هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم...
#معینی_کرمانشاهی
@golchine_sher
عجب صبری خدا دارد
اگر من جاي او بودم .
همان يك لحظه اول، كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بي وجدان
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه در همسايه صدها گرسنه
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پيمانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم يكي عريان و لرزان، ديگري پوشيده از صد جامه رنگين
زمين و آسمان را واژگون مستانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان ، سبحه صد دانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
براي خاطر تنها يكي مجنون صحرا گرد بي سامان
هزاران ليلي ناز آفرين را كو به كو، آواره و ديوانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سراپاي وجود بي وفا معشوق را، پروانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بعرش كبريايي، با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي، ناز بر يك ناروا گرديده خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه ، بي صبرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنه اين علم عالم سوز مردم كش
بجز انديشه عشق و وفا ، معدوم هر فكري
در اين دنياي پر افسانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و
تاب تماشاي تمام زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من بجاي او چو بودم
يكنفس كي عادلانه سازشي ، با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد !
#معینی_کرمانشاهی
@golchine_sher
می روی تا در پی ات شور و شری ماند بجا
عاشقی دیوانه با چشم تری ماند بجا
انقدر هم بی نشان در این گلستان نیستم
بعد من شاید زمن مشت پری ماند بجا
بعد تو ای عشق ای مهر آفرین ای همزبان
آتشی شوری فغانی محشری ماند بجا
از من سرگشته هرگز شرح عشقم را مپرس
این چه حاصل قصه ی رنج آوری ماند بجا
کاش سرتاپا تو بودی اتش و من خرمنی
تا ز تو دود و زمن خاکستری ماند بجا
باز گردی آن زمان کز آن همه اشفتگی
جای من تنها پریشان دفتری ماند بجا
#معینی_کرمانشاهی
@golchine_sher
ای دل ز من بریده ز یادم نمیروی
وی پا ز من کشیده ز یادم نمیروی
ای رفته از برابر چشمم به کوی غیر
اشکم به دیده دیده ز یادم نمیروی
آن چشم را به روی چه کس باز میکنی
ای آهوی رمیده ز یادم نمیروی
در سایهی کدام نهالی روم به خواب
ای نخل بررسیده ز یادم نمیروی
دانم که امشبم به سحرگه نمیرود
ای جلوهی سپیده ز یادم نمیروی
تا خواند این غزل ز من آن سروناز گفت
ای بیدِ قدخمیده ز یادم نمیروی
#معینی_کرمانشاهی
@golchine_sher
دردا که درد عشق تو از گفتگو گذشت
وز عمر من مپرس که آبی ز جو گذشت
هرکس نشان من ز تو پرسد همین بگوی
دیوانه ای که عاقبت از آبرو گذشت ...
#معینی_کرمانشاهی
@golchine_sher
هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی
که بداند غم دلتنگی و تنهایی ما...
#معينى_كرمانشاهى
@golchine_sher
دم به دم تنگ كنم دايرهی خلوت خويش
تا بدانجا كه دهم دل به دل صحبت خويش
دوری و دوستی و حرف كم و رنجش كم
با چنين شيوه توان داشت نگه عزّت خويش!
زود رنجيدن اگر جرم منِ ساده دل است
جمع ياران ابدی باد و مرا عزلت خويش
#معینی_کرمانشاهی
@golchine_sher