تا که از حادثهی چشم تو آکنده شدم
محوِ تو گشتم و چون ذرّه پراکنده شدم!
لشکرِ هند به لاهورِ دلم اردو زد
من به کشمیرِ نگاه تو پناهنده شدم...!
طرح اسلیمی ِگیسوی تو تابم را بُرد
گردِ خورشیدِ تنت گشتم و تابنده شدم
گرچه قانون ِلبت، ساز مخالف میزد
من ز موسیقی چشمان تو رقصنده شدم
چشمهای تو مرا فرصت بهروزی داد
آن قدر لطف به من کرد که شرمنده شدم
عشق ِبیوقفه به تو شأن خداوندی داشت
دست برداشتم از عاشقی و بنده شدم!
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
ماهِ مهمانیِ حق
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم
زیر سنگینی اعمالِ پریشان مُردیم
رمضان است، بیایید سبکبار شویم
میتوانیم در این ماه به قرآن برسیم
میتوانیم در این ماه، علیوار شویم
ماهِ مهمانیِ حقّ است، بیایید همه
تا نمکخوردهٔ این سفرۀ افطار شویم
چشمها را بتکانیم در این ماهِ زلال
با دو آیینه همه راهیِ دیدار شویم...
سِرِّ سی جزء به سی روز فرو میآید
هان! رفیقان! همه آیینهٔ اسرار شویم
یازده ماه گذشت و خبر از عشق نشد
با خداوند، در این ماه مگر یار شویم
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم
#مرتضی_امیریاسفندقه
#ماه_رمضان
@golchine_sher
جهان بی تو را؛ گر سر نمی کردم چه می کردم
شراب کهنه در ساغر نمی کردم چه می کردم
زبانت از وفا می گفت و چشمت قصه ای دیگر
دروغت را اگر باور نمی کردم چه می کردم
دلم هر بار بعداز دیدنت تا شعله ور می شد
غمم را زیر خاکستر نمی کردم چه می کردم
هوای بغض تا آتشفشان می شد بدون تو
برایت دیده را هم تر نمی کردم چه می کردم
بیامرزد خدا دل را؛ دریغا بر مزار دل
اگر هر شب گلی پرپر نمی کردم چه می کردم
#نسیم_سحری
@golchine_sher
#مناجات_با_خدا
تا ببینم رحمت پروردگار خویش را
میشمارم باز جرم بیشمار خویش را
روز و شب فرقی ندارد پیش من چون با گناه
تیره کردم آسمان روزگار خویش را
هر زمستان رفت، آمد یک زمستان دگر
چون به دست خود خزان کردم بهار خویش را
هیچکس مانند تو خیر و صلاحم را نخواست
کاش دستت میسپردم اختیار خویش را
از همان روز ازل باید خدایی میشدم
در حریم یار میجُستم دیار خویش را
کاش دست مهربانت سایهبان من شود
تا بپوشانم خطای آشکار خویش را
صحبت از عفو و بزرگی و کرامت میشود
تا به سمت تو میاندازم گذار خویش را
تو یقیناً میشناسی خوبتر از من مرا
من نمیدانم صلاح کاروبار خویش را
عهد میبندم نباشم غافل از اعمال خود
باز یادم میرود قول و قرار خویش را
بس که سر زد از منِ رسوا خطا و اشتباه
عاقبت از دست دادم اعتبار خویش را
پیله کرده نفس امّاره به جسم و روح من
کاش روزی بشکنم قفل حصار خویش را
آبرو بخشیدی و من آبرو بردم فقط
در میان خلق کم کردم عیار خویش را
خواب غفلت آمد و خود را به چشمم عرضه کرد
در عوض دادم دل شبزندهدار خویش را
چندقطره اشک و دست خالی و چشمانِ تر...
با خودم آوردهام داروندار خویش را
بین زندان گناهان یاد تو افتادهام،
تا مگر پیدا کنم راه فرار خویش را
یا الهَ العالَمین! إِغفِر ذُنوبی بِالحُسِین
هرچه باشم روی لب دارم شعار خویش را
::
ای که با لبهای تشنه قتل صبرت کردهاند...
زینب از کف داده بعد از تو قرار خویش را
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
@golchine_sher
تو رفتنی شده بودی ولی قطار نمیرفت!
که خسته بود! که دست و دلش به کار نمیرفت
قطار در چمدان تو دیده بود دلم را!
نمیکشید! نمیبرد! زیر بار نمیرفت!
کشید دست تواش روی ریل و برد به اجبار
که آن همیشه مسافر به اختیار نمیرفت!
ندیدمت دم رفتن! که اشکِ غرقِ تماشا
زمانی از جلوی چشم من کنار نمیرفت!
سفر بخیر! ولی این نبود قول و قرارت!
سفر بخیر! ولی از تو انتظار نمیرفت...
#علیرضانورعلیپور
@golchine_sher
هدایت شده از اشعار نوروز رمضانی
نان دادی و روزیِ فراوان ما را
در سفره ی خویش کرده مهمان ما را
سوگند به احمد و به زهرا یا رب
در آتش خشم خود مسوزان ما را
#نوروز_رمضانی
@noroz_ramezani
هدایت شده از رباعی_تک بیت
#کپی_فقط_با_نام_شاعر
کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست و همچنین مورد رضایت ما نمی باشد 🙏🙏🙏
#سه_کانال_شعر_ما
@golchine_sher
@robaiiyat_takbait
@noroz_ramezani
بیشک بخیر میشود این صبح اگر مرا
با یک پیام ساده به یاد آوری، همین!
#مجتبی_سپید
@golchine_sher
سپیدار بلندم از تبر چیزی نمی دانم
هوای عشق دارم از خطر چیزی نمی دانم
شب و روزم چه فرقی می کند وقتی تو این جایی
تو خورشیدی و از این بیشتر چیزی نمی دانم
میان دوزخم شاید، ولی آتش نمی گیرم
که در پروازم و از خشک و تر چیزی نمی دانم
من آن موجم که خود را می کِشم تا ساحلت هر شب
ولی از روشنی های سحر چیزی نمی دانم
دلم می خواست چون آیینه رو درروت بنشینم
که با عشق تو هرگز از سفر چیزی نمی دانم
چه شوری دارم از رویای تو پر می کشم اما
که باور می کند از بال و پر چیزی نمی دانم؟
تمام شهر آتش می شود یک روز اما من
در آغوش تو از این شور و شر چیزی نمی دانم
#سیمین_علیزاده
#عضوکانال
@golchine_sher
#مناجات_با_خدا
گناههای مرا دیدی و عتاب نکردی
عذاب بود سزایم ولی عذاب نکردی
به سینهام چقدر دست رد زدند خلائق
فقط تو از من آواره اجتناب نکردی
همیشه با عجله آمدی زمان اجابت
برای قهر ولی ذرهای شتاب نکردی
نخواستی که دل سائلی شکسته بماند
هر آنکه بود خریدی و انتخاب نکردی
هزار بار مرا خواندی و جواب ندادم
صبور بودی و این بنده را جواب نکردی
فدای معرفتت هرچه هم خراب نمودم
به پیش حیدر و زهرا مرا خراب نکردی
مرا که سوختم از دوری نجف دو سه سالی
چه شد که زائر صحن ابوتراب نکردی؟!
فقط بهای همین اشک در عزای حسین است
اگر به حشر گناه مرا حساب نکردی
آهای شمر حرامی که رفتهای ته گودال
نظر به رحمت انوار آفتاب نکردی؟!
تمام شد دگر از سینهی حسین جدا شو
مگر محاسن او را به خون خضاب نکردی؟!
تمام کرب و بلا از نوای فاطمه پُر شد
چگونه شد که حیایی از آن جناب نکردی؟!
#محمدجواد_شیرازی
@golchine_sher
در شبی سرد،
زمستان نگاهم لرزید
سبد خاطره سُر خورد
و افتاد زمین
واژه هایی که درون بغلم بود،
پراکنده شدند
و تو رفتی و کسی خاطره ی آن شب ما را ننوشت
#صابر_خوشبین_صفت
#عضوکانال
@golchine_sher