eitaa logo
گلچین گلستان ایتا
91 دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
12.8هزار ویدیو
707 فایل
معرفی کانالهای خوب شبکه ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
حکمتهایی از نهج‌البلاغه🌺🌺🌺 راه شناخت بزرگواران شایسته‌ترین مردم به بزرگواری، آن است که بزرگواران را با او بسنجند. ☘☘☘ شناخت عدل و بخشش عدالت، هر چیزی را در جای خود می‌نهد؛ در حالی که بخشش، آن را از جای خود خارج می‌سازد. عدالت، تدبیر عمومی مردم است؛ در حالی که بخشش، گروه خاصی را شامل است؛ پس عدالت، شریف‌تر و برتر است. ☘☘☘ ارزش تداوم کار چیز اندک که با اشتیاق تداوم یابد، بهتر از فراوانی است که رنج‌آور باشد. نهج‌البلاغه، ترجمه‌ی دشتی، حکمت ۴۳۶، ۴۳۷ و ۴۴۴، ص ۷۳۵ و ۷۳۷.
🔻ماجرای معروف بهلول و بوی غذا 📌مردی فقیر چشمش به مغازه خوراک پزی افتاد تکه نانی را بالای بخاری که از سر دیگ بلند می شد، می گرفت و می خورد. هنگام رفتن صاحب مغازه گفت: تو از بخار دیگ من استفاده کرده ای، باید پولش را بدهی. مردم جمع شدند و مرد از همه جا درمانده، بهلول را دید و او را به قضاوت دعوت کرد. 📌بهلول به آشپز گفت: این مرد از غذای تو خورده است؟ آشپز گفت: نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به زمین انداخت و گفت: ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر. 📌آشپز با تعجب گفت: این چه قسم پول دادن است؟ 📌بهلول گفت: مطابق عدالت است. کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند
ستاره‌ی موعود از غلامرضا شکوهی اگر چه غایبی اما حضور تو پیداست چه غیبتی است که عطر عبور تو پیداست تو کیستی که چو نام تو در کتاب شود ز شرم فاجعه، شمعِ عدالت آب شود... تو کیستی که یدالله در تنت جاری است زبان قاطعِ شمشیر عدل تو کاری است نگاه منتظرانت، هنوز مانده به راه سپید شد ز فِراق تو، سنگ‌فرشِ پگاه... الا ستاره‌ی موعودِ گرم و عالمتاب به دشت تیره‌ی هستی، چو آفتاب بتاب بتاب و ظلمتِ ظلم زمانه را بردار ز گُرده‌های بشر، تازیانه را بردار سُرمه در چشم غزل، شکوهی، ص ۴۶۳ و ۴۶۴.
تیغ عدالت از غلامرضا شکوهی روزی اگرم بخت، به پیشت بنشاند صد چشمه به دامان تو دل، اشک فشاند بگذار ببارد نگهم بر گلِ رویت تا حسرت شبنم، به دلِ غنچه نماند هر جا که روی، مهر رُخت، ای دل خورشید چون سایه به دنبال تو ما را بکشاند گشتیم در این بادیه همچون پرِ کاهی تا باد، به آغوش تو ما را برساند جانی که ز هجران تو شد سکّه‌ی ناچیز صرّاف اجل هم ز من آن را نستاند کی می‌شود آن تیغ عدالت که تو داری از بند ِستم، خلق جهان را برهاند؟ سُرمه در چشم غزل، شکوهی، ص ۴۷۵ و ۴۷۶. (عج)