🎋 جایِ یک چیز را در زندگی ات
عوض کن،
تا زندگی ات زیبا شود؛
به جایِ ترس از خدا،
عشق( به او) را جایگزین کن .......
🎋خدا در هر چیز زیبا و هر کار خوب هست
اگر میخواهی او را درک کنی به دنبال زیبایی باش .....
💚🤍💖
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤🍃
🌹 پنجشنبه است و ياد درگذشتگان به یاد بود مرحوم پدرم حاج عبدالرضا دانشفر
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَالمُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ،تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّڪَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّڪَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّڪَ عَلَے ڪُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🌹 مادر مهربانے ، پدر عزیزی
فرزند دلبندے، برادر و خواهر نازنینی
رفیقے دوست داشتنے، همسایه خوبی
و همه آنهایے ڪه رفته اند
را یاد ڪنیم با دادن خیرات
و یا فاتحه و صلواتی
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ
وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
🍃❤🍃
🌹 پنجشنبه است و ياد درگذشتگان به یاد بود مرحوم پدرم حاج عبدالرضا دانشفر
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَالمُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ،تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّڪَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّڪَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّڪَ عَلَے ڪُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🌹 مادر مهربانے ، پدر عزیزی
فرزند دلبندے، برادر و خواهر نازنینی
رفیقے دوست داشتنے، همسایه خوبی
و همه آنهایے ڪه رفته اند
را یاد ڪنیم با دادن خیرات
و یا فاتحه و صلواتی
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ
وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
4_5832253696032903243.mp3
5.11M
🔊 شاهکار معروف و تاریخی سوره ی شمس استاد عبدالباسط | کامل
با کیفیتی خارق العاده عالی و شنیدنی 👌
🔹 از این اجرا ۶۶ سال گذشته‼️
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
Rasool Najafian - Rasme Zamoone (320).mp3
11.27M
🍃❣🍀🎧🎼آوای بسیار زیبای : رسمِ زمونه...
🍃🏡🕊عجب رسمیه؛ رسمِ زمونه قصه ی برگ وُ باد خزونه
میرن آدما… از اونا فقط؛ خاطره
امشب سوره ی واقعه رو حتما بخون،چرا؟؟
چون👇👇👇
هرکه در شب جمعه سوره «واقِعَه» را بخواند،
👈خدا او را دوست بدارد و
👈او را محبوب تمام مردم کند و
👈در دنیا دچار بدحالی و تنگدستی نشود و
👈 آفتی از آفات دنیا به او نرسد و
👈از دوستان حضرت امیرالمؤمنین(ع) باشد
👈و این سوره ویژه امیرالمؤمنین(ع) است.
🙇🏼♀️این پیامو برای بقیه هم بفرست،
خداخیرت بده🥰🤚
.
شب_جمعه
سوره واقعه
waqe_346196.mp3
29.55M
🌱سوره واقعه
با صدایِ دلنشین و گرمِ
امیرحسین ساجدی
واقعہهرشبموݩ
♥⃢ ☘
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میوهای که تمام ویتامینها+کلسیم رو داره!🧅
🍃
🌺🍃
🏖 🌺🌺🌿🌺🌿🌿🌿🌺
۞﷽۞
دو برادر بودند که یکی از آنها محصل علوم دینی و طلبه بود و دیگری از کارمند دولت؛ برادری که روحانی بود عازم زیارت حضرت رضا "علیه السلام" شد و قبل از حرکت به جهت خداحافظی با برادرش به منزل او رفت و چون برادرش خانه نبود با اهل و عیال او خداحافظی کرد و به سوی خراسان حرکت کرد؛ وقتی که برادرش به خانه آمد و از مسافرت برادر خود آگاه شد بر اسب خود سوار شد و شهر را ترک کرد تا برادرش را ببیند و با او خداحافظی کند؛ چون به او رسید و با او خداحافظی کرد و خواست باز گردد؛ با خود گفت که خوب است من هم با برادرم به زیارت امام رضا "علیه السلام" بروم؛ تصمیم جدی گرفت و به همراه برادرش و سایر زوار عازم خراسان شد؛ از آنجا که او کارمند دستگاه ظلم بود و به بدگوئی و ظلم به دیگران عادت داشت در این سفر هم نتوانست دست از آن اذّیت و آزارها بردارد و با دشنام و بدگوئی و سایر کارها به آزار مردم پرداخت؛ مردم بیچاره نزد برادرش از او شکایت می کردند و او هم برادر ظالم را مورد موعظه و نصیحت قرار می داد؛ امّا سودی نمی بخشید و او همچنان به کار خود مشغول بود، و برادر روحانی اش پیوسته از مردم خجالت می کشید؛ بالاخره در بین راه آن برادر ظالم مریض شد و قبل از رسیدن به مشهد مقدّس از دنیا رفت برادرش او را غُسل داد و کفن کرد و بر روی اسبش گذاشت و به مشهد آورد و در حرم امام رضا "علیه السلام" طوافش داد و در جوار آن حضرت به خاکش سپرد؛ آن شب برادر روحانی در خواب دید؛ گویا حرم امام رضا "علیه السلام" را زیارت کرده و از حرم خارج شده است؛ در جنب صحن مقدّس باغ با صفائی دید؛ گردشی در آن باغ کرد و از دیدن نهرهای جاری و درخت های میوه و ساختمان های عالی و رفیع و خدمت گزاران بسیاری که در آنجا بودند؛ برادر روحانی به حیرت افتاد؛ ناگهان شخصّی بزرگوار و محترمی را دید که نشسته و دو طرف او را صفوفی از خدمت گزاران احاطه کرده اند؛ برادر در فکر فرو رفت که این کیست که دارای چنین مقام هائی است؛ ناگاه دید آن شخصّ برخواست و نزد او آمد و خود را بر پاهای آن مومن روحانی افکند؛ چون خوب نگاه کرد دید آن شخصّ همان برادرش می باشد که به تازگی از دنیا رفته است از او پرسید: تو که از یاران و کمک کنندگان به ظالمان بودی چگونه به این مقام رسیدی؟ او گفت: تمام این نعمت ها که مشاهده کردی از برکات تو است؛ زیرا همین که من به حال احتضار رسیدم؛ جان دادن برایم دشوار شد و به سختی مردم آنگاه تو مرا در تابوت گذاشتی و بر اسب بستی؛ در همان وقت دو نفر نزد من آمدند که بسیار بد قیافه و خشن بودند و سلاح آتشین در دست داشتند؛ آنها پیوسته مرا شکنجه می دادند و من هر چه تو و سایر زوّار را صدا می زدم و کسی را می خواستم کمک کند سودی نداشت و من در عذاب و آتش بودم تا اینکه داخل شهر شدیم؛ چون به صحن مقدّس رسیدیم آن دو نفر از من دو شدند و آن تابوت از آتش تهی شد ولی آن دو مأمور عذاب؛ از دور مرا نگاه می کردند؛ امّا جرأت نزدیک شدن نداشتند..
كف قدرت او خشک و تر است
و ز ضمير همه كس باخبر است
هر كه بگرفت بكف دامانش
مى شود بهره ور از احسانش
«آزاد شده رضا "علیه السلام" است»
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
۞﷽۞
دو برادر بودند که یکی از آنها محصل علوم دینی و طلبه بود و دیگری از کارمند دولت؛ برادری که روحانی بود عازم زیارت حضرت رضا "علیه السلام" شد و قبل از حرکت به جهت خداحافظی با برادرش به منزل او رفت و چون برادرش خانه نبود با اهل و عیال او خداحافظی کرد و به سوی خراسان حرکت کرد؛ وقتی که برادرش به خانه آمد و از مسافرت برادر خود آگاه شد بر اسب خود سوار شد و شهر را ترک کرد تا برادرش را ببیند و با او خداحافظی کند؛ چون به او رسید و با او خداحافظی کرد و خواست باز گردد؛ با خود گفت که خوب است من هم با برادرم به زیارت امام رضا "علیه السلام" بروم؛ تصمیم جدی گرفت و به همراه برادرش و سایر زوار عازم خراسان شد؛ از آنجا که او کارمند دستگاه ظلم بود و به بدگوئی و ظلم به دیگران عادت داشت در این سفر هم نتوانست دست از آن اذّیت و آزارها بردارد و با دشنام و بدگوئی و سایر کارها به آزار مردم پرداخت؛ مردم بیچاره نزد برادرش از او شکایت می کردند و او هم برادر ظالم را مورد موعظه و نصیحت قرار می داد؛ امّا سودی نمی بخشید و او همچنان به کار خود مشغول بود، و برادر روحانی اش پیوسته از مردم خجالت می کشید؛ بالاخره در بین راه آن برادر ظالم مریض شد و قبل از رسیدن به مشهد مقدّس از دنیا رفت برادرش او را غُسل داد و کفن کرد و بر روی اسبش گذاشت و به مشهد آورد و در حرم امام رضا "علیه السلام" طوافش داد و در جوار آن حضرت به خاکش سپرد؛ آن شب برادر روحانی در خواب دید؛ گویا حرم امام رضا "علیه السلام" را زیارت کرده و از حرم خارج شده است؛ در جنب صحن مقدّس باغ با صفائی دید؛ گردشی در آن باغ کرد و از دیدن نهرهای جاری و درخت های میوه و ساختمان های عالی و رفیع و خدمت گزاران بسیاری که در آنجا بودند؛ برادر روحانی به حیرت افتاد؛ ناگهان شخصّی بزرگوار و محترمی را دید که نشسته و دو طرف او را صفوفی از خدمت گزاران احاطه کرده اند؛ برادر در فکر فرو رفت که این کیست که دارای چنین مقام هائی است؛ ناگاه دید آن شخصّ برخواست و نزد او آمد و خود را بر پاهای آن مومن روحانی افکند؛ چون خوب نگاه کرد دید آن شخصّ همان برادرش می باشد که به تازگی از دنیا رفته است از او پرسید: تو که از یاران و کمک کنندگان به ظالمان بودی چگونه به این مقام رسیدی؟ او گفت: تمام این نعمت ها که مشاهده کردی از برکات تو است؛ زیرا همین که من به حال احتضار رسیدم؛ جان دادن برایم دشوار شد و به سختی مردم آنگاه تو مرا در تابوت گذاشتی و بر اسب بستی؛ در همان وقت دو نفر نزد من آمدند که بسیار بد قیافه و خشن بودند و سلاح آتشین در دست داشتند؛ آنها پیوسته مرا شکنجه می دادند و من هر چه تو و سایر زوّار را صدا می زدم و کسی را می خواستم کمک کند سودی نداشت و من در عذاب و آتش بودم تا اینکه داخل شهر شدیم؛ چون به صحن مقدّس رسیدیم آن دو نفر از من دو شدند و آن تابوت از آتش تهی شد ولی آن دو مأمور عذاب؛ از دور مرا نگاه می کردند؛ امّا جرأت نزدیک شدن نداشتند..
كف قدرت او خشک و تر است
و ز ضمير همه كس باخبر است
هر كه بگرفت بكف دامانش
مى شود بهره ور از احسانش
«آزاد شده رضا "علیه السلام" است»
13.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«گناه عامل رسوايى»
استادمهدی دانشمند