شب بود و می گذشتم از کوچه های باران
از دور می شنیدم گاهی صدای باران
پرسیدم از نشانت ؛ گفتند :《 سمت مشرق ،
بعد از طلوع خورشید ، در انتهای باران》
من می نوشتم از عشق؛ جایی که در خیالم
پیچیده عطر نرگس؛ در ردپای باران
دلواپس تو بودم ؛ هر لحظه می سرودم
در خلوت خیابان؛ شعری برای باران
می آمدی و من هم ، از شوق با تو بودن
اسم تو را نوشتم؛ آن شب به جای باران
چتر مرا گرفتی؛ گفتم: 《پناه من شو》
گفتی :《 نمی شناسم غیر از خدای باران 》
از خاطرم گذشتی ؛ آری چه عاشقانه
دارد دلم دوباره ؛ با تو هوای باران...
#نرگس_مرادی
#عضوکانال
@golchine_sher
کسی که تا ابد پشت سرش افسانه بسیار است
و در نوع خودش دور و برش دیوانه بسیار است
که در دستان گرمش دامی از احساس آزادی ست
و زیر سایه او منت یک دانه بسیار است
تمام شمع ها را روشنی بخشید و نااهلان
گمان کردند در شب های ما پروانه بسیار است
تو را کنج اتاقم چون شرابی ناب می خواهم
وگرنه در خیابان سوسوی میخانه بسیار است
تو را چون دُرد می نوشم ، مرا با درد پیوندیست
که بر پیمان خود هستم ولی پیمانه بسیار است
مرا با این نصیحت ها نترسان خوب می دانی
به گوشم حرف های عاقل و فرزانه بسیار است
من آن موی پریشانم که سامانی نمی گیرد
و بر هر تار من زخم زبان شانه بسیار است
«بزن مطرب سرودی خوش»*
که در اندوه چشمانم،
زن رقاصه ای با خنده مستانه بسیار است...
#نرگس_مرادی
#عضوکانال
@golchine_sher
به_نام_قدس
قسم به 《ق》
به #قاسم و
به #قدس
قسم به اسم اعظم شهید
به غنچه های کوچک سپید
شکفته گرد ماه
در این شب سیاه
در این شب سیاه...
به خواب رفته ام
" معلمم " کنار یک تفنگ ایستاده است
هم او که با گلوله های سرخ خون
به تخته سیاه روزگار
هزار شعر سبز را نوشت
و نام درس را کمی بزرگتر
#به_نام_قدس
و من
چه بی مقدمه
تمام درس را
در نگاه "همکلاسی ام "
خلاصه می کنم :
《 اگرچه قلب های شیشه ای ما شکست
ولی
برای انتفاضه ای جدید
دوباره سنگ روی سنگ بند می شویم ؛
و کوه می شویم ؛
و کوه
زادگاه چشمه است ؛
و چشمه ، رود
و رودها به #قدس می رسند
در آخرین بهار
این درخت
در کنار سوره های " فجر" و " فتح "
شکوفه می دهد...》
به خواب رفته ام
" معلمم " برای #قدس
یک سوال ساده طرح کرده است ؛
و " همکلاسی ام "
بدون هیچ پاسخی
به گوشه کلاس می رود
تفنگ را به دوش می کشد
و بیست می شود...
#نرگس_مرادی
#عضوکانال
@golchine_sher