آتش عشق تو یک ریز شرر میریزد
شعله اش سخت به اعماق جگر میریزد
روز رخسار تو خود مایه ی تسکین من است
شب مژگان شما حیف که شر میریزد
تو شدی سوژه ی نقاشی تصویرگران
کاینچنین از نوک هر خامه هنر میریزد
رودها جمله سرازیر به دریاهایند
رود موهای تو اما به کمر میریزد
چار فصل لبتان میوه ی قرمز دارد
بوستانی است که پیوسته ثمر میریزد
گوئیا طره ی زلفین کجت بر رخسار
عقربی هست که گاهی به قمر میریزد
آن دو ابروی هلالت که به هم پیوسته است
طعنه بر ابروی خاتون قجر میریزد
نیست تردید تهمتن هم اگر زنده شود
پیش تهمینه ی چشم تو سپر میریزد
با لب قند تو این شعر ندارد ارجی
طوطی طبع من هر چند شکر میریزد
#مسعود_خوبیاری
#عضوکانال
@golchine_sher
در سینه ی من عشق تو پنهان شده آری
آغشته شده قسمتی از جان شده آری
از کوره ی خورشید نگاهت دل زارم
گردیده چو خاکستر و ویران شده آری
با گندم گیسوت دلم بسکه ایاغ است
در مزرعه ی موی تو مهمان شده آری
گردیده دو تا گونه ات از روی حیا سرخ
چون سیب شکر پاره ی لبنان شده آری
شیرینی لب های تو چون شیره ی خرماست
کآمیخته با برف زمستان شده آری
با دامن گل دار تو دامان بیابان
سر سبز تر از هرچه گلستان شده آری
تا کار صفاهان دلم یکسره سازد
هر چشم تو یک اشرف افغان شده آری
با آمدنت خورده به هم نوبت تقویم
دی ماه مبدل به بهاران شده آری
از شوق حضور تو دگر بند نیاید
این اشک که حالا خود باران شده آری
وین دفتر اشعار همین چند ورق شعر
با مدح تو در هیئت دیوان شده آری
#مسعود_خوبیاری
#عضوکانال
@golchine_sher
از فکر تو چشمم همه شب خواب ندارد
وز رعشه ی عشقت دلَکم تاب ندارد
در چشم تو برقیست که در اخترکان نیست
در روی تو نوریست که مهتاب ندارد
زیبایی لب های پراز قهقهه ات را
لبخند ژوکوندِ وسط قاب ندارد
با حسن خداداد تو مشاطه چه سازد؟
این چهره نیازی به سفیداب ندارد
در جام لبان تو شرابیست که حتی
شیراز چنین بی غش و نایاب ندارد
شفافیت قلب پر از عاطفه ات را
آیینه ی صیقل زده و آب ندارد
سرخی گل پیرهنت را همه دانند
کآن سرخ گل قبله ی سهراب ندارد
آن دفتر شعری که ز شرح تو تهی باد
در اوج بلاغت غزل ناب ندارد
#مسعود_خوبیاری
#عضوکانال
@golchine_sher