چقدر پشت سرت كاسه كاسه آه بريزم
چقدر بغض فروخورده را به چاه بريزم
نخواستي که بماني نخواه بعد تو من هم
تمام هستي خود را به پاي راه بريزم
تو ساقه پيچ بهاري و من تنيده پاييز
چقدر برگ به تاوان اين گناه بريزم
چه فايده که براي ستاره ماهي بختم
درون برکه شب خرده نان ماه بريزم
چه فايده تو نباشي و من به اشک شبانه
لعاب خاطره بر کاشي نگاه بريزم
تو ابر قله نشيني غمي نداري اگر من
در اين فرود مکرر به پرتگاه بريزم
ميان ظرف زمان توده شنم که قرار است
از اين هميشه پر از تو به هيچگاه بريزم
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
قرار بود قرارت کنار من باشد
کرانه های کنارت قرار من باشد
نهال دست نشانده قرار ما این بود
به گل نشستن تو در بهار من باشد
نه اینکه میوه پاییزیت به من نرسد
خیال سرخ لبانت انار من باشد!
نه اینکه شادی هفت آسمان شوی اما
غمت ستاره دنباله دار من باشد!
چه جای دلخوشی از سال نو که بعد از این
بهار خاطره گریه دار من باشد
گذشتم از تو مبادا که سنگ نفرت تو
در انتظار عبور قطار من باشد
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
وارد شدی و به جمع برپا دادی
به آینه فرصت تماشا دادی
در پیش تو سرو خواست قد راست کند
بر شانه ی او زدی و بر جا دادی
#مجید_آژ
@robaiiyat_takbait
شبان گيس بلند عشيره ی پدري
فداي ني لبکت گلّه گله حور و پري!
فرشته را به شباني چکار؟ مي ترسم
که گله را به چراگاه آسمان ببري
قسم به صبح! که اي آفتاب گندمگون
بزک نکرده هم از دختران شهر سري
چهار فصل درختان اگر که گل بدهند
ميان آن همه گل از همه شکفته تري
دو چشم ميشي و يک دشت گرگ، باکي نيست
که با حساب من از هر نظر تو بيشتري!
مرا به کاسه اي از شير ماه مهمان کن
که گرگ و ميشم از اين کوره راه دربدري
رها کن اين رمه را، در کنار من بنشين
چه مي شود که بيارآمد از تو رهگذري
رها کن اين رمه را، از خدا که پنهان نيست
من عاشقت شده ام پيش از آنکه دل ببري
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
سيب غلتان رودخانه من! آهوي نقش بسته بر چيني!
پري قصه هاي کودکي ام ! قالي دستباف تزييني!
خُنکاي نسيم اول صبح! گرمي چاي عصر پاييزي!
به چه نامي ترا صدا بزنم؟ ليلي روزگار ماشيني!
دور مجنون گذشت اينک من دور ليلا گذشت اينک تو
دست بردار از اين حکايت تلخ تا بگويم چقدر شيريني
از کدامين عشيره ای بانو که در اين شهر آسمان زنجير
شير از آفتاب می دوشی ميوه از باغ ماه می چينی
اي جهان بر مدار مردمکت ، چشم بردارم از تو ؟ ممکن نيست
من همانم که زندگی کرده سالها با همين جهان بيني
گيسووان سياه پوشت را روي ديوار شانه ها آويز
تا ببيني غزلسرايان را همه مشتاق شعر آييني
عشق حق مسلم من و توست مابقی را به ديگران بسپار
"هر چه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جويی زيان بينی"
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
كجاي اين شب پر غصه آفتاب شدي
كه خواند قصه به گوش ات كه غرق خواب شدي
كدام بوسه تو را جرعه جرعه نوشيده ست
كه پيش از آنكه بيابم تو را سراب شدي
سوال پر تركي بر لبم نشاندي و بعد
زمين خشك مرا ابر بي جواب شدي
دعاي روز و شبم بودي و نمي دانم
دعا نكرده براي كه مستجاب شدي
بهار خلوت آغوش من تو را كم داشت
تو دور ساقه پاييز پيچ و تاب شدي
بهشت گمشده روزگار دوزخي ام
براي من كه فقط مايه عذاب شدي
تو بال اوج گرفتن نداشتي گنجشك
از آب و دانه من بود اگر عقاب شدي
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
در برکه ی نگاه تو مهتاب ديدني ست
گهواره ام تو باشی اگر خواب ديدنی ست
وقتي که آب در تن تو شسته مي شود
بهت زلال مردمک آب ديدني ست
هر وقت خاطرات هواي تو مي کنند
پرواز عکس از قفس قاب ديدني ست
مو را بدست باد بده بعد از آن ببين
بي تابي هميشگي تاب ديدني ست
تا غرق در غمت نشوم پيش تر بيا
از دور اگر چه گريه سيلاب ديدني ست
يک رود راه آمده ام چشم باز کن
دريا براي ماهي مرداب ديدني ست
لبهاي من سفينه ی فتح تو مي شوند
برخيز ماه، لحظه پرتاب ديدني ست
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
يک قدم پيش يک قدم به عقب حال من وقت ديدنت اين است
حال سرباز بينوايي که رو به هر سمت و سو کند مين است
از بساط من شکسته فروش، نگذر اينقدر بی تفاوت و سرد
چيزی از من بخر ، خيالت جمع، قيمت دلشکسته پايين است
ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ نپرﺱ، ﺑﯽ ﺗو، ﺧﺮﺍﺏ ؛ ﻣﺜﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺍﺋﻢ ﺍلخمرت
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺍﺻﻠﯽ ﻏﻤﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ، حيف، ﺟﻨﺲ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ چين ﺍﺳﺖ
دست گرمي چشم سگدارت استخوان استخوان جويده شدم
روز بازي چه بر سرم آيد، اگر امروز روز تمرين است!
تا که تعبير خوابهايم را مو به مو بشنوم شبي بردار
روسري را، که در پريشاني، گيسووان تو ابن سيرين است
باز کن بالهاي پنجره را، بس که زل زد به آسمان دق کرد
زنگ در ناله مي کند، بشتاب، گوش ديوار خانه سنگين است
باز در انتظار ديدارت کوچه را جرعه جرعه نوشيدم
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ته نشين آن باشی تلخی انتظار شيرين است
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
تو خواب نازي و من آفتاب سرزده ام
براي ديدنت از پشت کوه آمده ام
مرا ببخش اگر بوي خون گرفته دلم
به استکان غمت بي اجازه لب زده ام
بپاش رنگ لبت را به چهره زردم
خراب کن به تبسم ستون غمکده ام
ببند چشم سياه و به چشم بندي من
کبوترانه درآ از کلاه شعبده ام
مگر تو با لب شيرين عنايتي بکني
و گرنه با نمک از بخت شور هم رده ام
اگر که عشق گناه است اي خدا بنشان
به دامن همه عالم غبار مفسده ام
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
گذشت فصل زمستان ولی بهار نشد
غمی پس از تو نیامد که ماندگار نشد
به ابتلای تو جمعی به بَسترند ولی
کسی شدیدتر از من به تو دچار نشد
ثمر نداد درخت صبوریم افسوس
دلم پیاله خون شد ولی انار نشد
عجیب نیست اگر شوق پر زدن داری
که مثل من به سرت آسمان هوار نشد
تو انتخاب منی از میان تنها تو
گلایه نیست ولی اینکه اختیار نشد
به استخاره شبی گفتم از تو دل بکنم
هزار بار بد آمد هزار بار نشد
نه شب پس از تو شب است و نه روز بعد تو روز
که روزگار بدون تو روزگار نشد
اگر چه یاد مرا دفن کرده ای در دل
هزار شکر که این مُرده بی مزار نشد
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
شب را نریز روی تن آسمانیت
چادر نزن به مرتع سبز جوانیت
نامحرمم؟ قبول، ولی پشت ابرها
گم می شود خدای نکرده نشانیت
می سوزد از نگاه تو شهر فرشتگان
با شعله های شیطنت ناگهانیت
هرگز به فکر چشم چرانی نبوده ام
البته قبل پیشه آهو چرانیت
تو چشمه روان شده از کوهسارها
من پاره سنگ غارنشین روانیت
سحر هزار ساحره در هر تغزلت
شور هزار شاعره در شعر خوانیت
فرهاد مرد از مرض قند و همچنان
من غافل از عقوبت شیرین زبانیت
با من غریبه با همه شهر آشنا
سهم من از تو چیست؟ همین بدگمانیت
گفتند شهد عاطفه خیرات می کنی
پروانه های آمده از میهمانیت
ای مهربانتر از همه سفره دارها
بگذار من هم از سبد مهربانیت.....
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher
چقدر ماه شدي اي ستاره ماهیِ من
بهار رشک برانگيز مهر ماهي من !
بزک نکرده به من سر زدي و مي داني
هميشه بيشتري از زياده خواهي من
هزار راه به تو مي رسد ولي هرگز
نمي رسد به تو مردي به سر براهي من
دل تو در گرو ديگريست با اينحال
دلم خوش ست به تو، دلخوشي واهي من
اگر چه جلد خيال مني ولي اين بار
بلند تر بپر از سرنوشت چاهي من!
برو که جنس تو آيينه است و ميترسم
دلت کدر شود از آه صبحگاهي من
برو که بيشتر از اين اسير غم نشوي
سفيد بخت شوي عشق اشتباهي من!
#مجید_آژ
#عضوکانال
@golchine_sher