یه روزایی تو زندگیمون هست،
که هیچ اتفاﻕ خاصی نمی افته؛
ما به این روزا میگیم:
تکراری… خسته کننده...!
ولی حواسمون نیست که میتونست
اتفاقات بدی تو این روزها بیفته
که روزی صد بار دعا کنی کاش
همون روزای تکراری باز هم تکرار بشن…
سپاسگزار خداوند باشیم❤️
شبتون خوش عزیزان🌹🍃
💜ذهنزیبا بهترین طبیب شماست!
🤍اگر می خواهید؛
💜جسم خود را تقویت کنید،
🤍ذهنتان را تقویت کنید.
💜اگر میخواهید؛
🤍جسم خود را احیا کنید،
💜ذهنتان را زیبا کنید ...
💜هیچ طبیبی مانند اندیشهای،
🤍شادی آفرین برای از بین بردن
💜بیماریهای جسمانی نیست ...
💜و هیچ داروی آرام بخشی
🤍مانند محبت و مهربانی و نیتخیر،
💜برای کاهش غم و اندوه وجود ندارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸قشنگ ترین عشق
💫نگاه خداوند بر بندگان است
🌸هر کجا هستید به
💫به نگاه پر مهر خدا میسپارمتون
🌸الهی
💫مهـر؛ بركت؛ عشـق
🌸محبت و سلامتى
💫شادی و عاقبت بخیری
🌸هميشه همنشین شما باشند
🌸شبتون به نور خدا روشن
💫 شب بر شما خوش
حسین پناهی چه زیبا گفت :
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ...!!! ﻧﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮﻡ ﺗﻌﻄﯿﻞ میشود...!ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ میشود...! ﻧﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺴﺘﻪ میشود...!.ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺧﻄﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﻮﺷﺘﻪ میشود...!
ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺳﭙﯿﺪﺗﺮ میشود...!!!
ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪﺗﺮ ...!!! ﺍﻗﻮﺍﻣﻤﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ...!!!
ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮐﺒﺎﺏ،ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻨﺪﻩﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ میشود ...!
ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﻋﺸﻖ ﻗﺪﯾﻤﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ...! ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ میبرﺩ...! ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﻮﺭﮐﻨﯽ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ...! ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﮐﻪ ﺍﻟﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽﻫﺎﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﺍﻡ میگوید:ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻤﺴﺎﺡ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ...!
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻣﻦ میمانم ﻭ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﻏﻢ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽﺍﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﻢ میماند.!!
من میمانم و خدا.....
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
دوستی میگفت سمیناری دعوت شدم
که هنگام ورود به هر یک از دعوت شدگان
بادکنکی تقدیم کردند
سخنران بعد از خوشامد گویی از حاضرین
که پنجاه نفر بودند درخواست کرد که با
ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته
و آن را در اطاقی که سمت راست سالن بود
بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند
سپس از آنها خواست در پنج دقیقه به اطاق
بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورد
من به همراه سایرین
دیوانه وار به جستجو پرداختیم
همدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم
و هرج و مرجی به راه افتاده بود
مهلت پنج دقیقه ای
با پنج دقیقه اضافه هم به پایان رسید
اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد
این بار سخنران همه را به آرامش دعوت
و پیشنهاد کرد هر کس بادکنکی را بردارد
و آن را به صاحبش بدهد
بدین ترتیب کمتر از پنج دقیقه
همه به بادکنک خود رسیدند
سخنران ادامه داد این اتفاقی است
که هر روز در زندگی ما میافتد
دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش
به این سو و آن سو چنگ میزنیم
و نمیدانیم که سعادت ما در گرو سعادت
و خوشبختی دیگران است
با یک دست سعادت آنها را بدهید
و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید
شبتون به نورخداگرم🙏🌹🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمانده بیدار من
💚❤️🇮🇷❤️💚