من که یک عمر به حقم نرسیدم ای دوست
باشد! از خیر رسیدن به تو هم میگذرم...
#احسان_انصاری
@golchine_sher
دل کندم از چشمانش و از خود نپرسیدم
چشمش چه خواهد کرد با دیوانهی بعدی
#احسان_انصاری
@golchine_sher
در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته اینجاست ک من راز نگهدار ترم...
#احسان_انصاری
@golchine_sher
از من گرفت فرصت دیدار خویش را
طاقت نداشت آینه تکرار خویش را
مردم چگونه رازنگهدار من شوند؟
چون خود نگه نداشتم اسرار خویش را
با ما سخن ز عشق مگویید بعد از این
ما دیدهایم با دگران یار خویش را
انکار عشق کار کمی نیست گرچه ما
باور نداشتیم خود انکار خویش را
عمریست بار عشق تو بر شانه من است
بگذار بر زمین بنهم بار خویش را
#احسان_انصاری
@golchine_sher
همه ماندند و تو رفتی به سفر اما من...
بسته ام بارِ سفر در پیِ تو تنها من
برگ ها یک به یک از شاخه فرو می افتند
آنکه امروز زمین خورد تویی، فردا من!
ساده دل کندی و من سخت به زیباییِ تو
دل سپردم! تو بگو ساده تو بودی یا من؟!
دلربایی و من آیینه ای ام بر دیوار
همه دارند به حسن تو نظر! حتی من!
وعده وصل به من دادی و خامم کردی
جگرم سوخته ای عشق! چه کردی با من؟
#احسان_انصاری
@golchine_sher
در قضاوت همه حق را به تو دادَند ولی
نکته اینجاست که "من راز نگهدار تَرم"
#احسان_انصاری
@golchine_sher
نلرزاند نگاه این و آن، دلهای عاشق را
چه آسان عشق رسوا میکند «یار» منافق را
چنان در انتظارت خيرهام بر ساعت ديوار
که ساعتهاست از کف دادهام سِير دقايق را
شدم آیینهی زیباییات در چشم خلق اما
نباید پيش مردم فاش میکردم حقايق را
گمانم در سرت فکر جدايی از مرا داری
که در چشمت نمیبینم دگر آن شور سابق را
به جز دلتنگی و بيچارگی چیزی نمیبينم
بيا از پيش من بردار اين آيينهی دق را
#احسان_انصاری
@golchine_sher
انار آرزوهایم به خاک حسرت افتاده ست
ندارم چاره ای دیگر به غیر خون دل خوردن
#احسان_انصاری
@golchine_sher
برو که وسوسه های زمانه بسیارست
برای توبه شکستن بهانه بسیارست
به هر کجا که دلت خواست پر بزن! آری
برای چلچله ها آشیانه بسیارست
برای خندهٔ تو چشم نکته بین کم نیست
برای گریهٔ من نیز شانه بسیارست
مرا بهانهٔ شادی کم است! با این حال
هنوز دلخوشی کودکانه بسیارست
به هر طرف که نظر میکنم شمایل توست
نشانه های خدای یگانه بسیارست
مرا رها کن و در بند من مباش و برو
برای مرغ گرفتار، دانه بسیارست
#احسان_انصاری
@golchine_sher
از من گرفت فرصت دیدار خویش را
طاقت نداشت آینه تکرار خویش را
مردم چگونه رازنگهدار من شوند؟
چون خود نگه نداشتم اسرار خویش را
با ما سخن ز عشق مگویید بعد از این
ما دیدهایم با دگران یار خویش را
انکار عشق کار کمی نیست گرچه ما
باور نداشتیم خود انکار خویش را
عمریست بار عشق تو بر شانة من است
بگذار بر زمین بنهم بار خویش را
#احسان_انصاری
@golchine_sher
برای خندهی تو چشم نکتهبین کم نیست
برای گریهی من نیز شانه بسیار است
مرا بهانهی شادی کم است! با این حال
هنوز دلخوشی کودکانه بسیار است
#احسان_انصاری
@golchine_sher