گویند :
روزی دوست قدیمی بایزید بسطامی عارف بزرگ را در نماز عید فطر دید ...
پس از احوالپرسی و خوش و بش از بایزید پرسید :
شیخ ؟! ما همکلاس و هم مکتب بودیم ؛ هر آنچه تو خواندی من هم خواندم ...
استادمان نیز یکی بود ، حال تو چگونه به این مقام رسیدی ؟
و من چرا مثل تو نشدم ؟؟ ...
بایزید گفت : تو هر چه شنیدی ؛ اندوختی و من هر چه خواندم ؛ عمل کردم ...
" به عمل کار بر آید ،به سخندانی نیست "
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
#انگیزشی
ساده زندگی كن
اما ساده عـــبور نكن
از دنيايی كه تــنها
يكبار تجربه اش ميكنی
آرزو دارم دلت از
غصه ها خالی شود
سهم تو از زندگی
یک عمرخوشحالی شود🍃
04 Blue Night_010820034638.mp3
31.66M
موسیقی بی کلام آرامشبخش و طولانی
چشماتون رو ببندید و فقط به صدای موزیک گوش بدین
#آهنگ_بیکلام
#انگیزشی
رسیدن به آرامش زمانی اتفاق میافتد که متوجه بشی؛
رنج، بخشی از زندگیه اما خوبه به دلیلی رنج بکشی که ارزش داشته باشه و بعدا شرمنده خودت نباشی...
نباید به خاطر چند لحظه خوشی، خودت رو راضی به انجام دادن کاری کنی که منطقی نیست...
تو فقط با اشتباهاتت تعریف نمیشی و فراتر از اتفاقات بد زندگیت هستی...
بیهودهترین کار دنیا اینه که خودت رو با کسی مقایسه کنی...
اینکه بقیه چطور با تو رفتار میکنن نباید معیار ارزش تو باشه(آدمها بر اساس حال و هوای خودشون رفتارهای متفاوتی نشون میدن)...
همه مشکلات تحت کنترل تو نیستن اما این بستگی به خودت داره که چطور بهشون معنا ببخشی...
و مهمترین مسئله اینه که باوجود همه زخمها و خستگیهات بازم میتونی ادامه بدی...
🍉🍏🍇 ای اهل ایمان! از انواع میوهها و خوردنیهای پاکیزهای که روزی شما کردهایم بخورید و خدا را سپاسگذارید.
#آیه_گرافی
2_144151472490380422.mp3
8.13M
🌿
🎶 «جادوی نی»
🔹 امیر جاهد
برای دوستداران موسیقی بی کلام
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
🔷عرق بهارنارنج
🔸تقویت کننده مغز واعصاب
🔸حاوی ویتامینهای C، B و D
🔸نشاط آور
🔸تقویت قلب
🔸اشتها آوری قوی
🔸ضد یبوست است
#طب_اسلامی
─┅═༅𖣔🍏𖣔༅═┅─
👌از اتفاقهای کوچک زندگی لذت ببر؛ یک روز به عقب برمیگردی و میفهمی که اونا از قشنگترین لحظههات بوده
#تامل
⏰ فرصتها مثل ابــرها میگذرند؛ پس فرصتهای خوب را غنیمت شمارید...👌👌👌
#حدیث_گرافی
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
وآن دل که با خود داشتم با دلسِتانم میرود
من ماندهام مَهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فُسون پنهان کنم ریشِ درون
پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود
مَحمِل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سروِ رَوان گویی روانم میرود
او میرود دامن کِشان من زهرِ تنهایی چِشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
برگشت یارِ سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چون مِجمَری پرآتشم کز سَر دُخانم میرود
با آن همه بیدادِ او وین عهدِ بیبنیادِ او
در سینه دارم یادِ او یا بر زبانم میرود
بازآی و بر چشمم نشین ای دلسِتانِ نازنین
کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرود
شب تا سحر مینَغنَوَم و اندرز کس مینشنوم
وین ره نه قاصد میروم کز کف عِنانم میرود
گفتم بگریم تا اِبِل چون خر فرومانَد به گِل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود
صبر از وصالِ یار من برگشتن از دلدار من
گر چه نباشد کارِ من، هم کار از آنم میرود
در رفتنِ جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بیوفا
طاقت نمیآرم جفا کار از فغانم میرود
#سعدی
🌹🌹🌹
🌸گلخنده ی شوال
به ناهید مبارک
🌙ابروی خوش ماه
به خورشید مبارک
🌹آمد خبر از عرش
وداع رمضان است
🌹عیداست به یاران
خبر عید مبارک
🌙 #ماه_شوال #عید_فطر #ماه_رمضان
─═ঊঈ🌼🦋🌼ঊঈ═─
❤️ #امام_علی علیهالسلام فرمودند:
🍀 إنَّما هُوَ عِیدٌ لِمَن قَبِلَ اللَّهُ صِیامَهُ و شَکَرَ قِیامَهُ
🍃 امروز تنها عید کسی است که خداوند روزه اش را پذیرفته و شب زنده داری اش را سپاس گزارده است.
📖 نهج البلاغه، حکمت 428
#داستان_آموزنده
🔆ماجراى تازه مسلمان
🍂امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
يكى از مسلمانان همسايه نصرانى داشت . او همسايه خود را به اسلام دعوت كرد و از مزاياى اسلام آنقدر به نصرانى گفت كه سرانجام نصرانى اسلام را پذيرفت و مسلمان شد. سحرگاه به در خانه تازه مسلمان رفت و در زد.
🍂تازه مسلمان پشت در آمد و پرسيد: چه كارى دارى ؟
مرد گفت : وقت نماز نزديك است . برخيز وضو بگير و لباسهايت را بپوش تا با هم به مسجد برويم و نماز بخوانيم .
🍂تازه مسلمان وضو گرفت . جامه هايش را پوشيد و همراه او رفت و مشغول نماز شدند. پيش از نماز صبح هر چه مى توانستند نماز خواندند تا صبح شد. سپس نماز صبح را خواندند و آنجا ماندند تا هوا كاملا روشن شد و آفتاب سر زد.
تازه مسلمانان برخاست تا به خانه اش برود. مرد گفت :
🍂- كجا مى روى ؟ روز كوتاه است و چيزى تا ظهر نمانده است . نماز ظهر را بخوانيم . تازه مسلمان را نگه داشت تا ظهر فرا رسيد و نماز ظهر را نيز خواندند. دوباره گفت :
🍂- وقت نماز عصر نزديك است . نماز عصر را نيز بخوانيم .
او را نگه داشت تا نماز عصر را نيز خواندند. تازه مسلمان برخاست به منزلش برود. مرد گفت :
🍂- از روز چيزى نمانده ، نزديك غروب آفتاب است . نماز مغرب را هم بخوانيم . او را نگه داشت تا آفتاب غروب كرد. نماز مغرب را با هم خواندند. باز تازه مسلمان خواست برود. مرد گفت :
🍂- يك نماز بيش نمانده ، آن را نيز بخوانيم . او را نگه داشت . نماز عشاء را نيز خواندند. سپس از هم جدا شده ، هر كدام به خانه شان رفتند. وقتى كه هنگام سحر فرا رسيد. مسلمان قديمى باز در خانه تازه مسلمان رفت و گفت : من فلانى هستم .
🍂تازه مسلمان پرسيد: چه كار دارى ؟
مرد از او خواست وضو بگيرد و لباسهايش را بپوشد و با او برود تا نماز بخوانند.
تازه مسلمان با حال ناراحتى گفت :
🍂- برو من فقير و عيال دار هستم . بايد به كارهاى زندگى برسم . برو براى اين دين كسى را پيدا كن كه بيكارتر از من باشد.
🍂امام صادق عليه السلام پس از نقل ماجرا مى فرمايد:
- او را در دينى (نصرانيت ) وارد كرد كه از آن بيرونش آورده بود!
🍂(يعنى پس از آنكه او را مسلمان كرد او را به خاطر سختگيرى و تحميل بى جا همسايه خود را نصرانى نمود).
📚داستانهاى بحارالانوار جلد دوم، محمود ناصری
از حاتم پرسیدند:
بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری.
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند
بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد،
از طعم جگرش تعریف کردم،
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم
کباب کرد.
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.
گفتند: پس تو بخشنده تری!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به
من داد،
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم!
اینجا ایران رویایی ماست
بفرمایید گلستان
اینجا شرق گلستان هست
یه جاهایی وسط تپه های ماهور در شهرستان کلاله
#تپه_های_ماهور
#گلستان
#ایران