eitaa logo
گلچین شعر
16.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
430 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
زبانحال امیرالمؤمنین(ع) با حضرت زهرا(س) اکنون سه ماهی می شود که بی قراری حتی توان پا شدن از جا نداری ای داغدار مصطفی این چند وقته طی شد شب و روزت همه با گریه زاری از چه تو پوشاندی ز من رخساره ات را؟ نامحرمت که نیستم! شرم از چه داری؟! تو جای من زخمی شدی،آتش گرفتی بر جان من آتش کشیده شرمساری با من بگو با زخم خود بر روی بستر تا کی قراره لاله ی خونین بکاری؟! زهرای من! روی دعای مردن خود... در هر قنوت از چه تو داری پا فشاری؟! بانوی من! رحمی نما؛ خیلی غریبم پاشو ز جا، بر من بده امیدواری پرپر زدن هایت مرا بیچاره کرده... حتی توان پا شدن از جا نداری! (دلسوخته) @golchine_sher
35.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من شک ندارم درد او تنهایی حیدر در التهاب لحظه های سخت تدفین بود @golchine_sher
آینه‌ای روی خاک‌ها... محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن افتاده بود آینه‌ای روی خاک‌ها این بود رسم، آینه را برنداشتن سیلی زدند تا که شود رسم بعد از این اسلامِ اعتقاد به کوثر نداشتن اسلامِ تیغ شعله‌ور طلحه داشتن اما زبان سرخ ابوذر نداشتن... از بس به راه و رسم علی اعتراض شد محکوم شد زمانه به حیدر نداشتن... می‌ترسم این‌که باب شود سال‌های سال رسمِ امام بودن و لشکر نداشتن... @golchine_sher
هنوز داغ کهنه ای مرا به خانه می کشد هنوز شعله های فتنه ای زبانه می کشد هنوز صورت کبودِ در کسوف کاملت مرا به لحظه های درد تازیانه می کشد   ببین چگونه خواهرم پس از تو بی نوازشت به روی گیسوی غمش به بغض شانه می کشد سکوت کرده شهر در جواب بی عدالتی غمت مرا به کوچه ها به این بهانه می کشد میان قحطی سحر ببین که آفتاب را به روی دوش، آسمان چرا شبانه می کشد؟ صدای هق هقی مرا به سمت چاه میبرد پدر چگونه غربت تو را به شانه می کشد پس از گذشت سالها کسی درست مثل تو میان قتلگاه آه مادرانه می کشد @golchine_sher
السلام _علیکِ_یا_فاطمة_الزهرا مباد این قبیله تو را بال و پـــر بشکنند بلندای سرو تو را ای شَهِ نامور بشکنند سقیفــه سیــاست مـــــداران نالایقــــــی طلب کرده تـا شیعیــان را کمــر بشکنند گروهی خمِ کـوچـه ها را قُرق کــرده اند که تا بازوان تو را سخت تـــــر بشکنند فــدک، چشمـهای طمـع خیــز را دور کن مبادا که نخل تــــو را با تبــر بشکنند چه ظلمی است مظلومه ای را به ضرب لگد در انبـــــوه بهتِ نگاه پســـــر، بشکنند شکستنـــــد پیمانه ی عمــــر صدیقـه را که شاید شما را کمر ، ساده تــر بشکنند ببین ناکسان هیـــزم و آتش آورده انـــد سپاه علی «فاطمــــه» را مگـر بشکنند! بترسند از اینکه شبــی، جام های پـرآه در این سینه ی نخلها، بی خبـر بشکنند کجاینـــد عمــــارهـایت که تزویـــر هــا در این خِطّه با ضربه ای مختصر بشکنند @golchine_sher
«قنوت مادری» نام تو را آوردم و یک آسمان تَر شد باران گرفت و یاس از شبنم معطر شد گل کرد در فصلِ امامت چارده آیه روزی که از ذریۀ پاکت مقدر شد بر تارِک دین زن سرود تازه‌ای سر داد بر دفتر هستی یقین نام تو زیور شد حتماً خدا لبخند می‌زد از همان آغاز وقتی به نامت چشمه‌ای جوشید و کوثر شد تا در قنوت مادری‌هایت زمین چرخید خورشیدِ مهرت بر جهانِ عشق، سرور شد قدری بخند ای مهربان بر چهرۀ عالم دیدی که دنیا بعدِ تو غمگین و مضطر شد قلب تو را رنجاند شهرِ بعدِ پیغمبر چون غنچه که در دست طوفان زرد و پرپر شد میخی که بر جان تو آتش زد سراسیمه از آن زمان بر قلب شیعه مثلِ خنجر شد دردی که پهلوی تو را آزرد، مادر جان بعد از تو ماند و تا همیشه زخمِ حیدر شد @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
با نسیمی غنچه پرپر می‌شود طوفان چرا!؟ در غباری کرده‌اند آیینه‌ را پنهان چرا!؟ "لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمن"*، جای خود با هجوم شعله‌ها در می‌زد این مهمان چرا!؟ "در" همینکه سوخت به زهرا پناه آورده بود تازه فهمیدم که از لولا شد آویزان چرا! آن دری که "ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِين" از خجالت سوخت که اینگونه شد ویران چرا! دستگیرِ هر دو عالم دست‌هایش بسته بود گفت: افتادی به روی خاک زهرا جان چرا!؟ فاطمه هرروز اشک و مرتضی هرروز اشک سرزده در ساحت آیینه‌ها باران چرا!؟ حال زینب را چنان مویش پریشان می‌کند می‌شود با شانه کردن شانه‌اش لرزان چرا!؟ . . . با حضور فاطمه حتی کفن گل می‌دهد مثل درد او ندارد، خون او پایان چرا!؟ *«پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمنٍ. هر مؤمنی باید که مهماندوست و مهمان‌نواز باشد. (مستدرک، ج ١٦، ص ٢٥٧) @ahmadiraninasab
ضریح نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است علت خلق دوعالم علم فاطمه است ما به اعمال کم خویش به جایی نرسیم هرچه دادند به ما از کَرم فاطمه است ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی یاعلی ذکر دم‌وبازدم فاطمه است به دفاع از ولی و شان ولایت برخاست خطبه‌ی فاطمه تیغ دودم فاطمه است روی این نام همه اهل‌کرم حساسند استجابت به خدا در قسم فاطمه است دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟ تا امان‌نامه‌ی ما با قلم فاطمه است ظاهرا خلوت‌وخاکی‌ست، ولی در باطن دل هرشیعه ضریح حرم فاطمه است پسر فاطمه یک‌روز می‌آید از راه ای خوش آن روز که پایان غم فاطمه است @golchine_sher
السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_(س) زینب به پدر زِ پیرهن می گوید از زَخم و کبودی بدن می گوید از ظرف پر از آب حسین در خواب و کابوسِ شبانه ی حسن می گوید گوید که مزن به موی زینب شانه از دست شکسته روی تن می گوید از ضرب غلاف و قنفذ و یاس نبی از حمله ی عده ای به زن می گوید از زخم زبانِ دشمنانِ مولا از خانه نشینی اش سخن می گوید --------- شد لحظه ی پر کشیدن یاسِ کبود هر قطره اشکش از مَحَن می گوید از تاج سرش علی،ولی شیرخدا از کینه ی شومِ اهرمن می گوید از غربت ماه با دو دستِ بسته مظلومیتِ کمر شکن می گوید از زینب و از اسارت اهل حرم از حرمتِ باغِ نسترن مي گويد از کرب و بلا و مقتلِ غرق به خون از جسمِ شهیدِ بی کفن می گوید @golchine_sher
تو را شکسته نوشتم به درد ، پهلویم به صورت خط اشکی که مانده بر رویم نشاند داغ تو را شعر در برابر من شکست بین همین بیت تازه ابرویم تو را نوشتم و بغضی به سینه باز نشد و کج شد از اثر مشت ها النگویم نداشت قبر غریبت مزار تا بروم به شانه مویه کنم با تمام گیسویم نداشت قبر غریبت مزار تا ببرم چراغ را به شب بی پناه سوسویم نداشت قبر غریبت مزار تا ازتو سراغ خانه بگیرد دل پرستویم نگاه کن که دگر گم نمی شوم بانو که حرز نام تورا بسته ام به بازویم چقدر در که بدون تو وا نشد هرگز چقدر راه که بگشوده ای فرارویم تو را نوشتم و عطر محمدی آمد چقدر وا شده طبعم چقدر خوش بویم اجازه دادی با روضه ی تو شعر شوم و بین گریه غزل هایی از تو را گویم خدا سروده تو را ،سرّ مستجاب دعا من این مغازله را پهلوی تو می جویم مخاطب همه ی عاشقانه های علی معطر از تو شده این چکامه بانویم خدا کند که به روز حساب از این وزن به حب فاطمه سنگین شود ترازویم @golchine_sher