مثل هر شب بی تفاوت شب بخیری گفت و رفت
مثل هر شب تا سحر با خود مُرورش می کنم...
#محمد_شیخی
@golchine_sher
این منم غمگین ترین دیوانه ی غمگین شهر
مثل فرهادی که تلخی دیده از شیرین شهر
بی تو حتی مرگ من هم قصهی پیچیده ای است
خانهی من میشود یک روز باغ فین شهر
دل شکستن بعد تو در شهر ما مرسوم شد
کاش میدیدی چه کرده رفتنت با دین شهر
بعد تو باران نیامد چون دعاهای مرا
بی اثر کرده طلسم مردم بدبین شهر
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شده
برف تجریش است و سوزش میرسد پایین شهر
#محمد_شیخی
@golchine_sher
هر بلایی شد سرم آوردی ای دنیا ولی
می رسد روزی که کارت گیر باشد پیش ما
#محمد_شیخی
@golchine_sher
هر زمان فالی گرفتم غم مخور آمد ...ولی
این امید واهیِ حافظ مرا بیچاره کرد
#محمد_شیخی
@golchine_sher
همیشه لافِ صبوری زدم، ولی دنیا
خدا کند که مرا با تو امتحان نکند..!
#محمد_شیخی
@golchine_sher
من برایت کوه کندم، تو مرا از ریشه ام
عاشقی نه، بلکه رسوایی ست با تو پیشه ام
لابلای عشق بازی ها نمی بینی مرا
می رسد اما به گوش تو صدای تیشه ام
سال ها بوی شکار تازه ای گیجم نکرد
کاش آن شب هم نمی کردی گذر از بیشه ام
رفتی و غم های من شد صد برابر بیشتر
سنگ دل دیدی چه کردی با دل چون شیشه ام؟
بی وفایی کرده ای اما نمی دانم چه شد
شوق دیدار تو رد شد باز از اندیشه ام
#محمد_شیخی
@golchine_sher
اوج می گیری و من محو تماشا در قفس
مانده ام دور از تو بی همدرد و تنها در قفس
این قرار بین ما هرگز نبود ای بی وفا
در میان ابرها باشی، من اما در قفس
خوش مباش ای دل به لبخند آن چنان که بلبلی
می نشیند بر گلی امروز و فردا در قفس
هر کجا حسرت به دل دارم چه فرقی میکند؟!
این که در فکر تو باشم هر زمان یا در قفس
در سرم سودای آزادیست اما بیشتر
هم نشینی با تو مطلوب است حتی در قفس
دلخوشم روزی در آغوشم تو را خواهم گرفت
حبس خواهم کرد آری آسمان را در قفس
خسته ام از صبر، اما بر نمی آید زمن
در نبودت هیچ کاری جز مدارا در قفس
#محمد_شیخی
@golchine_sher
من برایت کوه کندم، تو مرا از ریشه ام
عاشقی نه، بلکه رسوایی ست با تو پیشه ام
لابلای عشق بازی ها نمی بینی مرا
می رسد اما به گوش تو صدای تیشه ام
سال ها بوی شکار تازه ای گیجم نکرد
کاش آن شب هم نمی کردی گذر از بیشه ام
رفتی و غم های من شد صد برابر بیشتر
سنگ دل دیدی چه کردی با دل چون شیشه ام؟
بی وفایی کرده ای اما نمی دانم چه شد
شوق دیدار تو رد شد باز از اندیشه ام
#محمد_شیخی
@golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
همیشه لافِ صبوری زدم، ولی دنیا
خدا کند که مرا با تو امتحان نکند...!
#محمد_شیخی
@robaiiyat_takbait
پا به پای غمِ من پیر شد و حرف نزد...
داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد
شب به شب منتظرم بود و دلش پُرآشوب
شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد
غصّه میخورد که من حالِ خرابی دارم
از همین غصّهی من سیر شد و حرف نزد
وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند...
خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد
صورتِ پُرشده از چین و چروکش یعنی:
مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد...
#محمد_شیخی
@golchine_sher
افتاده به جان غزلم بیم جدیدی
فکرت شده بیماری بدخیم جدیدی
روز و شب من بی تو همانند قدیم است
دیگر چه نیاز است به تقویم جدیدی
سرما زده بر قلب من و مرغ دل تو
آماده ی کوچ است به اقلیم جدیدی
مانند کبوتر شده قلبت؛ بنشیند
هر روز به یک واسطه بر سیم جدیدی
هر مرتبه برگشت تو را جشن گرفتم
این مرتبه قصدم شده تصمیم جدیدی
#محمد_شیخی
@golchine_sher
این منم غمگین ترین دیوانه ی غمگین شهر
مثل فرهادی که تلخی دیده از شیرین شهر
بی تو حتی مرگ من هم قصهی پیچیده ای است
خانهی من میشود یک روز باغ فین شهر
دل شکستن بعد تو در شهر ما مرسوم شد
کاش میدیدی چه کرده رفتنت با دین شهر
بعد تو باران نیامد چون دعاهای مرا
بی اثر کرده طلسم مردم بدبین شهر
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شده
برف تجریش است و سوزش میرسد پایین شهر
#محمد_شیخی
@golchine_sher