در حریر پرده‌ی زیبای چین‌داری که نیست جمعه‌ها زنبیل تنهایی به دست و منتظر پرسه‌ای در های و هوی جمعه بازاری که نیست اشک سردی دفتر شعر مرا پاشویه کرد چشم گریانی که هست و شعر تب‌داری که نیست خوشه چینی می‌کنم از کهکشان چادرش عطر سنبل می‌دهد پاچین گلداری که نیست بلکه مصلوبم کند آغوشت ای بالا بلند مانده نعشی پیش پای چوبه‌ی داری که نیست @golchine_sher
در جنگلی از ابر و مِه، همخواب باران بود رودی که عمری مثل یک دریا خروشان بود با شال سبزی در کنار صخره قامت بست ایاک نعبد خوانده و، در قلب میدان بود چشمان آهو در خراسان اشک غم می‌ریخت باران ولی در ورزقان دنبال جیران بود انگشتری از دست مردی بر زمین افتاد آن‌شب تمام جلگه ها ملک سلیمان بود ملک سلیمان گفتم و بغضم دوچندان شد یک شب همین دلشوره‌ها در شهر کرمان بود از جنس جمهوری کسی می‌آمد و ... ای‌کاش آن‌شب تمام صحن جمهوری چراغان بود از خون سرخ آل‌هاشم، آل‌ابراهیم در جنگلی پر از شقایق عید قربان بود بعد از هزار و یکصد و اندی، شب یلدا چشم انتظار خنده‌ی صبح بهاران بود از ساحل رود ارس، یک مرد بارانی می‌آمد و مهمان سلطان خراسان بود @golchine_sher