ای دلارام تـریـن غنچـه ی گلزار، سلام
ای طلـوعِ نفـسِ صبـحِ چمنزار ، سلام
ای فرحبخش ترین رایحه ی عاطفه ها
مـژده ی پـرتـوِ خورشیدِ پدیدار، سلام
رد پـاهای تـو ابـرازِ صمیمانه ی عشق
کوچه های غزل ازعطرِ تو سرشار، سلام
بـوی عطـرِ خنکِ کوچه ی نارنجستان
خنده ی شاخه ی سرسبزِ سپیدار سلام
آمـدی پنجره ها بـاز شده سوی چمن
ای شمیمِ خـوشِ هرلحظهٔ دیدار سلام
عشق ازگردشِ مستانهٔ چشمت پیداست
پاسخِ پـرسـشِ آیینـه ی تکرار ، سلام
عطرِ یاسِ تـو که درصبحِ خیالم پیچید
بـه خـدا مستِ نگاهِ تـوأم انگار، سلام
#محمد_جوکار
@golchine_sher
ای دلآرام ترین غنچهِ گلزار سلام
ای طلوعِ نفسِ صبحِ چمنزار سلام
ای فرحبخش ترین رایحه ی عاطفه ها
مژدهِ پرتوِ خورشیدِ پدیدار سلام
ردپاهای تو ابراز صمیمانهِ عشق
کوچه های غزل از عطرِ تو سرشار سلام
#محمد_جوکار
@golchine_sher
آن قدرها هم که می گفتند حالم بد نشد
اشکهایم مثل بارانی که می بارد نشد
گفته بودی لحظه ها بی تو پر از دلشوره است
بی تو بودن باعث ایجاد جزر و مد نشد
هر نسیم از سوی گندمزار موهایت وزید
تندبادی که چنین بی وقفه می تازد نشد
باختن های مکرر را پذیرفتم ولی
قلب من ، بازیگر عشقی که می بازد نشد
باورم از جنس دریا بود و فرداها ، ولی
آرزوهایی که از تو شعر می سازد نشد
گفته ای انگور چشمان تو مستی آور است
پس چرا فتوای چشمت هر چه فرماید نشد ؟
قبله ی صد کاروان شد سومنات چشم تو
پس چرا هندوی قلبم راهی معبد نشد؟
باورم شد چاره ی من دیدن روی تو بود
پس چرا آنچه دل تنگ تومیخواهد نشد؟
پشت هر سیلاب اشکم حسرت ” یاس خیال ”
تکیه کردم بر غرورم گرچه هرگز سد نشد
گفته بودم آنچه میخواهد دل تنگت بگو
آنچه می بایست گفتی ، آنچه می باید نشد
#محمد_جوکار
@golchine_sher
ای دلارام تـریـن غنچـه ی گلزار سلام
ای طلـوعِ نفـسِ صبـحِ چمنزار سلام
آمـدی پنجره ها بـاز شده سوی چمن
ای شمیمِ خوشِ هر لحظهٔ دیدار سلام
#محمد_جوکار
@golchine_sher
آن قدرها هم که می گفتند حالم بد نشد
اشکهایم مثل بارانی که می بارد نشد
گفته بودی لحظه ها بی تو پر از دلشوره است
بی تو بودن باعث ایجاد جزر و مد نشد
هر نسیم از سوی گندمزار موهایت وزید
تندبادی که چنین بی وقفه می تازد نشد
باختن های مکرر را پذیرفتم ولی
قلب من ،بازیگر عشقی که می بازد نشد
باورم از جنس دریا بود و فرداها ، ولی
آرزوهایی که از تو شعر می سازد نشد
گفته ای انگور چشمان تو مستی آور است
پس چرا فتوای چشمت هر چه فرماید نشد ؟
قبله ی صد کاروان شد سومنات چشم تو
پس چرا هندوی قلبم راهی معبد نشد؟
باورم شد چاره ی من دیدن روی تو بود
پس چرا آنچه دل تنگ تو میخواهد نشد؟
پشت هر سیلاب اشکم حسرت ” یاس خیال ”
تکیه کردم بر غرورم گرچه هرگز سد نشد
گفته بودم آنچه میخواهد دل تنگت بگو
آنچه می بایست گفتی ، آنچه می باید نشد
#محمد_جوکار
@golchine_sher