🌹#من_زنده_ام 🌹
#قسمت_هشتاد_و_چهارم
فقط احساساتی نشوید و با ترحم به آنها نگاه نکنید«، به این نتیجه رسیدیم که این زندگی نابسامان نیاز به برنامه و قانون دارد و من شدم یکی از آنها.... سید درس اول را این طور شروع کرد از این به بعد هیچ کس حق ندارد دیگری را به لقب صدا بزند همه باید همدیگر را به اسم خوب صدا بزنیم.
اینجا ما یک خانواده هستیم و همه با هم خواهر برادریم. بزرگ ترها باید مراقب کوچک ترها باشند. در همین حین رسول با یک شیشکی وسط حرف سید پرید و با صدای بلند گفت خواهر و برادر از چند تا ننه و بابا؟
سید با خونسردی ادامه داد کوچک ترین محبت ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمیشود ما با محبت و دوستی پیمان خواهر و برادری را تقویت می کنیم.
همهمه به راه افتاده بود صدیقه که از همه عاقل تر بود گفت: خفه خون بگیرید بذارید دو کلمه حرف آدمیزادی بشنویم.
سید ادامه داد بزرگ ترها کوچک ترها را زیر چتر خودشان بگیرند.
از گوشه ی دیگر آسایشگاه صدای شیشکی دیگری بلند شد توی این گرما و شرجی، بارون کجاست که زیر چتر بریم!
همه زدند زیر خنده سید ادامه داد خداوند بزرگ که ما را خلق کرده برای چگونه زندگی کردن ما کتاب هدایت و پیامبر را فرستاده است که بیاموزیم و راه درست را انتخاب کنیم انسان در تعیین سرنوشت خود سهیم است.
مثل اینکه همه با هم دست به یکی کرده بودند که اجازه ندهند سید سخنرانی کنه از هر گوشه ای صدایی در می آمد و هر لحظه یکی از آنها اظهار فضل می کرد.
حالا نوبت فریده بود که تلقینات همیشگی مادرش را فریاد بکشد ما که جزء اشتباهات خداییم با کتاب هم هدایت نمیشیم. بهترین حرف حساب برای ما کشیده و اردنگی است. تازه وقتی کتک میخوریم یه کم آدم می شیم.
#خادمة_الشهداء
🧕@golchinemarefat💐🌺💐