خونینتر از آنم که ببینی بدنم را
پیراهن عثمان مکن ای عشق تنم را
یک عمر در آغوش تو میزیستم اما
امروز به یک باره گرفتی وطنم را
هر بار که من خواستم از عقل بگویم
فریاد برآوردی و بستی دهنم را
از بغض فروخورده به جز اشک ندیدم
مردم بگذارید بگویم سخنم را...
تسکین پدر جامه ی من بود، نبُردید!
حالا برسانید به کنعان کفنم را!
امید به دریا شدنم بود زمانی
امروز ببینید بیابان شدنم را...
#مهدی_صانعی
@golchine_sher