هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیرضا افتخاری
گل من چندین منشین غمگین شام محنت به سر آمد
سر ودست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
#مراقبت_از_کروتون
✔️رطوبت رو اطراف کروتون بالا نگهدارید:
✍رطوبت ایدهآل کروتون رطوبت بین ۴۰ تا ۸۰ درصد است و رطوبت ۷۰ درصد رطوبت بهینه برای آن است.
میتونید با غبارپاشی سر ۲-۱ روز یا نگهداری کروتون در حمامی که برای دوش گرفتن استفاده میشه رطوبت مورد نیازش رو تأمین کنید.
🔹راه دیگه برای تأمین رطوبت مورد نیاز کروتون اینه که گلدون رو روی زیر گلدونی بذارید که روش سنگریزه ریختید و داخلش آب.
🔹برای اندازه گیری رطوبت اطراف کروتون میتونید از رطوبت سنج استفاده کنید.
گلچین تاپ ترینها معرف بهترینها
@golchintap
4_5861948283873660992.mp3
9.31M
موزیک - بیکلام
بوی پیراهن یوسف
بیکلامی که میشنوید از شاهکارهای استاد مجید انتظامی است که بر فرکانس 320 هرتز تنظیم شده بسیار تسکین دهنده درد قلب است.
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
عشق، در مردان از راه چشم و در زنان از راه گوش وارد قلب می شود.
برای مردان آنچه که می بینند دارای اهمیت بیشتری است، ولی برای زنان آنچه که میشنوند، مهمتر
🔴 داستان کوتاه
✍گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهیاش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیاباننشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمهای نان به کارگری برد.
آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمیبرد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعهاش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمهای نان از او بخواهد.
جوان گرسنگی او را چون دید، لقمهای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد.
نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمهای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه میدارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟
ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از دهها هزار باغهای ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم.
بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح میکردم سیر نمیشدم چون میدانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون میکند همۂ آنها را از من خواهد گرفت. نفسام هرگز سیر نمیشد.
اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کردهام و خدا را یافتهام، هر باغ و کوهی را که مینگرم آن را از آنِ خود میدانم.
بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگیاش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست.
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
#سهشنبههایجمکرانی
🌱در گوشه ای به یاد تو کز کرده گنبدی
دل از جهان خسته ی تاریک می بُرد....
🌱حالا سه شنبه می رسد و جمکران تو
دلتنگی نبود تو را بغض می کند....
#اللهمعجللولیکالفرج
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
4_5805505730635106893.mp3
3.54M
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌼🌼
وَ لا ینکَشِفُ مِنها إَلاّ ما کَشَفتَ
و هیچ اندوهی برطرف نشود
مگر تو آن را از دل برانی.
♥
ꪶⅈ𝕜ꫀ
🌼𝑀𝑦 𝑠𝑖𝑥 𝑤𝑜𝑟𝑑 𝑙𝑜𝑣𝑒 𝑠𝑡𝑜𝑟𝑦:
𝐼 𝑐𝑎𝑛’𝑡 𝑖𝑚𝑎𝑔𝑖𝑛𝑒 𝑙𝑖𝑓𝑒 𝑤𝑖𝑡ℎ𝑜𝑢𝑡 𝑦𝑜𝑢.
یک داستان عاشقانه در شش کلمه:
من نمی توانم بی تو زندگی کنم.
️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بروز ترین کلیپ.ها واهنگ.ها. متن های عاشقانه.انگیزشی،آشپزی ،طنز و مطالب حقوقی و حال خوب کن در. #کانال_گلچین_تاپ_ترینها
@golchintap
مدیران محترم
تقدیر وتشکر بابت زحمتی که میکشید
تا آرامش همیشه برقرار باشه ☺️♥️
سپاس از حضور پر مهرتون 🌹♥️
لایک به ارسالی های نابتون 👍💥✨
لایک💝🌼
لاایک💝🌼
لاااایک💝🌼
لااااااایک💝🌼
لاااااااااایک💝🌼
لاااااااااااااایک💝🌼
لاااااااااااااااااایک💝🌼
لاااااااااااااااااااااایک💝🌼
لاااااااااااااااااااااااااااایک💝🌼
لاااااااااااااااااااااااااااااااااایک💝🌼
○○تقدیم به تک تک شما بزرگواران 🌼
○○○وجودتون باعث افتخار ماست.🌹🌹🌹🌹
4_5902242219640755485.mp3
7.15M
سازِ
ناکوک
جهان
صد
زخمه
بر دل
میزند!
🚬👨🦯
اخر شب است و بشنویم از شجریان جهت آرامش روح🙏🙏🙏
#داستان_شب 💫
🔴آنچه میتوانی ببخشی، ثروت واقعی توست
✍چوپانی به عالِمی که در صحرا تشنه بود، کاسهای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد.
عالِم از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت، در حیرت شد. پرسید:
چرا چنین سخاوت میکنی؟
چوپان گفت:
روزی با پدرم به خانه مرد ثروتمندی رفتیم. از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمه نانی به ما داد.
پدرم گفت:
در حسرت ثروت او نباش، هرچه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمه نانی بود که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که میتواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد.
چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر میکرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد.
چوپان گفت:
خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم.
عالِم که در سخن چوپان حیران مانده بود، گفت:
از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچکس نیاموخته بودم. مرا ثروت زیاد است که 10 برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است، احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد.
چوپان گفت:
بر من به اندازه بزهایم که سیلاب برد، احسان کن، که بیش از آن ترس دارم اگر ببخشی، دستِ احسان مرا با این احسان خود بهخاطر تیزشدن چاقوی طمعم بریده باشی.
#داستان_فوق_العاده_زیبا #داستان_شب