eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
1.9هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
27.7هزار ویدیو
156 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا داستان می‌خوانیم؟ انسان در داستان زندگی می‌کند مانند ماهی که در آب. داستان‌ها به جهان انسان‌ها شکل داده‌اند: هویت هر انسان یک داستان است، سکونت گاه او تاریخی در قالب روایت دارد و فرهنگش مجموعه‌ای از روایت‌هاست. انسان از طريق داستان با جهان زمان‌مندش مواجه می‌شود و زندگی‌اش چیزی نیست جز داستانی که قسمت بزرگی از آن را خودش روایت می‌کند. در نتیجه: ۱- هر داستانی از تکنیک‌ها ساخته می‌شود و یادگیری هر تکنیک تازه برابر است با به دست آوردن توانایی برای روایت داستانی تازه و توان روایت داستان تازه برابر است با یک زندگی تازه. یک انسان هر چه بهتر داستان بگوید و ذهن داستان پردازتری داشته باشد می‌تواند زندگی گسترده‌تر و عمیق‌تری بسازد و بالقوگی‌های بیشتری را در زندگی‌اش بالفعل کند. ۲- داستان‌ها بستر امکان تجربه‌اند. خواننده زمانی که باورش را تعلیق می‌کند و در داستان غرق می‌شود، رویدادها و ارتباطات درون داستان را بهتر و عمیق تر تجربه می‌کند. این خصیصه‌ی داستان موقعیتی را فراهم می‌آورد که در آن، خواننده با رویدادهایی مواجه می‌شود که تجربه‌شان در جهان واقعی پرهزینه، خطرناک یا غیرممکن است. از این نظر، داستان مانند یک «شبیه ساز» عمل می‌کند که تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک در آن عملی و کم هزینه است. انسان‌ها از طریق داستان‌ها می‌توانند تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک، پیچیده یا شگفت را به دیگران آموزش دهند و نسل‌های بعد را برای مواجهه با خطرات زندگی آماده کنند. ٣- نحوه‌ی ارائه‌ی ایده‌ها و اندیشه‌ها در داستان‌ها با متون علمی و فلسفی متفاوت است. داستان‌ها بی‌مسئولیت، آزاد و چندصدایی‌اند. خواننده مجبور نیست هیچ ایده‌ی مشخصی را بپذیرد یا باور کند. هیچ حقیقت یکه و یگانه‌ای وجود ندارد و داستان، آزمایشگاهی است که در آن، خواننده می‌تواند تفکرات و ایده‌های مختلف را در کنار هم بیازماید و محک بزند. داستان‌ها ابزار بسیار مهمی برای آموزش دموکراسی و چندصدایی در یک جامعه‌اند. ۴- جهان داستان می‌تواند به جهان خواننده اضافه شود و جهان او را گسترده‌تر کند. هر داستان تازه، یک یا چند زندگی تازه در جهانی است که احتمالا مختصات و مشخصات آن با جهان خواننده متفاوت است. در نتیجه هر داستان تازه نویدبخش امکانات تازه ای برای زندگی خواننده است. انسان‌ها از طريق داستان‌های تازه جهان خود را گسترده‌تر می‌کنند و به زندگی‌شان وسعت می‌بخشند. هر مشخصه‌ی تازه‌ای در جهان یک داستان (هر چقدر هم که غیرواقعی) می‌تواند یک امکان تازه در جهان خواننده باشد. بابل
چرا داستان می‌خوانیم؟ انسان در داستان زندگی می‌کند مانند ماهی که در آب. داستان‌ها به جهان انسان‌ها شکل داده‌اند: هویت هر انسان یک داستان است، سکونت گاه او تاریخی در قالب روایت دارد و فرهنگش مجموعه‌ای از روایت‌هاست. انسان از طريق داستان با جهان زمان‌مندش مواجه می‌شود و زندگی‌اش چیزی نیست جز داستانی که قسمت بزرگی از آن را خودش روایت می‌کند. در نتیجه: ۱- هر داستانی از تکنیک‌ها ساخته می‌شود و یادگیری هر تکنیک تازه برابر است با به دست آوردن توانایی برای روایت داستانی تازه و توان روایت داستان تازه برابر است با یک زندگی تازه. یک انسان هر چه بهتر داستان بگوید و ذهن داستان پردازتری داشته باشد می‌تواند زندگی گسترده‌تر و عمیق‌تری بسازد و بالقوگی‌های بیشتری را در زندگی‌اش بالفعل کند. ۲- داستان‌ها بستر امکان تجربه‌اند. خواننده زمانی که باورش را تعلیق می‌کند و در داستان غرق می‌شود، رویدادها و ارتباطات درون داستان را بهتر و عمیق تر تجربه می‌کند. این خصیصه‌ی داستان موقعیتی را فراهم می‌آورد که در آن، خواننده با رویدادهایی مواجه می‌شود که تجربه‌شان در جهان واقعی پرهزینه، خطرناک یا غیرممکن است. از این نظر، داستان مانند یک «شبیه ساز» عمل می‌کند که تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک در آن عملی و کم هزینه است. انسان‌ها از طریق داستان‌ها می‌توانند تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک، پیچیده یا شگفت را به دیگران آموزش دهند و نسل‌های بعد را برای مواجهه با خطرات زندگی آماده کنند. ٣- نحوه‌ی ارائه‌ی ایده‌ها و اندیشه‌ها در داستان‌ها با متون علمی و فلسفی متفاوت است. داستان‌ها بی‌مسئولیت، آزاد و چندصدایی‌اند. خواننده مجبور نیست هیچ ایده‌ی مشخصی را بپذیرد یا باور کند. هیچ حقیقت یکه و یگانه‌ای وجود ندارد و داستان، آزمایشگاهی است که در آن، خواننده می‌تواند تفکرات و ایده‌های مختلف را در کنار هم بیازماید و محک بزند. داستان‌ها ابزار بسیار مهمی برای آموزش دموکراسی و چندصدایی در یک جامعه‌اند. ۴- جهان داستان می‌تواند به جهان خواننده اضافه شود و جهان او را گسترده‌تر کند. هر داستان تازه، یک یا چند زندگی تازه در جهانی است که احتمالا مختصات و مشخصات آن با جهان خواننده متفاوت است. در نتیجه هر داستان تازه نویدبخش امکانات تازه ای برای زندگی خواننده است. انسان‌ها از طريق داستان‌های تازه جهان خود را گسترده‌تر می‌کنند و به زندگی‌شان وسعت می‌بخشند. هر مشخصه‌ی تازه‌ای در جهان یک داستان (هر چقدر هم که غیرواقعی) می‌تواند یک امکان تازه در جهان خواننده باشد. بابل
چرا داستان می‌خوانیم؟ انسان در داستان زندگی می‌کند مانند ماهی که در آب. داستان‌ها به جهان انسان‌ها شکل داده‌اند: هویت هر انسان یک داستان است، سکونت گاه او تاریخی در قالب روایت دارد و فرهنگش مجموعه‌ای از روایت‌هاست. انسان از طريق داستان با جهان زمان‌مندش مواجه می‌شود و زندگی‌اش چیزی نیست جز داستانی که قسمت بزرگی از آن را خودش روایت می‌کند. در نتیجه: ۱- هر داستانی از تکنیک‌ها ساخته می‌شود و یادگیری هر تکنیک تازه برابر است با به دست آوردن توانایی برای روایت داستانی تازه و توان روایت داستان تازه برابر است با یک زندگی تازه. یک انسان هر چه بهتر داستان بگوید و ذهن داستان پردازتری داشته باشد می‌تواند زندگی گسترده‌تر و عمیق‌تری بسازد و بالقوگی‌های بیشتری را در زندگی‌اش بالفعل کند. ۲- داستان‌ها بستر امکان تجربه‌اند. خواننده زمانی که باورش را تعلیق می‌کند و در داستان غرق می‌شود، رویدادها و ارتباطات درون داستان را بهتر و عمیق تر تجربه می‌کند. این خصیصه‌ی داستان موقعیتی را فراهم می‌آورد که در آن، خواننده با رویدادهایی مواجه می‌شود که تجربه‌شان در جهان واقعی پرهزینه، خطرناک یا غیرممکن است. از این نظر، داستان مانند یک «شبیه ساز» عمل می‌کند که تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک در آن عملی و کم هزینه است. انسان‌ها از طریق داستان‌ها می‌توانند تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک، پیچیده یا شگفت را به دیگران آموزش دهند و نسل‌های بعد را برای مواجهه با خطرات زندگی آماده کنند. ٣- نحوه‌ی ارائه‌ی ایده‌ها و اندیشه‌ها در داستان‌ها با متون علمی و فلسفی متفاوت است. داستان‌ها بی‌مسئولیت، آزاد و چندصدایی‌اند. خواننده مجبور نیست هیچ ایده‌ی مشخصی را بپذیرد یا باور کند. هیچ حقیقت یکه و یگانه‌ای وجود ندارد و داستان، آزمایشگاهی است که در آن، خواننده می‌تواند تفکرات و ایده‌های مختلف را در کنار هم بیازماید و محک بزند. داستان‌ها ابزار بسیار مهمی برای آموزش دموکراسی و چندصدایی در یک جامعه‌اند. ۴- جهان داستان می‌تواند به جهان خواننده اضافه شود و جهان او را گسترده‌تر کند. هر داستان تازه، یک یا چند زندگی تازه در جهانی است که احتمالا مختصات و مشخصات آن با جهان خواننده متفاوت است. در نتیجه هر داستان تازه نویدبخش امکانات تازه ای برای زندگی خواننده است. انسان‌ها از طريق داستان‌های تازه جهان خود را گسترده‌تر می‌کنند و به زندگی‌شان وسعت می‌بخشند. هر مشخصه‌ی تازه‌ای در جهان یک داستان (هر چقدر هم که غیرواقعی) می‌تواند یک امکان تازه در جهان خواننده باشد. بابل
• کلی کار عقب افتاده داری و نمیدونی چطوری بهشون برسی؟ بیا چند تا تکنیک یادت بدم : 1- قانون ۵/۲۵ وارن بافت برای اولویت بندی چیزهای خوب زیادی هستن، باید یاد بگیری بگی نه تا چیزهای عالی رو انجام بدی‌ یه لیست ۲۵ تایی از اولویت هات بنویس و دور ۵ تا از مهم ترین هاشو خط بکش. تا وقتی یکی از این ۵ تارو انجام ندادی سراغ ششمی نرو. 2- برای خودت مغز دوم بساز همه ی برنامه ها و یادداشت هاتو توی یک پلنر کامل ثبت کن. با این کار مغزت آزادتر میشه و انرژیت حفظ میشه. 3- قانون ۱۰/۹۰ ۱۰ درصد اولو بذار برای برنامه ریزی روی کارت و میبینی که ۹۰ درصد بقیه خیلی راحت تر انجام میشه. هرشب قبل از خواب برنامه ها و کارهای فرداتو لیست کن و مرور کن تا بدونی فردا قراره چیکار کنی. 4- مراقبه و تمرکز روزی نیم ساعت تمام چیزهایی که حواستو پرت میکنه از خودت دور کن و یه جای خلوت و تنها باش تا دوباره ریکاوری بشی. این تکنیکارو انجام بده و مطمئن باش دونه به دونه تمام کارهای عقب افتادتو انجام میدی.
معرفی کتاب چگونه دیگران را به خود جذب کنیم؟ یک کتاب خفن که سعی شده در این کتاب راهکار های ساده و عملی برای جذاب بودن و همچنین جذب دیگران در شرایط مختلف رو اموزش بده. این کتاب روی افکار شما و نحوه فکر و گفتار شما تاثیر شگفت انگیزی میگذارد‌. ... 📚
اگر دو عبارت : “ خسته ام” و ” حالم خوب نیست” را از زندگی خود پاک کنید، نیمی از بی حالی و بیماری خود را درمان کرده اید. و...
چرا داستان می‌خوانیم؟ انسان در داستان زندگی می‌کند مانند ماهی که در آب. داستان‌ها به جهان انسان‌ها شکل داده‌اند: هویت هر انسان یک داستان است، سکونت گاه او تاریخی در قالب روایت دارد و فرهنگش مجموعه‌ای از روایت‌هاست. انسان از طريق داستان با جهان زمان‌مندش مواجه می‌شود و زندگی‌اش چیزی نیست جز داستانی که قسمت بزرگی از آن را خودش روایت می‌کند. در نتیجه: ۱- هر داستانی از تکنیک‌ها ساخته می‌شود و یادگیری هر تکنیک تازه برابر است با به دست آوردن توانایی برای روایت داستانی تازه و توان روایت داستان تازه برابر است با یک زندگی تازه. یک انسان هر چه بهتر داستان بگوید و ذهن داستان پردازتری داشته باشد می‌تواند زندگی گسترده‌تر و عمیق‌تری بسازد و بالقوگی‌های بیشتری را در زندگی‌اش بالفعل کند. ۲- داستان‌ها بستر امکان تجربه‌اند. خواننده زمانی که باورش را تعلیق می‌کند و در داستان غرق می‌شود، رویدادها و ارتباطات درون داستان را بهتر و عمیق تر تجربه می‌کند. این خصیصه‌ی داستان موقعیتی را فراهم می‌آورد که در آن، خواننده با رویدادهایی مواجه می‌شود که تجربه‌شان در جهان واقعی پرهزینه، خطرناک یا غیرممکن است. از این نظر، داستان مانند یک «شبیه ساز» عمل می‌کند که تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک در آن عملی و کم هزینه است. انسان‌ها از طریق داستان‌ها می‌توانند تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک، پیچیده یا شگفت را به دیگران آموزش دهند و نسل‌های بعد را برای مواجهه با خطرات زندگی آماده کنند. ٣- نحوه‌ی ارائه‌ی ایده‌ها و اندیشه‌ها در داستان‌ها با متون علمی و فلسفی متفاوت است. داستان‌ها بی‌مسئولیت، آزاد و چندصدایی‌اند. خواننده مجبور نیست هیچ ایده‌ی مشخصی را بپذیرد یا باور کند. هیچ حقیقت یکه و یگانه‌ای وجود ندارد و داستان، آزمایشگاهی است که در آن، خواننده می‌تواند تفکرات و ایده‌های مختلف را در کنار هم بیازماید و محک بزند. داستان‌ها ابزار بسیار مهمی برای آموزش دموکراسی و چندصدایی در یک جامعه‌اند. ۴- جهان داستان می‌تواند به جهان خواننده اضافه شود و جهان او را گسترده‌تر کند. هر داستان تازه، یک یا چند زندگی تازه در جهانی است که احتمالا مختصات و مشخصات آن با جهان خواننده متفاوت است. در نتیجه هر داستان تازه نویدبخش امکانات تازه ای برای زندگی خواننده است. انسان‌ها از طريق داستان‌های تازه جهان خود را گسترده‌تر می‌کنند و به زندگی‌شان وسعت می‌بخشند. هر مشخصه‌ی تازه‌ای در جهان یک داستان (هر چقدر هم که غیرواقعی) می‌تواند یک امکان تازه در جهان خواننده باشد. بابل
چرا داستان می‌خوانیم؟ انسان در داستان زندگی می‌کند مانند ماهی که در آب. داستان‌ها به جهان انسان‌ها شکل داده‌اند: هویت هر انسان یک داستان است، سکونت گاه او تاریخی در قالب روایت دارد و فرهنگش مجموعه‌ای از روایت‌هاست. انسان از طريق داستان با جهان زمان‌مندش مواجه می‌شود و زندگی‌اش چیزی نیست جز داستانی که قسمت بزرگی از آن را خودش روایت می‌کند. در نتیجه: ۱- هر داستانی از تکنیک‌ها ساخته می‌شود و یادگیری هر تکنیک تازه برابر است با به دست آوردن توانایی برای روایت داستانی تازه و توان روایت داستان تازه برابر است با یک زندگی تازه. یک انسان هر چه بهتر داستان بگوید و ذهن داستان پردازتری داشته باشد می‌تواند زندگی گسترده‌تر و عمیق‌تری بسازد و بالقوگی‌های بیشتری را در زندگی‌اش بالفعل کند. ۲- داستان‌ها بستر امکان تجربه‌اند. خواننده زمانی که باورش را تعلیق می‌کند و در داستان غرق می‌شود، رویدادها و ارتباطات درون داستان را بهتر و عمیق تر تجربه می‌کند. این خصیصه‌ی داستان موقعیتی را فراهم می‌آورد که در آن، خواننده با رویدادهایی مواجه می‌شود که تجربه‌شان در جهان واقعی پرهزینه، خطرناک یا غیرممکن است. از این نظر، داستان مانند یک «شبیه ساز» عمل می‌کند که تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک در آن عملی و کم هزینه است. انسان‌ها از طریق داستان‌ها می‌توانند تجربه‌ی موقعیت‌های خطرناک، پیچیده یا شگفت را به دیگران آموزش دهند و نسل‌های بعد را برای مواجهه با خطرات زندگی آماده کنند. ٣- نحوه‌ی ارائه‌ی ایده‌ها و اندیشه‌ها در داستان‌ها با متون علمی و فلسفی متفاوت است. داستان‌ها بی‌مسئولیت، آزاد و چندصدایی‌اند. خواننده مجبور نیست هیچ ایده‌ی مشخصی را بپذیرد یا باور کند. هیچ حقیقت یکه و یگانه‌ای وجود ندارد و داستان، آزمایشگاهی است که در آن، خواننده می‌تواند تفکرات و ایده‌های مختلف را در کنار هم بیازماید و محک بزند. داستان‌ها ابزار بسیار مهمی برای آموزش دموکراسی و چندصدایی در یک جامعه‌اند. ۴- جهان داستان می‌تواند به جهان خواننده اضافه شود و جهان او را گسترده‌تر کند. هر داستان تازه، یک یا چند زندگی تازه در جهانی است که احتمالا مختصات و مشخصات آن با جهان خواننده متفاوت است. در نتیجه هر داستان تازه نویدبخش امکانات تازه ای برای زندگی خواننده است. انسان‌ها از طريق داستان‌های تازه جهان خود را گسترده‌تر می‌کنند و به زندگی‌شان وسعت می‌بخشند. هر مشخصه‌ی تازه‌ای در جهان یک داستان (هر چقدر هم که غیرواقعی) می‌تواند یک امکان تازه در جهان خواننده باشد. بابل
حواست بآشه که چه آهنگایی گوش میدی چه فیلمایی رو نگاه میکنی چه اتفاقایی رو تو ذهنت مرور میکنی چون دقیقا چیزی شبیه به اون رو جذب میکنی. مطمعن باش اگه فیلم ناراحت کننده ای نگاه میکنی داری از کائنات درخواست میکنی که همون اتفاق برات بیوفته اگه آهنگ غمگین گوش میدی داری افکار منفی رو به ذهنت دعوت میکنی اگه همش حواست به اتفاقات و حوادثِ بده اونارو جذب میکنی پس سعی کن همیشه تمرکزت رو خوبیای دنیات باشه🤍 @audiobo0ok
هدایت شده از کتابخانه صوتی 🎧
حواست بآشه که چه آهنگایی گوش میدی چه فیلمایی رو نگاه میکنی چه اتفاقایی رو تو ذهنت مرور میکنی چون دقیقا چیزی شبیه به اون رو جذب میکنی. مطمعن باش اگه فیلم ناراحت کننده ای نگاه میکنی داری از کائنات درخواست میکنی که همون اتفاق برات بیوفته اگه آهنگ غمگین گوش میدی داری افکار منفی رو به ذهنت دعوت میکنی اگه همش حواست به اتفاقات و حوادثِ بده اونارو جذب میکنی پس سعی کن همیشه تمرکزت رو خوبیای دنیات باشه🤍 @audiobo0ok
• کلی کار عقب افتاده داری و نمیدونی چطوری بهشون برسی؟ بیا چند تا تکنیک یادت بدم : 1- قانون ۵/۲۵ وارن بافت برای اولویت بندی چیزهای خوب زیادی هستن، باید یاد بگیری بگی نه تا چیزهای عالی رو انجام بدی‌ یه لیست ۲۵ تایی از اولویت هات بنویس و دور ۵ تا از مهم ترین هاشو خط بکش. تا وقتی یکی از این ۵ تارو انجام ندادی سراغ ششمی نرو. 2- برای خودت مغز دوم بساز همه ی برنامه ها و یادداشت هاتو توی یک پلنر کامل ثبت کن. با این کار مغزت آزادتر میشه و انرژیت حفظ میشه. 3- قانون ۱۰/۹۰ ۱۰ درصد اولو بذار برای برنامه ریزی روی کارت و میبینی که ۹۰ درصد بقیه خیلی راحت تر انجام میشه. هرشب قبل از خواب برنامه ها و کارهای فرداتو لیست کن و مرور کن تا بدونی فردا قراره چیکار کنی. 4- مراقبه و تمرکز روزی نیم ساعت تمام چیزهایی که حواستو پرت میکنه از خودت دور کن و یه جای خلوت و تنها باش تا دوباره ریکاوری بشی. این تکنیکارو انجام بده و مطمئن باش دونه به دونه تمام کارهای عقب افتادتو انجام میدی. @audiobo0ok