eitaa logo
گلچین شعر
14هزار دنبال‌کننده
757 عکس
265 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
امام_سجاد علیه السلام به عمق چشمه ی جانش عطش فراوان داشت به چشم بی رمقش روضه روضه باران داشت هزار و نهصدو پنجاه ناله سر داده هزار و نهصدو پنجاه زخم بر جان داشت کشید سرو تنش را برای قربانی کسی که بر سحر و شام گریه فرمان داشت هزار بوسه گرفت از سرش لب هر سنگ همو که در کف خود اختیار طوفان داشت کلام نافذ او را اسیر می خواهند مگر سکوت به بزم شراب امکان داشت؟ زمان ز هیبت او سر به سجده آورده و بر امامت او هم یزید اذعان داشت ز جهل دست زمانه نوشتخ بیمارش زمانه ای که غم آب و غصه ی نان داشت ز روشنای کلامش تمام ظلمت رفت کسی که بر سخنش کوه نور، ایمان داشت @golchine_sher
بشکند قلمی که از شهدا ننویسد شهید_اسماعیل_هنیه این انتهای راه نه این ابتدای توست در گوش دنیا تا ابد بغض صدای توست از مسجدالاقصی خبرها می رسد یک روز این فتح خون این نهضت خونین برای توست از لاله های سرخ مالامال اسماعیل عطر شهادت در نسیم ربنای توست قلب تمام سروهای تا ابد آزاد همپای ایران صاحب اشک و عزای توست یک کاروان از قدس می جوشد ز خون تو پشت سر این کاروان حتما دعای توست @kaghazebikhat @golchine_sher
بشکند قلمی که از شهدا ننویسد شهید_اسماعیل_هنیه مقاومت شهید نماز خوانده ام به تو نماز انتقام را به پرچم تو ریختم تمام احترام را قسم به پاکی تو و به ایه های محکمت به روی خصم می کشم شکوه یک قیام را شهید میهمان ما عزیز تر ز جان ما به انتقام خود ببین همیشه التزام را خروش سیل می شوم به امتداد روشنت ز جانب تو می برم به قدس تو سلام را به مشت های بی قرار مانده در هوا ببین تو خشم بی حساب را سلام انتقام را کشیده دست خاطره به گوشه گوشه ی دلم ز تو صلابت تو و تبسم مدام را چه واژه ها علم شده به برگ برگ دفترم که بر صبوریت کشد شکوه اهتمام را @golchine_sher
شکر خدا که زندگیت بر روال هست دور از منی و در دل تو اعتدال هست آرامش خیال خودت را به هم مزن جمع من و تو تا به همیشه محال هست حتما صلاح ماست که اینگونه می روی لعنت به پرسشی که جوابش سوال هست راحت بخواب بر تو که مربوط نیست نه اینکه میان عقل و دلم قیل و قال هست سر می برم به خنجر بی عاریت بدان این عشق را بقا که نباشد زوال هست دنیا مجال صحبت دیگر به ما نداد در دادگاه صبح قیامت مجال هست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلا می میرم از فراق و مرا راه چاره نیست در آسمان خلوت من یک ستاره نیست من را ببر حرم به خدا خوب می شوم در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست من را به جان مادرتان یک نگاه کن درمان درد بی کسیم جز نظاره نیست دلتنگ آستان توام می بری مرا شد اربعین و از تو به من یک اشاره نیست من سر به مهر تربت تو می برم حسین تو عشق نابی و سخن از استعاره نیست من را به شوق طوف حرم می کشی حسین می میرم از فراق و مرا راه چاره نیست @kaghazebikhat @golchine_sher
حضرت_رقیه سلام الله علیها بین خیمه عطش فراوان بود قحطی آب و حرف باران بود شیرخواره عجیب گریان بود مثل عمه عمو پریشان بود مشک در دست من نمایان بود بود امیدم که زود برگردی بی رمق خواب بر سرم افتاد وسط خواب من علم افتاد ناگهان شعله بر حرم افتاد آتشی سوی معجرم افتاد گم شدم نیمه شب پرم افتاد اه از آن زجر و مشت و نامردی هر طرف شعله شعله پیدا بود سر تو روی نیزه بالا بود عمه ان شب چقدر تنها بود هدف پنجه معجر ما بود از سر نیزه ای که انجا بود بر من ان شب چه گریه ها کردی از دل قتلگه گذر کردم با کتک ذره ذره سر کردم نام تو بردم و خطر کردم دست خود را به سر سپر کردم لقمه دادند و من حذر کردم گرچه افتاده بر رخم زردی هلهله بود و سنگ و خاکستر هدف سنگ ها فقط یک سر روی نیزه سر علی اصغر کوچه بود و دوباره یک لشکر پا به پای سر تو یک مادر کرده با دختر تو همدردی از کنیزی کسی به ما می گفت یک یهودی چه بی حیا می گفت حرف بد را به بچه ها می گفت ناروا گفت و ناسزا می گفت مثل من عمه با شما می گفت کاش می شد دوباره برگردی در دل بزم شامیان بابا بوسه دادی به خیزران بابا بودی همراه دیگران بابا بین خورجین این و آن بابا کی میایی ز آسمان بابا نکند از رقیه دلسردی @golchine_sher
امام_حسن_مجتبی علیه السلام خدا می خواست احمد تا ابد حبل المتین باشد و حیدر تا صف محشر امیرالمومنین باشد اگر آن ریسمان و این امیر و فاطمه کوثر یقینا پس حسن باید معزالمومنین باشد کسی که آتش شمشیر او پی بر جمل می کرد چرا صلحش نباید مثل تیغش آتشین باشد؟ دل تاریخ بر خود حاتم دیگر اگر می دید حسن در باب احسان تا ابد تنهاترین باشد کسی که ارث خود می برد از بابای خود باید شبیه مرتضی در غربتش خانه نشین باشد کسی که زود برف پیری دنیا بر او بارید کسی که سال ها چشمش به کوچه بر زمین باشد هنوز از چشم او باران حسرت بر زمین می خورد هنوز آن مهر داغ کوچه بر روی جبین باشد اگر خون جگر را روی لب آورد می دانست که این خون جگر از روزگار واپسین باشد تمام خاطراتش را به جان تشت می آورد که در دنیا دوای خون دل خوردن همین باشد کسی که ماهی دریا برایش گریه ها کرده عزادار غمش حتما خود روح الامین باشد نوشتم مجتبی یا لیتنا افتاد بر یادم حسن گفتم ولی حرف دلم با حا و سین باشد @golchine_sher
اربعین پیاده_روی امام_حسین علیه السلام دل شکسته به شوق عمود راه افتاد و اشک قطره شد و همچو رود راه افتاد نفس نفس ، زد و ذکر حسین بر لبها به سمت مضجع خیر الوجود راه افتاد تمام قافله پر شد ز عطر و بوی حسین و دل به شوق وصال و شهود راه افتاد به لطف نغمه حب الحسین جمعی ما دلیرکه منتظر و خسته بود راه افتاد یکی به موکب شربت یکی به موکب چای به زیر گنبد سرخ و کبود راه افتاد نماز ظهر خواندیم به یادعاشورا چه هق‌هقی که میان سجود راه افتاد پس از نهار که یک روضه بود چاشنی‌اش ((بساط شوخی و گفت و شنود راه افتاد)) برای طوف حرم با دو چشم پر باران زمین تشنه پرش را گشود راه افتاد ((و باز با غم و حسرت پریدم از این خواب)) و اشک حسرت جامانده زود ... @golchine_sher
اربعین چهل شب آه را با گریه آوردیم و جان دادیم چهل شب شهر را با نام زیبایت تکان دادیم چهل شب پای احسان شما نان و نمک خوردیم چهل شب رسم نوکر بودن خود را نشان دادیم چهل شب سینه ها را با هوای روضه پر کردیم چهل شب دل به غمهای مسیر عمه جان دادیم چهل شب سرخی داغ تو را بر سینه کوبیدیم چهل شب اشک آوردیم و دل ها را امان دادیم چهل شب اسم اعظم بود بر لب های آلوده چهل شب با تو بر دنیای لکنت ها بیان دادیم چهل شب از سر مژگان گلی از اشک آوردیم به رستم تعزیت بر حضرت صاحب زمان دادیم @golchine_sher
پیاده_روی_اربعین مبهوت می بینم تمام رد پاها را این سیل جاری سوی اقیانوس و دریا را نقاشی زیبای صبح جمعه ی فردا دارد به مسلخ می کشد تدبیر دنیا را انگور شیرین نجف را می چشد زائر دستار شرمنده نموده هرم گرما را من از طبق های سر هر غنچه می پرسم هر روز و هر شب پاسخ سخت معما را تاول لب خود بر سر انگشت وا کرده تا قصه گوید قصه ی آنروز صحرا را سرمایه ی یک سال موکب دار [مای بارد] دارد به چشمان می نشاند مِهر اقا را @golchine_sher
مناجات مگر به غیر دل خاک تن وطن دارد؟ مگر حیات زمین غیر حرف لَن دارد؟ مگر کسی که رسیده به محضرت یا رب به زیر سنگ لحد غیر یک کفن دارد؟ اگر همه تویی و تو همه چرا دنیا هزار غافل درگیر حب من دارد؟ خوشا به حال کسی که تمام عمرش را به هر چه از تو رسیدست حُسن ظن دارد نوشته ام به کفن جوشن کبیری که هزار مرتبه نام تو را به تن دارد نوشته از تو نبی در مقام عشق حسین خدا نگاه محبت به سینه زن دارد مقام گریه کن خون تو بهشت برین حسین بوی خدا را حقیقتا دارد @golchine_sher
اربعین تبر به جان من و ریشه ی بهار افتاد و زخم خنده کنان بر تن نگار افتاد هوای شهر پس از تو هوای کوفی بود که قطره های غریبی ز چشم تار افتاد و دست باد مخالف به باغ آفت زد که غنچه در تب تو مرد و بی قرار افتاد ستاره ها همه در بند و سلسله بودند و ماه گریه کنان روی نیزه زار افتاد کسوف،طالع خورشید سرخ خاکی بود دمی که فال من و تو به انفطار افتاد کشیده ام به سرانگشت زخمیم مویت همان که بر دل تنّور روزگار افتاد تو را نشد بشناسم تو هم مرا حالا ز بس به صورت آیینه ام غبار افتاد @golchine_sher
امام_حسن علیه السلام مثنوی مادرم خادم عزای حسن پدرم چای ریز هیات بود سفره ی ما همیشه پر بار از نان عشق و صفا و غیرت بود از همان کودکی به یادم هست سینه زن های پر محن بودیم یک محرم حسین حسین و صفر گریه گریه فقط حسن بودیم پدرم وقف گریه ها می شد به سر روضه ها به سر می زد روضه خوان تا ز کوچه ای می گفت مادرم دست بر کمر می زد چهل و هشت روز ما حسین و حسن چهل و هشت روز گریه و غم بود چهل و هشت روز سینه زن بودیم چهل و هشت روز روضه در هم بود پدرم بین دسته ها می گفت حاجت خاک کربلا دارد از میان تمام این غم ها به دلش داغ بوریا دارد مادرم در تمامی عمرش ریزه خوار نگاه زینب بود جای قصه برای ما روضه از لب او ترانه ی شب بود بیرق ماتم محرم بود روی دیوار و سر در خانه طعم نذری هنوز یادم هست بین دستپخت مادر خانه صحبت از کربلا اگر می شد خانه را بوی روضه پر می کرد اشک ما را حسین در روضه می گرفت و دوباره در می کرد لقمه ی نذری در خانه همه را سمت خانه می آورد رهگذرهای کوچه ی ما را به عزا دانه دانه می آورد سال ها رفته و ما هر روز داغ ارباب بی کفن داریم آخر هیات و عزای حسین نغمه ی یا حسن حسن داریم روح مادر هنوز با ما هست از دعایش غم حسن داریم ما به یاد پدر شب هیات گل سرخی به سینه می کاریم @golchine_sher
امام_حسن_عسکری علیه السلام از اول هم قرار یاس ها در صحن برپا بود حرم لبریز کاشی های عاشق بود و زیبا بود نماز کوچه ها ی سامرا بوی تو را می داد حسن بودی و لطفت بیشتر از پیش پیدا بود غلط می رفت بیماری که درمان را ورق می زد که در صحن تو آقا درد آغاز مداوا بود هزاران خواهش افتاده، به دامان ضریح تو هزاران التماسی که مسیرش سمت دریا بود صدای روضه خوان نقاره ی روز شهادت شد خودم اینجا و قلبم سامرا نزدیک آقا بود دوباره زهر دریا را گرفتار عطش می کرد دوباره قصه ما غصه ی اولاد زهرا بود لبت از تشنه کامی سرخ شد خون جگر می خورد گمانم مادر قامت کمان آن لحظه آن جا بود @golchine_sher
اینکه دلم را برده ای که اتفاقی نیست بعد از تو از این من، منِ عاقل سراغی نیست خیلی تقلا کرده ام یک جمله بنویسم مقبول تو افتد که عاشق هیچ یاغی نیست آتش گرفتم سوختم عیبی ندارد عشق جز رد تو بر روی پیشانی که داغی نیست من رد شدم از تو ولی باور نکن من را بعد از تو جز خاکستری از عشق باقی نیست دنیای من بعد از تو شکل دیگری دارد ققنوس ها را طاقت مرگ اقاقی نیست @golchine_sher
حضرت_محمد صلی الله علیه و آله تو آمدی و محبت به خانه ها آمد پس از حضور تو بر دل نشانه ها آمد حدیث قدسی لولاک بودی و با تو به شاخه های ولایت جوانه ها آمد تو امدی و به یمن قدوم تو اقا به گوش عالم مرده ترانه ها آمد قیام کردی و با تو بلند شد دنیا هزار غنچه به شوقت ز دانه ها آمد خدا تو را به زمین داد و آسمان خندید و کوچه کوچه هوایت به خانه ها آمد صدای حضرت جبریل در جهان پیچید همای عشق و سعادت به شانه ها امد محمد است و نبی و پیمبرست و رسول برای شکر خداوند بهانه ها آمد @golchine_sher
دفاع_مقدس نه یاد دوستان از یادها بار سفر بسته نه پای وصل و دیدار شهیدان می شود خسته هنوز از خاطرات جنگ بر سینه مدالی هست از آن گردان که برمی گشت اما واحد دسته کدامین چشم می بیند قنوت سرخ دریا را که می فهمد شهیدی را که از هر ادعا رسته؟ تمام هشت سال عاشقی از لاله ها پر بود تمام دشت ها آکنده از مردان وارسته اذیت می شود هر کس که یک شب درک معبر کرد اذیت می شود هر کس که در را بر خودش بسته به اصل خویش باید رخت رجعت بست در آخر قدم در راه باید برد محکم، نرم و پیوسته @golchine_sher
عبدالعظیم_حسنی علیه السلام در حریمت می خورد بر گونه باران بیشتر بر گدایان می رسد یک لقمه ی نان بیشتر بعد مشهد قبله ی عشاق شهر ری شده با تو دارد کربلا یک باب احسان بیشتر ای که پابوس شما پابوسی خون خداست شهر از چشمان تو دارد مسلمان بیشتر هر شب جمعه دلم را کنج ایوان می برم حال من خوب است اما کنج ایوان بیشتر خاک پای زائران را روی چشمم می کشم یا حسین می گویم و یک یا حسن جان بیشتر از کرم باب الحسن از روضه ها باب الحسین در زیارت می دهی بر روضه فرمان بیشتر از مدینه می کشم خود را به شهر کربلا داغ این کوچه جگر سوزاند و آن بیشتر نان خشکم را به دست اشک ها تر می کنم نان اشک آلود کرده درد درمان بیشتر @golchine_sher
بشکند قلمی که از شهدا ننویسد مسلح بود بر تسبیح و قرآن و دعا یحیی اگر چه مرد میدان ها ولی بی ادعا یحیی همیشه ایستاده روبروی مرگ می خندد رفیقش بود مرگ و همرهش در هر کجا یحیی به آنجا که توان یاری نموده می زند بر صف شهادت می زند با هر نفس او را صدا یحیی بلند و سرکش و با اقتدار و محکم و قاطع سرش را می گذارد پای آئین خدا یحیی چه می فهمند درد عشق را دیوان بی ایمان که همدم بود عشقش با غم و رنج و بلا یحیی شب سرد زمستان را بهاران می رسد آخر امام عصر می خواند نماز قدس با یحیی @golchine_sher
اذان می گفت در مسجد ولی دین را نمی فهمید کسی که از خدا می خواند آیین را نمی فهمید من از آن روز که دل را شکسته بارها مُردم میان قبر ساکن بودم و این را نمی فهمید به روی تخت شاهی تکیه داد و امرها می کرد امیری که غم دل های مسکین را نمی فهمید به روی شانه ام دستی نهاد و از جدایی گفت تکان می داد من را لیک تلقین را نمی فهمید دعا کردم نباشم گر منِ او را نمی خواهد تبسم کرد آن دل سنگ آمین را نمی فهمید @golchine_sher
گاه از گرما و گاه از سوز سرما سوختیم حرف را در پشت لبهای نگهبان دوختیم ما زمین خوردیم و خنده بر لب دنیا نشست ما صبوری را به لطف روزگار آموختیم بارها بر تشنه کامان آب رأفت داده ایم لطف کردیم و جفا در پاسخش اندوختیم نام ما افتاد از چشم قلم این تازه نیست از جفایش بارها شعله به جان افروختیم ما عسل را داده ایم و زهر با خود برده ایم سال ها پروانه بودیم و دمادم سوختیم @golchine_sher
حضرت_زینب سلام الله علیهم سر بر مدار قبله ی پر نور زینب است جانم به شوق عمه ی سادات بر لب است دیوانه ای شدم که دلم محو کوکب است آن وعده ی خدا به شب تار امشب است در زینبیه جام غزل ها لبالب است ((امشب شب ملیکه ی دادار زینب است)) امشب دلم اسیر نگاه نگار شد مثل دلم زمین و زمان بی قرار شد پاییز فصل های جهان نوبهار شد هر آنچه بود بر سر زلفش دچار شد خورشید عشق آمد غم تار و مار شد امشب ترانه ی لب احرار زینب است مرغ دلم نشانه ی بامش گرفته است این عاشقی به حسن مقامش گرفته است دین اعتلا به رکن و قیامش گرفته است ما را خیال وصل مدامش گرفته است بعد از سلام شوق سلامش گرفته است آنکه مرا کشد به سر دار زینب است عاشق سراغ عشق تو را کو به کو گرفت درس مرام و مشق تو را مو به مو گرفت ای آنکه خلق از قبلت آبرو گرفت شمع وجود فاطمیون از تو سو گرفت دنیا پس از قدوم‌ شما‌ رنگ‌ و بو گرفت ((عالم محیط و نقطه ی پرگار زینب است)) با ذکر تو ثواب خدا بی حساب شد نامت شبیه فاطمه فصل الخطاب شد اشکی که می چکید به نامت گلاب شد اسمت قرین واژه ی حجب و حجاب شد بعد از قیام تو شب ظلمت خراب شد آیات رزم صحنه ی پیکار زینب است بر تیر خنده ات دل عالم نشانه است دریا تویی وسعت تو بی کرانه است سوی نگاه مادریت عاشقانه است در غمزه ی نگاه تو صدها ترانه است مست حسین بودی و گریه بهانه است مثل حسین عشق علمدار زینب است در آسمان و عرش والاترین حسین از هرچه بود و هست بالاترین حسین بعد از علی یقین مولانرین حسین در بین نام ها زیباترین حسین هرچند گفته اند آقا ترین حسین نزد حسین حضرت دلدار زینب است رویش علی و خصلت زهرا گرفته است حتما مقام عصمت کبری گرفته است مثل حسن دل از دل بابا گرفته است دنیا به شوق آمدنش پا گرفته است نطقش عنان صحبت ما را گرفته است با این حساب مخزن اسرار زینب است @kaghazebikhat @golchine_sher
تقدیم به مادر شهدای مفقودالاثر باد در بین شاخه ها پیچید غنچه ای رو به آسمان خندید تک درخت بلند همسایه خانه را پر نمود از سایه حوض آبی به آسمان رو زد موج شانه به مو و گیسو زد گل شمعدانی همیشه بهار لبه ی حوض می شود بیدار سیب سرخی میان حوض نشست گریه کرد آسمان و بغض شکست لب خندان کاشی ایوان بوسه زد بر ترنم باران بوی گل های نسترن آمد خبر از عطر پیرهن آمد زنگ در را کسی نشانه گرفت باز یعقوب دل بهانه گرفت ابرها بی قرار می رفتند با دلی گریه دار می رفتند اولین تک ستاره پیدا شد شب شعر زنی محیا شد چوب مشرق که بر فلق می خورد خاطراتش کمی ورق می خورد خاطرش بود ساک خاکی رنگ یوسفی را که داد بر یک جنگ نامه هایی که پشت هم آمد لرزه ای که به ارگ بم آمد سر سجاده اش دعا می کرد پیرزن هی خدا خدا می مرد یادش آمد کسی خبر آورد خبر زخم بال و پر آورد عطر یاس و محمدی آمد خبر مبهم و بدی آمد دیده بودند روی خاک افتاد یا حسین گفت و سینه چاک افتاد آنکه دائم دم از سفر می زد دیده بودند بال و پر می زد از گل سرخ خون جگر گشته ساک او سمت خانه برگشته پای سفره هنوز یک بشقاب پای بشقاب قامت یک قاب سر شب بود و مثل هر شب آه رفت چشمش به سمت در ناگاه انتظار از نگاه پر می زد در خیالش کسی به در می زد @golchine_sher
حضرت_زهرا سلام الله علیها گرچه رخسار خودش را باز پنهان می کند با چه سختی خنده را بر لب نمایان می کند گرچه شمع جان او دلخسته سوسو می زند بین بستر هم شده تفسیر انسان می کند گرچه چیزی از تنش دیگر نمانده فاطمه با همین حالت ولی کار فراوان می کند کار دنیا بر علی سخت است زهرا پیش او سختیش را با کمی لبخند آسان می کند تا که حیدر می رسد بالای بستر فاطمه درد را در سینه اش با آه کتمان می کند دیر دیگر نیست آن روزی که تابوتی سحر سینه مجروح را در خویش پنهان می کند مثل ارباب دو عالم وقف اشک مادرم روضه ی مادر گل نرگس پریشان می کند خستگی را درد را تا فاطمیه می برم دردها را مادرم از لطف درمان می کند @golchine_sher
برای_او بعد از نگاه سرد او در چشم من باران گرفت او رفت و با این رفتنش از دست من دامان گرفت مثل نگاهش ناگهان دستان گرمش را گرفت جان کندم و می دید او که گریه هایم جان گرفت من التماسش کردم و او مرگ را در من ندید تا گم شدم درهای و هو دست از دلم آسان گرفت تنها غذای سفره ام یک لقمه نان عشق بود هم برد با خود عشق را هم از دلم دندان گرفت امکان ماندن داشتم حتی فقط با یک نگاه او رد شد از دنیای من او رفت این امکان گرفت سرداست خاک گورها سرداست اما می روم شاید در آغوش لحد احوال من سامان گرفت @golchine_sher