eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
432 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹مزامیر صحیفه🔹 بسته‌ست همه پنجره‌ها رو به نگاهم چندی‌ست که گم‌گشتۀ در نیمۀ راهم حس می‌کنم آیینۀ‌ من تیره و تار است بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است از بس که مناجات سحر را نسرودم سجادۀ‌ بارانی خود را نگشودم پای سخن عشق دلم را ننشاندم یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم ای کاش کمی کم کنم این فاصله‌ها را با خمسه‌عشر طی کنم این مرحله‌ها را بر آن شده‌ام تا که صدایت کنم امشب تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب ای زینت تسبیح و دعا زمزمه‌هایت در حیرتم آخر بنویسم چه برایت؟ اعجاز کلام تو مزامیر صحیفه‌ست جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت در پردۀ‌ عشاق تو یک گوشه نشسته‌ست صد حنجره داوود در آغوش صدایت از بس که ملک دور و برت پر زده گشته‌ست «پیراهن افلاک پر از عطر عبایت» تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران باشد حجرالاسود، الکن به ثنایت من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم عالم شده سجاده و افتاده به پایت https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی گمانم شهروند آسمان چندمین باشی برایت فرش‌های پیش پا افتاده ناچیزند تو با این منزلت باید که سجاده‌نشین باشی تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده بنا شد آن‌چنان باشی، بنا شد این‌چنین باشی خدا می‌خواست تا دین را به دستان تو بسپارد به بیماری دچارت کرد تا فردای دین، باشی به لطف آن همه داغی که در کرب‌وبلا دیدی تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی برای من نخی از رشتۀ سجاده‌ات کافی‌ست سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده فقط شایسته‌ات این است «زین العابدین» باشی @golchine_sher
ناگهان پر می‌کشی دریا به دریا می‌روی آه ای ابر کرامت تا کجاها می‌روی... برنمی‌داری سرت را از بهشت سجده‌گاه کس نمی‌داند که هستی یا ز دنیا می‌روی آن‌چنان لبریزی از شور مناجات و دعا کز حضیض خاک تا اوج تماشا می‌روی... یک صحیفه نور می‌نوشد دلم تا با توأم من دلم می‌گیرد از این لحظه‌ها تا می‌روی صبر کن ای چشم بیدار تماشا لحظه‌ای آه... ما را هم ببر با خویش هرجا می‌روی... @golchine_sher
"ای خالق راز و نیاز عاشقانه در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه ای آسمان پیشانی‌ات، ای ابر ای کوه سجادۀ تو دشت‌های بی‌کرانه دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت گنجشک‌های بی‌شماری آشیانه تسبیح می‌گویی تمام طول شب را با اشک‌هایت دانه دانه دانه دانه فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟ در چشم‌هایت داری از کوثر نشانه فریاد عاشوراست موج پرچمی که وادی به وادی می‌بری بر روی شانه وقتی که در حال مرور کربلایی عالم سراسر می‌شود پروانه‌خانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مادرت، آن شهربانوی زمانه" @golchine_sher
طنین آیهٔ تطهیر در صدای تو بود مدینه تشنهٔ آوای ربّنــــــای تو بود تو از قبیـلهٔ نوری که جبرئیـل امین مرید مکتب چشم گره گشای تو بود شنیده ایم که محـراب تا ظهـور سحر شبیه آینه مجذوب سجده های تو بود رسول خطبهٔ سرخی که بعد از عاشورا تمـــام عشق، مسیـــحای اعتلای تو بود حدیث آب و عطش در نگـــاه تو جـاری که عهد نامهٔ عشــاق کربـــــــلای تو بود اگر چه مِهر فـُـــــرات است مَهر مادر تو چه شد که آینه گردان غصه های تو بود چگونه لب بگشایی به یک تبسم سبز تویی که حادثه ای سرخ پا به پای تو بود @golchine_sher
خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد خیال کن هدف سنگ‌های کوفه و شام به روی نیزه سر دو برادرت باشد فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست و جمله‌های "حواست به معجرت باشد" خیال کن حَرمت بی‌پناه مانده و بعد به روی نی سر سردار لشگرت باشد کنار عمه‌ی سادات، یک‌طرف شمر و سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد خیال کن که علی باشی و به مثل علی دو دست بسته کماکان مقدرت باشد یزید باشد و بزم شراب باشد و وای به تشت زر سر بابا برابرت باشد و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد و باز از همه بدتر که مدت سی‌سال تمام آن جلوی دیده‌ی ترت باشد به اشک حضرت سجاد می‌خورم سوگند که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد @golchine_sher
دست هایش در غل و زنجیر بود در اسارت بود اما شیر بود وارث خون شهید کربلا آیه ی تطهیر را تفسیر بود در دلش یاد خداوند عظیم بر لبانش هر نفس تکبیر بود تیر های حرمله را دیده بود بر دلش صد داغ با صد تیر بود در جوانی دید داغی بس بزرگ در جوانی همچنان یک پیر بود بر اسیرانِ سپاه کربلا هم امام و افسر و هم میر بود از مصیبت های روز واقعه وز جنایت ها بسی دلگیر بود با زبان و خطبه های آتشین دشمن زور و زر و تزویر بود نقشه های دشمنش نقش بر آب خطبه هایش داغ و عالمگیر بود در درون کاخ خضرای یزید خطبه هایش تیز چون شمشیر بود با صحیفه زنده شد اسلام ناب او به قرآن شارح و تفسیر بود وارث شیر خدا میر عرب در اسارت شیر در زنجیر بود @golchine_sher
طنین آیهٔ تطهیر در صدای تو بود مدینه تشنهٔ آوای ربّنــــــای تو بود تو از قبیـلهٔ نوری که جبرئیـل امین مریدمکتب چشم گره گشای تو بود شنیده ایم که محـراب تا ظهـور سحر شبیه آینه مجذوب سجده های تو بود رسول خطبهٔ سرخی که بعد از عاشورا تمـــام عشق، مسیـــحای اعتلای تو بود حدیث آب و عطش در نگـــاه تو جـاری که عهد نامهٔ عشــاق کربـــــــلای تو بود اگر چه مِهر فـُـــــرات است مَهر مادر تو چه شد که آینه گردان غصه های تو بود چگونه لب بگشایی به یک تبسم سبز تویی که حادثه ای سرخ پابه پای تو بود @golchine_sher
گل بود ولی جای به گلزار نداشت از حادثه ها رنگ به رخسار نداشت می سوخت به روی ناقه در آتش تب غیر از غل و زنجیر پرستار نداشت @golchine_sher
علیه السلام ای روی تو پایان فصل بی قراری آیه به آیه شرح تو شب زنده داری سجاده ها هم دل به لبخند تو بستند آن دم که بر دستانشان پا می گذاری پر می شود از رودها چشمان دریا آنجا که در بین قنوت خود بهاری با ربنا های صحیفه خو گرفتیم در غصه ها در لحظه های اضطراری مرغ سحر سر می گذارد در مناجات بر پنجره فولاد زردی که نداری ای چهارمین نور ولایت می شود باز بر سینه های بی قرار ما بباری یک روز می آید که ایوان شما را با ذکر حیدر می کنیم آیینه کاری @golchine_sher