eitaa logo
گلچین شعر
14.6هزار دنبال‌کننده
927 عکس
314 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
بقیع و غربت تو غم می آورد بانو غمی به وسعت عالم می آورد بانو عجیب نیست اگر اتفاق آتش و دود به یادم آن غم اعظم می آورد بانو بِحار مرثیه ات را همین که می خوانم برای گریه دلم کم می آورد بانو کسی که چشم دلش باز شد به سمت بقیع سری به رسم ادب خم می آورد بانو فرشته ای که زیارت کند تو را بی شک دوباره سجده بر آدم می آورد بانو زلال روضهٔ تو روی زخم کهنهٔ من بدون واسطه مرهَم می آورد بانو غم مصائب تو شیعه را هر آیینه دوباره سوی محرم می آورد بانو @golchine_sher
ای کاش که نوبت به دل ما برسد یک روز قشنگ صبح فردا برسد تا مرز جنون اگر رسیدیم ای عشق آوازهٔ آن به گوش دنیا برسد @golchine_sher
خوانده است مگر که آشنا دستم را با مِهر گرفته بی صدا دستم را ای راز نهفته در نگاهت “ویلچر ” هرگز نکنم از تو رها دستم را @golchine_sher
گل نیلوفریِ عاطفه در باغ شکفت عشق جاری شد و سر تا به سر باغ شکفت جلوهٔ مهر تو شد چشم چراغ گل سرخ روح لبخند تو جان داد به باغ گل سرخ ای بلندای مقام تو شکوفائی عشق غزل حُسن تو شد مطلع زیبائی عشق آمدی خنده به لبهای پیمبر گل کرد آیهٔ شوق به سیمای پیمبر گل کرد تو صفا بخش دل و جان پیمبر هستی افق روشن چشمان پیمبر هستی عالم از نکهت حسن تو معطر گردید هر که از مهر تو نوشید منور گردید جلوهٔ حسن تو در آینه ها جاری شد آیهٔ نور در اندیشه ی ما جاری شد قدر پنهان تو را هیچ کس آگاه نشد جز علی محرم اسرار تو ای ماه نشد @golchine_sher
از فاطمه کوثر کرامت باقیست آیات زلالی از سخاوت باقیست از خیر کثیر و دامن عصمت او یک سلسله نور تا قیامت باقیست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در مکتب عشق با سخاوت زهرا ست در زندگی اش اهل قناعت زهرا ست در پیروی از امام خود هم دیدند آئینۀ اخلاص و اطاعت زهرا ست @golchine_sher
کلام وحی تفسیریست از نام و نشان تو علی جان چشمه ی توحید جاری در بیان تو کدامین سوره در اندیشه ی پاک تو جاری شد که کندوی بلاغت شد عسل نوش از زبان تو زمین و آسمان پی برد در منظومه ی هستی تفاوت می کند دنیا پرستی با جهان تو شکوه لا فتی الا علی وقتی معما شد/ که در تمجید آن گفتند حتی دشمنان تو چه زیبا خواند در گوش جهان من کنت و مولا را پیمبر آنکه باشد راحت روح و روان تو عدالت چون نسیمی پا به پایت ای امیر عشق نوازش می کند اهل یقین را در زمان تو سفیر مکتب نوری به اوج قله ی ایمان کدام اندیشه دارد بال و پر تا آسمان تو تبسم می نشیند بر لب طفل یتیمی که خدا گل می کند در سفره اش از عطر نان تو بهار احساس خوبی داشت آنروزی که می آمد به بوی مهربانی های قلب مهربان تو/ دلم دریای مواجیست دور از ساحل چشمت شبی آرام می گیرد که باشد میهمان تو @golchine_sher
طنین آیهٔ تطهیر در صدای تو بود مدینه تشنهٔ آوای ربّنــــــای تو بود تو از قبیـلهٔ نوری که جبرئیـل امین مریدمکتب چشم گره گشای تو بود شنیده ایم که محـراب تا ظهـور سحر شبیه آینه مجذوب سجده های تو بود رسول خطبهٔ سرخی که بعد از عاشورا تمـــام عشق، مسیـــحای اعتلای تو بود حدیث آب و عطش در نگـــاه تو جـاری که عهد نامهٔ عشــاق کربـــــــلای تو بود اگر چه مِهر فـُـــــرات است مَهر مادر تو چه شد که آینه گردان غصه های تو بود چگونه لب بگشایی به یک تبسم سبز تویی که حادثه ای سرخ پابه پای تو بود @golchine_sher
ماهی که در آن لیلهٔ قدر است مُقدَّر شد جلوه گر از روی تو آئینهٔ کوثر زیباست بلندای نگاه تو که بی شک روشن شده از روی تو چشمان پیمبر بخشندگی آموختنی نیست که ذاتی است نقشی است که در آل عبا گشته مصور بخشندگی ات خیر کثیر است و خداوند داده است مقامی که شدی از همگان سر ای جود تو در طایفهٔ عشق زبانزد صد حاتم طایی نشود با تو برابر انگار کریمانه خدا سفرهٔ خود را از شوق تو گسترده در این ماه منور انگشتریت نقش کرم دارد از این رو در شأن تو نازل شده آیات مطهر زیباست در اندیشهٔ من یاد تو امشب جاری شده در من غزلی ناب و معطر تکرار کنم نام حسن را و حسن را تا آنکه بنوشد غزلم قند مکرر دستی به قلم برده ام از روی محبت تا نام مرا هم بنویسید به دفتر @golchine_sher
تقدیم به ساحت مقدس علی ابن موسی الرضا علیه‌السلام شراب مِهر تو را تا که در سبو دارم به آب و آینه سوگند آبرو دارم اگر غبارم و سرگشته در هوای حرم همیشه جلوه ای از نور پیش رو دارم برای خواندن نام تو آسمانی محض! نگاه خیس گره خورده با وضو دارم اذان و عطر اجابت خوشا به حال دلم که در حریم توام با تو گفتگو دارم اگر نگاه تو سهم دلم شود بی شک رسیده ام به کمالی که آرزو دارم غروب و لحظه رفتن همیشه می دانی برای غربت تان بغض در گلو دارم @golchine_sher
چه می شود کرد با دلتنگی و بغضی که نفس را به کمین نشسته چار فصل زندگیم بوی تنهایی می دهد خورشید در آسمان برقصد یا که ابرِ تیره برای خودش فحاشی کند چه فرقی می کند بانو جان باید باشی حتی برای شام آخر باید باشی تا که پرده بیفتد و دنیا چهرهٔ واقعی خودش را نشان دهد @golchine_sher
ما را به نام عشق تو هر سو کشیده اند انگار که به پول سیاهی خریده اند!... گفتند دیده ایم تو را در مکاشفه ترفند می زنند خدا را... ندیده اند نسلی شدیم منفصل از درد بی کسی مانندگرگ، جرات ما را دریده اند گاهی اگر شکسته سکوت تو ، بی گمان با پنبه بی درنگ سرت را بریده اند تقدیرمان نبوده، برای من و درخت! این سایه های شوم تبر آفریده اند @golchine_sher
چای می ریزم صبح بخیر می گویم به خودم اما حواسم هست تو که نیستی هیچ چیز سر جای خودش نیست @golchine_sher