eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
29.9هزار ویدیو
167 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر کانال جهت انتقاد یا پیشنهاد @bondar1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه داری اینو به طور تصادفی میخونی پس قسمتی از سرنوشت توئه.. همه چیز قراره درست بشه.. خدا در حال ساختن مسیری هموار برای توئه؛شاید دشوار و سخت بنظر بیاد اما برای خدا کاری که نداره رفیق ..📖☕🍂 @golchintap
لطفا از من در مقابل این زندگی دفاع کن! نگاه نکن چقدر قوی‌‌ و محکم به نظر می‌رسم و به نظر می‌رسد مقصرِ تمام ماجراها من باشم! ولی باور کن من شکننده‌تر و ظریف‌تر از آنی‌ام که بخواهم دلیل حال بدِ کسی باشم... از من در مقابل این زندگی دفاع کن، در مقابل آدم‌هایی که به عزت‌نفس و غرورم زخم می‌زنند و اگر با دست آنان را عقب برانم تا بیش از این زخمی‌ام نکنند، جوری اعتراض می‌کنند که انگار چاقو در دستان من بوده! که کنش‌های خودشان را به یاد نمی‌آورند و از واکنش‌ها و استیصال من حرف می‌زنند. از من در مقابل این زندگی دفاع کن، در مقابل تمام سنگ‌ها و بن‌بست‌هایی که حق من نبود و با آن‌ها دست و پنجه نرم کردم و در مقابل تمام مسیرهای ناهمواری که تنهایی پشت سر گذاشتم و تمام رنج‌های مردانه‌‌ای که با شانه‌های آسیب‌پذیر و کم‌طاقتم، به دوش کشیدم. از من در مقابل این زندگی دفاع کن، شاید من یکی از آخرین بازماندگان نسلی باشم که در هر نقطه‌ای برای ارتقای همه چیز و تا پای جان می‌جنگند و اگر هیچ چیز خوب نبود، شانه خالی نمی‌کنند و به دنبال دلخوشی‌های پیش‌ساخته نمی‌گردند! که می‌مانند و دلخوشی‌های خودشان را رج به رج می‌بافند و همه چیز را به هر سختی و رنجی که شده، درست می‌کنند. که زود شکسته می‌شوند و زود سیاه‌هاشان سپید می‌شود و زود از بین می‌روند... از من در مقابل این زندگی دفاع کن که بسیار خسته‌ام از رنجی که فراتر از توانم بود و با آن مقابله کردم، نیاز دارم بعد از مدت‌ها پشت اقتدار و امنیت کسی پناه بگیرم... @golchintap
یک سری آدم هاهم هستند که حکایتشان برایِ آدم ، درست شبیهِ حکایتِ "کرفس" است.. از طعمشان هم بگذریم، انصافاً هضمِ رفتارهایشان آدم را از پا در می آورد.. برایت یک در هزار هم انرژی و فایده ندارند اما تو باید برای یک گفتگوی ساده شان هرچه انرژی و غرور تا آن لحظه جمع کرده ای ، مصرف کنی... آخرش هم تو می مانی وحجمِ خالیِ یک حسرت توی دلت ... تا می توانید از این کرفس هایِ به ظاهر مفید دور شوید.. از بیرون مشخص نیست ، اما درونشان جز هوا و حفره هایِ خالی ، چیزی ندارند.. مفید که نیستند هیچ؛ انرژی و انگیزه ی تو را هم تمام می کنند و می روند پیِ کارشان.. از ما گفتن بود... آدم اگر قرار است عاشق هم شود ، باید عاشقِ باطنِ آدم ها شود‌.. در عصری که چهره ها را می تراشند و زیبایی ها را تزریق می کنند، به ظواهر، هیچ اعتمادی نیست... عاشقِ کسی شوید که اگر مفید هم نبود، لا اقل بعد از رفتنش، انگیزه تان برایِ عاشق شدن، سر جایش بماند... عاشقِ باطنِ آدم ها شوید! باطن را نمی شود جراحی کرد... @golchintap
توقع دارند تو ساده باشی و تو نفهمی و تو بگذری و تو ببخشی و به خودت فکر نکنی و خودشان هفت‌خط عالم باشند...
گاهی واقعا یک سریال یا کتابِ خوب، بزرگترین دلخوشی و پناهگاه آدم‌هاست. این را فقط کسانی می‌فهمند که یک روز عصر، بعد از کلی خواستن و دویدن و نرسیدن و در نهایت استیصال و خسته از اضطراب‌های مدام، پناهنده شده‌اند به کنجی، برای خودشان چایی ریخته‌اند و فیلم یا سریالی گذاشته‌اند و نشسته‌اند به تماشای داستانی که داستان خودشان نیست. یا کتابی باز کرده‌اند و محو کلماتی شده‌اند که کلمات خودشان نیست و از جملاتی حظ وافر برده‌اند و اطلاعات و اتفاقات خوشایندی به ذهن خسته و ناامیدشان سپرده‌اند و برای دقایق و ساعاتی فراموش کرده‌اند که کجای کار ایستاده‌اند و دنیا چقدر به آن‌ها سخت گرفته! این را فقط آن‌‌هایی می‌فهمند که شده حتی یک‌بار؛ از حقایق تلخ زندگی به امنیت خیالیِ فیلم‌ها و کلمات و کتاب‌ها پناه برده‌اند...
من از شمایی که با من مخالفت می‌کنید ممنونم. از شمایی که با من، یا پشتِ من، به ستیزه سخن می‌گویید و هربار که با حرص نگاهم می‌کنید، نفرت و انزجارِ افسارگسیخته‌تان شبیه به تیری اصابت می‌کند به پای قرار من و مرا ناگزیر می‌کند به یک‌جا نماندن و دویدن و این خوب است. شما نمی‌دانید که تنومندترین بازوی جسارت و پیروزی من هستید! شما نمی‌دانید نگاهتان که می‌کنم چقدر انگیزه می‌گیرم آدمِ جسورتری باشم! شما نمی‌دانید چه مشوّقان قَدَری هستید و من چقدر مدیون شما بوده‌ام تا امروز! از شما ممنونم. ممنونم که حواستان به من هست. اصلا خوب می‌کنید که با من خوب نیستید، من نیاز دارم به اینکه شما با من خوب نباشید! من نیاز دارم دائماً به من یادآوری شود که چقدر قوی هستم! من نیاز دارم شما را ببینم و اطمینان حاصل کنم که منفعلانه و بیهوده نزیسته‌ام. از شما ممنونم، شما آزمونِ درستیِ معادلاتِ من هستید.
از خودت توقع نداشته‌باش که همه را راضی نگه‌داری! از دیگران توقع داشته‌باش که توقعات بی‌جا نداشته‌باشند و سرگرم جهان خودشان باشند، نه جزئیات زیست تو! اگر قرار به احترام به عقاید باشد، چاقوکش، باید چاقو بکشد و قاتل، باید به قتل برساند و گیوتین، باید سرهای اضافه را از تن‌ها جدا کند! آدم‌ها مختارند در ذهنشان خیال‌ ببافند و به تو حسادت کنند و از تو بیزار باشند؛ به بیان و رفتار و توقع که رسید، هیچ کنشی را شایسته‌ی واکنش ندان و عبور کن. بعضی کنش‌ها و حرف‌ها، فقط زمان تو را می‌گیرند و تو را از اهداف و آرامشت، دورتر می‌کنند.
هر چیزی در جهان مانند سکه دارای ۲ رو می‌باشد. نه از شادى‌هايت بى‌اندازه مسرور شو، و نه از غصه‌هايت بى‌اندازه غمگين شو. لذت زندگى، گام نهادن در مسير تعادل است.
وقتی دلم تنگ میشود، یاد سال ۲۰۱۷ میافتم که گَری اولدمَن، بابت فیلم «سیاهترین ساعت» اُسکار گرفت. رفت بالا جایزهی اسکارش را گرفت و یک نطق جذاب کرد. ته حرفهاش از مادر ۸۹ سالهاش تشکر کرد که مشوقش بوده و آخرش گفت: «مامان، کتری رو بذار که دارم اسکار رو میارم» او اینگونه ادامه داد: هیچ جملهای به اندازهی این جمله، مرا به زندگی امیدوارم نمیکند. اینکه یکی زنگ بزند و بگوید که «کتری رو بذار ، دارم میام» یا من زنگ بزنم و بگویم «چای رو بذار، دارم میام». او گفت: چکیده ی زندگی برای من همین جمله است، بقیه چیزها همه حاشیهاند! قدیمها محل کارم تا خانه ی پدرم چهار قدم بیشتر راه نبود. بعضی غروبها که مثل نمد مالانده میشدم، زنگ میزدم خانهشان، مادرم میگفت «چای رو میذارم، یه سر بیا» . کدام کلاغ خیسِ گرفتار در طوفان، پیشنهادِ کرسی گرم را رد میکند؟ هنوز هم مثال دارم : همین ده سال پیش، پدرومادرم قصد کردند بیایند پیشم. رفتند سفارت چهار ساعت مثل قرص جوشانِ ته لیوانِ آب، حرصوجوش خوردم و بالا و پائین پریدم تا بالاخره پدرم زنگ زد و گفت: «ویزا رو گرفتیم، کتری رو بذار اومدیم» انگار سِرُمِ امید به حیات را بزنند توی ساعدِ دست آدم! کلاً این جمله ی «چای رو بذار اومدم»، عاشقانهدترین جملهای است که تا حالا بشر خلق کرده است. مثل این چاقوهای همه کاره است که به هر کاری میآید؛ پرتقال پوست میکند، در نوشابه باز میکند، در کنسرو لوبیا باز میکند و... این جمله همه فن حریف است! "امید" دارد، "دوستت دارم" دارد، "گورِ بابایدنیا" دارد، "دلم برایت تنگ شده" دارد، "همه چیز" دارد! "چای گذاشتم، همه بیایید". مهم نیست آدم اسکار گرفته باشد یا ویزا، از سر عملیاتِ حفاریِ گودترین چالهیِ تهران آمده باشد یا بخواهد مزخرفترین پایاننامهی جهان را به سرانجام برساند... این جمله جادو میکند. بدجوری دلمون برای گفتن این جمله گرفته؛ تمام دید و بازدیدها، احوالپرسیها،  جوک گفتنها و میهمانیهای ما رفته تو قاب یک گوشی ...! کاش بتونیم بدون ترس، بدون تعارف، بدون هیچ نگرانی، با دلی پر از مهربانی و آرامش، بیغل و غش به هم دیگه بگیم: «چای رو بذار اومدم.» 🖊 فهیم عطار @golchintap