گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود
روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود
آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش
پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود
من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی
گیر لحن بم مردانه ی محکم نشود
شده حتی به دعا دست برآرم که : خدا
برود مشهد و برگردد و آدم نشود
خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید
مهربان تر بشود ، تازه اگر هم نشود
با من ساده همین بس که مدارا بکند
عاشقم هم که نشد، خب به جهنم نشود !
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
قلب من با پرسشی شب تا سحر سر میکند
” کی خدا ما را برای هم مقدَّر میکند؟ ”
خیره ماندن های تو در عکس هم سکر آور است
هرکسی یادت میفتد روسری سر میکند
قبله را گم میکنم ، کمتر بخند ، این خنده ها
آن چه را شیطان نکرد- الله اکبر- می کند !
تا نگاهم میکنی” ایاک نعبد” بعد این
دین من کم کم خدا را در تو باور میکند
در تمام پیرهن ها ماه کامل می شوی
سرمه ای اما تو را یکجور دیگر میکند
امتحان پس داده ها با من تفاوت می کنند
بی محلی هایت آدم را جری تر می کند
حرف بر ضد تو بسیار است اما گوش من
از یکی میگیرد و از دیگری در می کند
گرچه در چشم تمام شهر ، “آدم ” بوده ام
“دوست دارم” های تو، آخر مرا خر میکند
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما
«با من به ازین باش که با خلق جهانی»
#نفيسه_سادات_موسوى
@golchine_sher
سربازِ عاشقت را، با خشم راندی از خود
گفتم: "چرا؟" و گفتی: "ارتش چرا ندارد! "
#نفيسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
من که بیچاره شدم
کاش ولی هیچ دلی،
گیرِ لحنِ بم مردانه ی محکم نشود...
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
دعا کردم که برگردد
شده با دیگری باشد
دعاهایی به این تلخی
همان بهتر نمیگیرد...
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
حق داشتی سکوت کنی در جواب من
شک داشتی تو هم به من و انتخاب من
میسوزم از فراق و تو لبخند میزنی
ای خندهی تو آتش روز عذاب من
تعبیر خوابهای مرا از کسی مپرس
بُگذار روی چهره بماند نقاب من
آیینهی تواَم، عطشم را نگاه کن
یک لحظه خیره شو به خودت، آفتاب من
با آه خواندمت که خدا را قسم دهم
آه ای دعای نیمهشب مستجاب من...
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
بي اعتنا به اينكه برايت دلم گرفت
خنديدي و دوباره به جايت دلم گرفت
از اينكه دست من به تو هرگز نميرسد
از بخت بد -كه كرده جدايت- دلم گرفت
از فكر لحظه اي كه بمن طعنه ميزدي
از لحن نيش دار "شُما"يت،دلم گرفت
ميخواستم براي كسي درد دل كنم
اما به جاي عرض شكايت، دلم گرفت
گفتي "خدا مرا ببرد رو به راهِ راست"
بي اختيار بعد دعايت دلم گرفت
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
من دختری دلسوزم و معصوم و بابایی
دورم هنوز از روز و شبهای شکوفایی
سنی ندارم، با عروسکها عجین هستم
شبها نمیخوابم بدون زنگ لالایی
دور از تو این شبها چهها دیدم، نمیدانی!
موی سفیدم را ببین از رنج تنهایی
چشمی که تا دیروز غرق شادمانی بود
آنقدر باریده، شده چشمان دریایی
دیروز پنهان بودهایم از چشم نامحرم
امروز گشته کاروان ما تماشایی
من که ندیدم مادرت را، عمه میگوید
پهلو و دست و صورتم گردیده زهرایی
آنقدر سنگین است دستان سنان، دیگر
رفته رمق از دست و از پایم توانایی
حالا که مهمان دارم و چیزی مهیا نیست
با جانم امشب میکنم از تو پذیرایی
#نفیسه_سادات_موسوی
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@golchine_sher
چشمی به راهِ آمدنت جا گذاشتم
از روی عمد پنجره را وا گذاشتم
در كوچه ای كه هر شب از آن ميكنی عبور
آيينه ای به شوق تماشا گذاشتم
تو، روی خاطرات اگر چشم بستهای
من، روی حرفهای دلم پا گذاشتم
با اينكه غير درد و فراق و جنون نبود
بيهوده نام عشق بر آنها گذاشتم
طی شد جوانیام همه با حسرت وصال
پا جای پای رنج زليخا گذاشتم
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
رنگ رخسارهام از شرم نشد سرخ، مرا
شعلهی آتش اقرار به این روز انداخت
خنده از چهرهمان دور نمیشد، ما را
خونِ دل خوردنِ بسیار به این روز انداخت
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
باور نمیکنم که تو بیهیچ زحمتی
از خیر هر چه بود گذشتی به راحتی
گفتم محبتی که به دل مانده سهم ماست
گفتی دلی نمانده که باشد محبتی
اینقدر پشت هم بد ما را مگو به خلق
بین کنایهها نفسی! استراحتی!
این جامهای سرخ که در سفره چیدهای
خون گریههای ماست، چه رنگین ضیافتی!
ما رازدار قصهی عشقیم غم مخور
از ما نمیرسد ز تو هرگز شکایتی
آزرده از دل خود و بازیچهی توایم
ما ساده نیستیم، تو اهل سیاستی!
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher