مُحتسب، مستی به رَه دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرمِ راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهی قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهی خمّار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیده است، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: مِی بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیارمردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
هرکه با پاکدلان صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار صفایی دارد
زهدبا نیت پاک است نه با جامه پاک
ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس بر گردد
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد
که شادی و غم گیتی نمیکنند دوام...
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد
که شادی و غم گیتی نمیکنند دوام
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
زندگی جز نفسی نيست غنيمت شمرش
نيست اميد که همواره نفس برگردد...
#پروين_اعتصامی
@golchine_sher
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد...
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
پاکی آموز به چشم و دل خود، گر خواهی
که سراپای وجود تو مطهر گردد...
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
ز خواب جهل، بس امسال ها که پار شدند
خوش آن که بیهُده امسال خویش پار نکرد
روا مدار پس از مدت تو گفته شود
که دیر ماند فلانی و هیچ کار نکرد...
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
مخُسب آسوده ای بُرنا ، که اندر نوبت پیری
به حسرت یاد خواهی کرد ایّام جوانی را
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرمِ راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهی قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهی خَمّار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیارمردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
شنیدهاید که آسایش بزرگان چیست:
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
بهکاخ دهر که آلایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خود نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن
برای خدمت تن، روح را نفرسودن
برون شدن ز خرابات زندگی هشیار
ز خود نرفتن و پیمانهای نپیمودن
رهی که گمرهیش در پی است نسپردن
دریکه فتنهاش اندر پس است نگشودن
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher