eitaa logo
گلچین شعر
13.9هزار دنبال‌کننده
753 عکس
262 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را به وصالت نرسيديم و نديديم تو را روزی ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را شايد ايام کهن سالی ما جلوه کنی در جوانی که دويديم و نديديم تو را چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را گاهی اندازه ی يک پرده فقط فاصله بود پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را سعی کرديم شبی خواب ببينيم تو را سحر از خواب پريديم و نديديم تو را مدتی در پی تو رند و نظرباز شديم همه را غير تو ديديم و نديديم تو را فکر کرديم که مشکل سر دلبستگی است از همه جز تو بريديم و نديديم تو را لااقل کاش دم خيمه ی تو جان بدهيم تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را @golchine_sher
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را من آن طفل پریشانم که در بازار تنهایی چنان سرگرم شد ، گم کرده حتی مادر خود را و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم شبیه موریانه پایه های منبر خود را به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را به این امید که جان می‌سپارم بین آغوشت کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را @ahmadiraninasab @golchine_sher
از خوب و بد هرعملت باخبرم من چون از رگ‌گردن به‌تو نزدیک‌ترم من صدبار اگر توبه شکستی و گذشتم صدبار دگر توبه کنی می‌گذرم من درخواب فرومی‌روی و غافل ازاین‌که مشتاق به دیدار تو در هرسحرم من تو ثانیه‌ای حال‌خوش خویش بیاور تا با همه‌ی جاه و جلالم بخرم من وقت‌خوشی‌و‌خنده به‌من نیست‌حواست در وقت گرفتاری‌ات اول نفرم من ترسی‌به‌دلت راه‌نده، چون‌که برایت در واهمه‌ی روز قیامت سپرم من از رحمت و بخشندگی‌ام باخبری تو از خوب و بد هرعملت باخبرم من @golchine_sher
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را من آن طفل پریشانم که در بازار تنهایی چنان سرگرم شد ، گم کرده حتی مادر خود را و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم شبیه موریانه پایه های منبر خود را به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را به این امید که جان می‌سپارم بین آغوشت کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را @golchine_sher
پُر شده در سفره‌های پاک، نان شبهه‌ دار از عبادت، از خدا خالی ست جان شبهه دار بی گمان دست دعا هم از اجابت خالی است با نگاه شبهه دار و با زبان شبهه دار جانمازی از پر جبریل هم بی فایده ست تا نمازت را بخوانی در مکان شبهه دار دانه‌ی تسبیح حتی، دور باطل می زند ذکر، می‌گرید به حال ذاکران شبهه دار نَفْس چون گرگی‌ست، گرگی در لباس میش ها زخم‌ها خوردیم از‌ آن مهربان شبهه دار "يَا رَجَاءَ الْمُذْنِبِين" گفتیم و او مارا گرفت بین آغوش خودش دور از جهان شبهه دار مِی فروش شهر هرشب نان مستی می‌خورد رزق او را می‌دهد بین دکان شبهه دار تلخ بود و تلخ بود و تلخ، ای ساقی نریز چای شیرین را درون استکان شبهه دار @golchine_sher
یا رب اگرچه صرف گنه شد جوانی ام دارم امید کز درِ لطفت مرانی ام تو اهل فضل و بخشش و جود و کرامتی من عبد روسیاه و خطاکار و جانی ام شاهد تویی و حاکم روز جزا تویی شرمنده ی خطا و گناه نهانی ام با آتش ریا و حسد خو گرفته ام با دست خویش دود شده زندگانی ام جسمم ضعیف و آتش قهر تو شعله ور یا رب بیا و بگذر از این ناتوانی ام آیا مرا ز رحمت خود دور می کنی؟ آیا کنار دوزخیان می نشانی ام؟ یا رب اگرچه بنده خوبی نبوده ام اما مباد از در لطفت برانی ام یا رب به حق یوسف زهرا مرا ببخش من صاحب الزمانی ام و جمکرانی ام عمرم فدای حضرت خورشید پشت ابر نذر قدوم مهدی زهرا جوانی ام @golchine_sher
نَبَرد از دل من دل، لب خندان کسی نکند مست مرا موی پریشان کسی نه گرفتار به زندان نگاری شده ام نه دلم رفته پی غمزه ی چشمان کسی یار خواهم که به غیر از تو مرا یار تر است حاجتی نیست زنم فال به دیوان کسی سر تسلیم فقط پیش تو پائین دارم که مسلمان تو هستم نه مسلمان کسی توکه باشی همه هستند به غیر ات چه نیاز نبرم برّه ی عزت دم دندان کسی اِنَّ الانسان لَفی خُسر به غیر از آنکه درتمنا نزند دست به دامان کسی کرمت بس که زیاداست و عطایت بی حد نیست برگردن من دِین نمکدان کسی تپش سینه ام آهنگ لک الحمد زند مرغ دل نیست به غیراز تو غزل خوان کسی گر خریدار تو باشی که ضرر خواهم کرد دل خود را ببرم بر در دکان کسی غافرالذنب توئی گر تو نبخشی دیگر به چه دردی بخورد سایه ی غفران کسی قصد دارم بپرم راه نشانم بده تا در مسیرت ننشینم سرِ ایوان کسی @golchine_sher
بسم الله الرحمن الرحیم هرجا غم تو هست، به‌جز غم عزیز نیست پای غم تو شادی عالم عزیز نیست از اشک روضه‌های تو حاجت گرفته‌ایم گریه‌کن تو پیش خدا کم عزیز نیست تا گریه بر تو مانده چه‌حاجت به دیگران؟ کوثر که هست چشمه‌ی زمزم عزیز نیست اثبات کرده‌اند شهیدان کربلا در امتحان‌ِعشق تو جان‌هم عزیز نیست عمری که باتو می‌گذرد سال‌ها خوش است اما بدون لطف تو یک‌دم عزیز نیست ما اهل گریه‌ایم و کتابی برای مان اندازه‌ی لهوف و مقرّم عزیز نیست چون ماه عشق‌بازی با توست، پیش ما ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست... ما نیز مثل سعدی شیراز گفته‌ایم؛ "ما را به‌جز تو در همه عالم عزیز نیست" @golchine_sher
نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانه‌ای چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه‌ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری اینجا نخواهد خورد آب‌ودانه‌ای سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه‌ای روضه ممنوع است، حتی بی‌صدا و زیر لب پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه‌ای کافران مامور اجرای امور دین شدند قبله باز افتاده در دست بت بیگانه‌ای روز و شب گرم طواف قبله‌های خاکی‌اند با دوچشم کاسه‌ی خون دسته‌ی پروانه‌ای عاقبت یک‌روز خواهدساخت روی این‌قبور گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه‌ای عاقبت یک‌روز این غم‌خانه احیا می‌شود صاحب ایوان‌طلاها و حرم‌ها می‌شود @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را من آن طفل پریشانم که در بازار تنهایی چنان سرگرم شد ، گم کرده حتی مادر خود را و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم شبیه موریانه پایه های منبر خود را به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را به این امید که جان می‌سپارم بین آغوشت کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
پُر شده در سفره‌های پاک، نان شبهه‌ دار از عبادت، از خدا خالی ست جان شبهه دار بی گمان دست دعا هم از اجابت خالی است با نگاه شبهه دار و با زبان شبهه دار جانمازی از پر جبریل هم بی فایده ست تا نمازت را بخوانی در مکان شبهه دار دانه‌ی تسبیح حتی، دور باطل می زند ذکر، می‌گرید به حال ذاکران شبهه دار نَفْس چون گرگی‌ست، گرگی در لباس میش ها زخم‌ها خوردیم از‌ آن مهربان شبهه دار "يَا رَجَاءَ الْمُذْنِبِين" گفتیم و او مارا گرفت بین آغوش خودش دور از جهان شبهه دار مِی فروش شهر هرشب نان مستی می‌خورد رزق او را می‌دهد بین دکان شبهه دار تلخ بود و تلخ بود و تلخ، ای ساقی نریز چای شیرین را درون استکان شبهه دار 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید من کمتر از گدای شب جمعه نیستم خانه به خانه دست مرا در به در کنید بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند مارا فُضِیل فرض کنید و نظر کنید این تحبس الدعا شدن از مرگ بدتر است فکری برای این نفس بی اثر کنید باید برای سوختنم چاره ای کنم این روزه روزه نیست برایم سپر کنید العفو گفتنم که به جایی نمیرسد ذکر حسین حسین مرا بیشتر کنید در میزنیم و هیچ کسی وا نمیکند پس زودتر امام رضا را خبر کنید @golchine_sher
خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن نده جواب مرا لااقل جواب مکن تمام خواسته هایم برای نفسم بود دعای من که دعا نیست مستجاب مکن صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن همینکه ترس برم داشته خودش کافیست تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن چقدر جار زدم من که دوستم داری بیا مقابل مردم مرا خراب مکن خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم زیاد روی من و توبه ام حساب مکن اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن سوا نکن که همه با همیم جان حسین همه غلام حسینیم انتخاب مکن... @golchine_sher
بى تو درخت میوه هم بدون بار می‌شود گل بدون باغبان شبیه خار می‌شود ما سر و وضع خویش را این دو سه شب ندیده‌ایم گرد و غبار که رسید آینه تار می‌شود من از پیاده بودن خودم پیاده تر شدم خوشا بحال آن که شب به شب سوار می‌شود گفت بیا اگر چه صد دفعه شکست توبه‌ات توبه من که بیش از هزار بار می‌شود این گره اى که من زدم واشدنش بعید نیست به دست من نمی‌شود، به دست یار می‌شود تکیه نمی‌کنم ازین به بعد به توان خویش بنده که خسته شد، خدا دست به کار می‌شود @golchine_sher
باز هم نیمه شب گریه و آه آوردم به درِ خانه تو باز پناه آوردم رو سیاهم که نشد توبه من مقبولت وای بر من که فقط بار گناه آوردم مهربانِ دل من رد نکنم از در خویش من پشیمان شده ام روی سیاه آوردم اشک های منِ بیچاره سراب است ولی دلخوش از اینکه به درگاه تو چاه آوردم جان زهرا کمکم کن آبرویم را بخر به در خانه تو باز پناه آوردم @golchine_sher
من زنده ام اگر چه، ولی زنده نیستم من بندگی نکرده ام و بنده نیستم در سایه سار رحمت تو قد کشیده ام جز با نگاه لطف تو پاینده نیستم خیلی گناه کرده ام اما هنوز هم از صبر بی حساب تو شرمنده نیستم رویم سیاه و نامه ی اعمال من سیاه شرمنده از سیاهی پرونده نیستم یادی ز خوف قبر و قیامت نمی کنم خیلی به فکر توشه ی آینده نیستم دنیا و زرق و برق، دلم را ربوده است از عشق خالی ام، ز تو آکنده نیستم از راه و رسم شیعه فقط حرف می زنم اصلا به نام شیعه برازنده نیستم دل بسته ام به فاطمه و بچه های او اما برای فاطمه زیبنده نیستم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مولا چه دیده بود که هنگام غسل گفت: من مردِ غسل دادن این دنده نیستم @golchine_sher
اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم خیلی برای بندگی همت ندارم اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم چشمی برای دیدن عبرت ندارم امروز و فردا می کنم هنگام توبه حالی برای ترک معصیّت ندارم ارزان خودم را باختم در دار دنیا اما حواسم نیست من قیمت ندارم افتادم اما باز دستم را گرفتی جایی به جز این خانه من عزت ندارم وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است چیزی برای خانه غربت ندارم باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است چشم امیدی جز به این رحمت ندارم وقتی حسین بن علی را دوست دارم از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم شب های جمعه مادری قامت خمیده هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده @golchine_sher
بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم باز آمدم چون ابر بارانی ببارم قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من اشکم نمی آید، گره خورده به کارم غیر از گناه و معصیت انگار اصلا کاری نمی آید از این چشمان تارم حرف جدایی را نزن، دق می کنم من من که به جز این خانه جایی را ندارم چیزی به جز بار گنه بر شانه ام نیست بار مرا بردار که افتاده بارم هی قول توبه می دهم اما چه سودی دیگر به قول خویش اطمینان ندارم من را بسوزان اعتراضی که ندارم نا اهلم و می دانم اصلا اهل نارم بد جور دلتنگ غروب کربلایم ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم این روزه ها، روضه به پا کردند در من این روزها یاد لب خشک نگارم ..... قربان آن خواهر که پای نیزه می گفت: حالا ببین بر ناقه ی عریان سوارم یک روز عباسِ علی دور و برم بود حالا به شمر و حرمله افتاده کارم @golchine_sher
دیدی آخر حُبِّ دنیا دست و پایم را گرفت رفته رفته دل ربود از من  خدایم را گرفت چشمه ی اشکم نمی جوشد چرا علت زچیست من چه کردم که خدا حال بکایم را گرفت من به دنبال اجابت ها که نه اما چرا لذت گوشه نشینی و دعایم را گرفت بازی دنیاست اگر بی درد و غم بار آمدم و چه بد شد این دل درد آشنایم را گرفت روزگاری آرزوی من شهادت بود و بس بعد آن دوران ، زمان، حال و هوایم را گرفت در میان قلب خود هر روز زائر می شدم آه ، شیطان رخنه کرد و کربلایم را گرفت من بدی کردم ، زمین خوردم ، ولی ارباب بود که میان روضه هایش دست هایم را گرفت @golchine_sher