خدا به داد شب سرد آسمان برسد
ستون خیمهی خورشید اگر زمین بخورد
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
حالا که مادران غزه
همان ساعت تولد
بهجای اذان و اقامه
در گوش نوزادانشان «تلقین» میخوانند
و مرگ
با توپهای جنگی
همبازی کودکان فلسطین شده است،
میخواهم
نام من را هم
در سیاههی سربازان مقاومت بنویسید.
بنویسید من هم
سربازی قسمخوردهام
که به یاری خدا
پشت به دشمن نخواهد کرد.
وصیت میکنم
از زیر قرآن که رد شدم
کسی پشت سرم
آب نریزد
دعایتان میکنم
و شما هم
بسیار دعا کنید
که این سرباز کوچک
راه رفته را بازنگردد.
-ما از کشته شدن نمیترسیم
ولی از انحراف و ارتجاع چرا-
حالا من هم
یک سربازم.
قرآن را باز میکنم
و به نیت جهاد
استخاره میکنم:
«ن...
وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ...».
من
سرباز مسلحی هستم
که باید خشابم را
از کلماتی که هیچگاه تمام نمیشوند
پر کنم.
شعر
«لَجْمَن» من است
-لبهی جلویی منطقهی نبرد من-
و من
مصرع به مصرع
سنگر میسازم
و کودکان فلسطینی را
به پناهگاه غزل میبرم.
مثنویام را
حماسیتر از شاهنامه میسرایم
و بیت به بیت
خانههای غزه را
-تا جایی که دستشان به عرش برسد-
بالا میبرم.
و ای کاش از این به بعد
در حیاط خانههای فلسطین
به جای «زیتون»
«نخل» بکارند!
جملهها را
از اعماق وجودم
-از سیلوی انبار موشکهای جنگی-
بیرون میکشم
و خرج پرتابش را
به اندازهای که به «تلآویو» برسد
تتظیم میکنم.
میدانم
برد جملات و کلمات کم نیست
و قدرت انهدامش
آنقدری هست
که «صهیونیست» را
دو پاره میکند.
«صهیون...نیست...».
نیست و نابود باشد
هر کسی که خواب کودکان را
آشفته میخواهد.
«حماس»
با «حماسه»
جناس ناقصاند؛
و به امید حق
محور مقاومت
این تجانس را
کامل خواهد کرد.
شنیدهام که «نصرالله»
من الله
وعدهی «فتح قریب» داده است...
و مگر وعدهی الهی تخلف میپذیرد؟!
ما
«یهود» را
با «نمرود» قافیه نکردهایم
اینها خودشان از ازل قافیه بودهاند
و عجیب نیست
که هنوز نفهمیدهاند
آتش «ابراهیم» را نمیسوزاند.
کاش یکی به صهیونیستها بگوید
که بمبهای فسفری شما
از آتش نمرود
شعلهورتر نیست.
و خدای ما
هنوز هم همان اله ابراهیم و اسماعیل است.
گوسالههای سامری
فرق اعجاز و سحر را نمیدانند
ولی شک نکنید
وقتش که برسد
دقیقاً رأس همان ساعت و ثانیه
خدای کودکان بیگناه فلسطین
-این موسیهای کوچک خفته در تابوت-
در نیل خون شهدا
غرقتان خواهد کرد
که «اِنَّ مَعیَ رَبّی...»
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
غـــوغـــایــیِ الســــتم، بیچتـــر زیــــر باران
مـــن بیبهـــانه مســـتم بیچتــر زیــر باران
با بـــاده همنشیــنم، مـــن از ازل همیـــنم:
پیـــمانــهای به دســتم، بیچتــر زیــر باران
مــیخواستـــم نبیـــنی اشـــک پیــــاپـــیام را
گـــاهــــی اگــر نشستم بیچتـــر زیــــر باران
پــر کن پیـــاله را و بر مــــن ببـــخش امشب
پیــمان اگـــر شکســتم بیچتــر زیـــر باران
از کوچهات شبی سرد، رد میشوم پر از درد
با کولــهای که بســتم، بیچتــر زیــر باران...
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
یک صبح به دریــا بزن ای مــرد دلت را
بگذار در این همهمهها گم شده باشی
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
زنــدگــی قصهی دل دادن و دلتنگیهاست
زنــدگــی چیدن یک دانه انــار است، همین
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
مثل فنجانِ پر از شهد و شکر شیرینی
تـــــو همـــان تـــازگــــیِ اولِ فــروردیـــنـــی
تنت از رایحـــهی میـــخک نوبـــر سرشــار
از کدامین پرِ این باغچه گل میچینی؟
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
چه نشستهای شاعر؟!
قافیه
حال اهالی غزه را
ردیف نمیکند؛
و از تنور شعر
هیچ نانی
برای کودکان فلسطین
گرم نخواهد شد.
و آه؛
گفتم «نان»؛
چه میشد
دست کریمی اگر
در ماه صلوة و صیام
نان خشکی را
به کودکانِ در محاصره برساند...؟!
باید
که در روزگار خون و جنون
-به قول قیصر شعر انقلاب-
«به بیطرفی واژهها
و واژههای بیطرفی مثل «نان»
دل بست»!
افسوس
که «بیطرفی»
مضحکترین واژه
در روزگار صلح جهانیست...
با همین دو چشم دیدهام
-و دیدهاید-
که سازمان ملل متحد
پس از اعلام بیطرفی
و ابراز نگرانیهای مدام
همیشه
در آغوش صهیونیزم
غش میکند!
کدام بیطرفی؟
چه آشی؟!
چه کشکی؟!
کاشکی البته
عدهای
فقط «بیطرف» باشند،
اما
«بیشرف» نه...
نفتی نشوید جماعت!
چیزی نمانده است
که از چاههای نفت سعودی
خون فواره بزند
و طغیان دوبارهی نیل
دامنگیر حکام مصر شود...
در این روزگار تلخ
و تلخیهای روزگار
کجاست
آن موسایی
به جای دریا
دیوارههای بتنی گذرگاه رفح را
با تکیه بر عصای ارادهی حق
بشکافد؟!
کار
از شعر و ترانه گذشته است؛
حماسهخوان میخواهیم...
چه نشستهای شاعر؟!
سلاح بردار
برادر!
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
5.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما
به شیطان
اماننامه نمیدهیم.
اشتباه نکنید
«وقت معلوم» ما
مهلتِ شما نیست؛
فرصتیست
که اراده کردهایم
سایهای را
-نه از ابر-
بلکه از ترس
بر سرتان نگه داریم
تا
پیش از رسیدن موشکها،
هراس
(هَراس: وحشت/ ترس
بر وزن حماس)
گلوی شما را
در حد مرگ
فشار بدهد...
آآآی
ای حریصترین موجودات
به حیات
و ای موشهای متعفّن؛
شما
نه بنیاسرائیل،
که تخم و ترکهی فرعونی هستید
که تا غرق نشده
به دین موسی
ایمان نخواهید آورد...
به «هامان» بگویید
بلندیهای جولان هم
دست کوتاه شما را
به خدای لاشریک نخواهد رساند.
و بیست سال آینده که هیچ؛
شما
گاو شدنِ گوسالههای سامری را هم نمیبینید...
از من میشنوید
هیچ دست و پا نزنید
و الا «یحیی سریع»
خبر غرق شدنتان را
در بابالمندب
سریعتر گزارش خواهد کرد!
فیالحال
آغاز و پایان این صحنه
با ماست،
یا تصمیم میگیریم
روزتان را
با پرواز پهپادها
به شب تبدیل کنیم
و یا
با انفجار موشکها
شبِ اراضی اشغالی را
مثل روز
روشن خواهیم کرد.
آی
ای مدعیان وراثت «تابوت عهد»
تابوتهایتان را آماده کنید...
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
ما سر به پیشگاه خطر خم نمیکنیم
نخلیــم و هیـــچگاه کمر خم نمیکنیم
نخلیم و تشنگی خبر روزگار ماست
نخلیم و تشنگی سند افتخار ماست
همزاد لحظههای عطشخیز آتشیم
آتش بیاورید که ما هم سیاوشیم
ما را به اتهام جنون دار میزنند
زخم زبان به میثم تمار میزنند
وقت نبرد آمده گاه دریغ نیست
زخمم مزن که بر تن من جای تیغ نیست
تیغی به کف گرفتم و «جولانم» آرزوست
«رقصی چنین میانهی میدانم آرزوست»
در جلوهگاه عشق و جنون، رقص دیدنیست
مردم، میان آتش و خون رقص دیدنیست
باید تمام مرثیهها را غزل کنیم
والله میشود که خدا را بغل کنیم
والله میشود که خدا را به عین دید
اما به گونهای که خدا را حسین(ع) دید
واللهِ جنگ، عزت ایل و تبار ماست
آخر نمازِ مسجدالاقصی قرار ماست
باید که کار شبپرهها را تمام کرد
باید برای صبح فلسطین قیام کرد
شــر یهــود باید از این ورطــه کــم شود
وقتش رسیده بیرق «حیدر» علم شود
*
ما سر به پیشگاه خطر خم نمیکنیم
نخلیم و هیچگاه کمر خم نمی کنیم
در جلوهگاه عشق و جنون رقص دیدنیست
مردم میان آتش و خون رقص دیدنیست...
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
آه
آه
آه
نصــرالله...!
ما
در روزگار صلح جهانی
زندگی میکنیم؛
و
-با عرض معذرت-
تصمیم گرفتهایم
سلاحهایمان را
زمین بگذاریم...
(امضای سازمان ملل تضمین توافق ماست!)
بــــرادرْ آمریـــکا
و اسرائیل
برای صلح
پیشقدم شدهاند.
غزه
و ضاحیهی بیروت را
شخم زدهاند؛
بمبهـا
یکـــی
یــــکی
روی زمین کاشته میشوند
و غنچههای گل سرخ
دسته
دسته
در دامن عروس خاورمیانه
میشکفند!
دیر نیست
که ما
از نو
مزهی گلابیهای باغ برجام را
بچشیم.
گلابیها...!
آه
آه
آه؛
«نصرالله»
رفته است
ولی
نصرت الهی
از میان نخواهد رفت!
«زخمیم
خنجر یمنی را بیاورید
زنجیرهای سینهزنی را بیاورید».
«بیروت»
بوی باروت میدهد
و ما
همچنان
در ترافیک تبلیغات «سرای ایرانی»
گیر کردهایم؛
فروشگاههای زنجیرهای
زنجیر دست و پای کاسبها هستند.
میپرسم:
جاودی کدام اکسیر
ما را
از «سهراهی شهادت»
در طلاییه
به هیاهوی سهراه افسریه
کشانده است؟!
همه جای ایران
«سرای لوازم خانگی»ست؛
و تلویزیون
برای «شهر فرش»
فرش قرمز پهن کرده است!
به کجا شکایت ببریم
وقتی که
خبر آنلاین
فرارو
و اقتصاد 24
همراه با اینترنشنال
نگران حریم هوایی اسرائیل هستند؟!
و دنیای اقتصاد
لفظ «شهید»
در دهانش نمیچرخد؟!
ای لعنت
به رسانههای منحطّ!
جریان،
قطع شریانهای اقتصادی اسراییل است؛
مرحبا به یمن
که عرصه را
بر صهیونیستها
در تنگهی بابالمندب
تنگ کرده است...
«سوارانِ کهاند اینان
خدایا
پشت دروازه؟!
اُویسانند
هر سو بر افقهای قَرَن پیدا...».
قرن جدید
قرن ولایت اسلام است.
ما
وسطباز نیستیم؛
«أُمَّةً وَسَطًا» هستیم
و عهد کردهایم
که دقیقاً
و همیشه
وسط میدان مبارزه باشیم.
یکی به نعل
و یکی به میخ
-شبیه ترکیه-
سیاست ما نیست؛
ما
آمدهایم
تا میخ آخر را
به تابوت صهیونیست بزنیم...
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
ما
ذخیرههای
کدام روزِ مبادا هستیم
که اینگونه
سختجان و صبور
مرگ را
به تماشا نشستهایم
و نمیمیریم...؟!
شاعران کافهنشین
«بیتالمقدس» را
با ارهبرقی
تقطیع هجایی میکنند
و با چشمهای باز
و دهانهای بسته
-هاج و واج-
واجها و هجاها را
جابهجا میخوانند.
من امّا
در غزه
مادری را دیدم
که با قامتی
کشیـــــــــــده
و غمگین
به مثنوی میمانست
و به قاعدهٔ زنهای شاهنامهنشین
حماسهخوان
و حماسهساز
قدم برمیداشت؛
زنی
که یک دو بیتی
در بغل گرفته بود
و سرگشته
و محزون
-شبیه به فایز و مفتون-
مسیر کوچ
به ناکجا را میرفت.
دخترکی
که شانه
و گلسرهایش را
به آوارهای آشفتهٔ خانهشان
بخشیده بود
به الگوی غزالان غزل
میدوید
و باد
شعلهٔ
گیسوی نیمسوختهاش را
که به پریشانیِ شعرهای سپید
تنه میزد
بلندتر میکرد.
مرد این قصه
اما
قصیدهای ناتمام بود
که بند بند پیکرش را
جایی در حوالی ساختمانهای فروریخته
جا گذاشته است
و در غروب خونرنگ شهر
نه شروهخوانی هست
و نه مزاری
تا بر بالای آن
غمنامه بخوانند.
«درد من
درد مردم زمانه نیست؛
مردم زمانه است...»
این
کدام مسلمانی است
که از غم غزه
خون دل نخورده
و غصه
قوت غالبش نیست؟!
آی!
ای شاعران جشنوارههای عود و دود
در فلسطین
بابا
نان که نه،
جان داد...
شما
فطریههایتان را
به حساب کدام زیبارویی
که صورتش را
با رژگونه سرخ نگه داشته است
واریز میکنید؟!
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher
آآآی
مردم عالم
پیش از آنکه گوگلمپ
نام «غزه» را هم
از روی نقشههایش
پاک کند
از شما میپرسم:
این باریکه
نام دیگری هم دارد
که آزادگان جهان
بر آن
مویه کنند؟!
گویی
این رسم وارونهی روزگار است؛
حرامزادهای را میبینم
شبیه به ابنزیاد
با کت و شلوار مشکی
و کراوات آبی
که در پناهگاهی
در اعماق زمین
مشغول رجزخوانیست،
و مست از بطریهای پپسی و کوکا
و دلگرم
به لشکر میمون
و میمونبازها،
بر روی اجساد زنان و کودکان
رقص فتح میرود!
شنیدهام
شمر ابن ذیالجوشن
اسکن اماننامههایش را
از بایگانی بیبیسی
بیرون کشیده است
و چند روز
بعد از ترور هنیه
و سیدحسن
ایمیلی را
به پیوست یک شاخه زیتون
و یک قطعه پیجر
به منظور برگزاری یک دور
مذاکرات سازش
به دفتر سیاسی حماس
و حزبالله لبنان
ارسال کرده است.
ابنسعدهای سعودی
چشم
به امارت کدام سرزمین
و گندم کدام مُلک
باز کردهاند
که چشمهایشان را
اینگونه
بر روزگار اعراب فلسطینی
میبندند؟!
نفرین
بر بشکههای متورم نفت
و گاوهای شیردهی
که بازماندگان عصر جاهلیتاند
و جز نشخوار ذلت
و رقص شمشیر
با سگی زرد
در ضیافت دلار و دختران
اندوختهای ندارند.
حرمله
خلبان جنگندهایست
که موشکهای سهزمانه را
حمل میکند،
و میگویند
که دوربینهای حرارتی
و دید در شبش
عطش لبهای کودکان
و سفیدی گلویشان را
از پشت دیوارهای فروریخته
و زیر سقفهای بیدیوار
و در ازدحام
صفهای دریافت غذا
تشخیص میدهد.
خولی
تنور خانه
و خانههای غزه را
با بمبهای فسفری
نشانه گرفته
و به آتش کشیده است.
دشمنان خدا
آب را
بر ملتی
که تا بن دندان
مسلح به «اللهاکبر» است
بستهاند؛
آآی
ای امت به اصطلاح مسلمان
شما
چرا از شرم
آب نمیشوید؟!
#مصعب_یحیایی
#عضوکانال
@golchine_sher