ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بیقرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گلها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچهای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشتهای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایهای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضلنظری
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بیقرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گلها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچهای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشتهای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایهای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضلنظری
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
دمی سرسبزی ما را به پای سرخوشی مگذار
درختی مثل من هرسال ناچار از شکوفاییست!
#فاضلنظری
@golchine_sher
کمر خم کرد هرکس بُرد بار عشق را بر دوش
جوان شد پیر، گل شد سربهزانو، بید شد مجنون
#فاضلنظری
@golchine_sher
مـا بــرای با تو بـودن عمــر خـود را باختیـم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی
#فاضلنظری
@golchine_sher
کمر خم کرد هرکس بُرد بار عشق را بر دوش
جوان شد پیر، گل شد سربهزانو، بید شد مجنون
#فاضلنظری
@golchine_sher
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد
#فاضلنظری
@golchine_sher
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیهای بند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند، نشد
#فاضلنظری
@golchine_sher
کمر خم کرد هرکس بُرد بار عشق را بر دوش
جوان شد پیر،
گل شد ،سربه زانو
بید شد مجنون
#فاضلنظری
@golchine_sher
من خود دلم از مِهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا میرود اما به هدر نه!
دلخون شدهی وصلم و لبهای تو سرخ است
سرخ است ولی سرختر از خون جگر، نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!
بدخلقم و بدعهد و زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است! مگرنه؟
یک بار به من قرعهی عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر … نه!
#فاضلنظری
@golchine_sher
موج اگر موج است، باید ترک آرامش کند
هرچه ساحل سنگدلتر بیشتر کوشش کند
ساقیا جام مرا پیش از طلب لبریز کن
شاه را عیب است گر درویش از او خواهش کند
این سخن بر تارک تاج سلیمان حک شده است
محترمتر میشود سلطان اگر بخشش کند
زینت ظاهر کجا، حسن خدادادی کجا
زشترو زیبا نگردد هرچه آرایش کند
عشق رهوار است اما بر زمین هم میزند
رخش اهلی را، سوار نابلد سرکش کند
آنکه در صلح است با خود، با جهان در جنگ نیست
کاش میآموخت انسان با خودش سازش کند
عشق زنجیر قوافی را ز دستم باز کرد
میبرم فرمان دل را تا چه فرمایش کند
#فاضلنظری
@golchine_sher
شور دیدارت اگر شعله به دلها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد
گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه!
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد
خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد
عقل، یکدل شده با عشق، فقط میترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد
یکی از ما دونفر کشته به دست دگری است
باش تا کار من و عقل به فردا بکشد
زخمی کینهی من! این تو و این سینهی من
من خودم خواستهام کار به اینجا بکشد
حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد
#فاضلنظری
@golchine_sher