eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.2هزار دنبال‌کننده
25.7هزار عکس
9.9هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
💐 شهیدی ڪه قرضهای تفحص ڪننده خود را با دستان خود پرداخت ڪرد. 🌷 معلم شهید سید مرتضی دادگر 🌷 دوست د
📖 💐 شهیدی ڪه قرض های تفحص ڪننده خود را با دستان خود پرداخت ڪرد 🌷 🌷 🔻بخش سوم 🔸...به همه ی مغازه هایی ڪه به صاحبانشان بدهڪار بودم سر زدم ... جواب همان بود ... بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت ڪرده است ! 🔹گیج گیج بودم ... مات مات ... خرید ڪردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فڪر می ڪردم ڪه چه ڪسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟!  🔸وارد خانه شدم و پیش از اینڪه با دلخوری از همسرم بپرسم ڪه چرا جریان بدهی ها را به ڪسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم ڪه روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می ڪرد ...  🔹جلو رفتم و ڪارت شناسایی شهیدی را ڪه امروز تفحص ڪرده بودیم را در دستان همسرم دیدم ... اعتراض ڪردم ڪه: چند بار بگویم تو ڪه طاقت دیدنش را نداری، سراغ مدارڪ و ڪارت شناسایی شهدا می روی⁉️  🔸همسرم هق هق ڪنان پاسخ داد: خودش بود... خودش بود ... ڪسی ڪه امروز خودش را پسرعمویت معرفی ڪرد صاحب این عڪس بود ... به خدا خودش بود .... گیج گیج بودم... مات مات... 😢 🔹ڪارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم ... مثل دیوانه ها شده بودم ... عڪس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم ... می پرسیدم: آیا این عڪس، عڪس همان فردی است ڪه امروز...⁉️⁉️ 🔸نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی ڪه می شنیدم چه بگویم ... به ڪارت شناسایی نگاه می ڪردم ... شهید سید مرتضی دادگر ... فرزند سید حسین ... اعزامی از ساری ... وسط بازار از حال رفتم .  ✍ منبع: مشرق نیوز شرمنده شهدا هستیم 😓😓 📈جهت عضویت در کانال گلستان خاطرات شهدا http://eitaa.com/golestanekhaterat http://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷 🌹 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞روایتی از شهیده نجمه قاسم پور به نقل از مادر شهید 📚بر اساس کتاب ۰۸۲ خاطرات شهیده ... ☀️   http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
مصادیق زنده بودن شهدا 🌷 💢سید خادم راهیان نور در اردوگاه شهید درویشی شوش بود. یک بار قرار بود برای صبحانه چند صدتا نون تهیه کنه، اما کل شب مشغول کار بود. نماز صبح رو که خوند از شدت خستگی همون جا خوابش برد. ⌚تا به خودمون بیاییم ساعت از ۷ گذشته بود دیگه فرصتی برای تهیه چندصد تا نون وجود نداشت. حالا حساب کنید الآن زائرها بیدار می شوند و صبحانه می خواهند و ما نان نداریم! 🔸سید حال عجیبی پیدا کرد. روی یکی از ساختمان های اردوگاه عکس بزرگی از شهید درویشی بود رفت جلوی عکس شهید ایستاد، زیر لب چیزهایی رو زمزمه کرد. بعد با صدای بلند گفت: آبرومون رو پیش مهمونات نبر ، ما رو شرمنده زائرین شهدا نکن. این حرف رو زد و اومد طرف آشپزخانه...یه دفعه صدای بوق اتوبوسی توجه‌مون رو به سمت درب ورودی اردوگاه جلب کرد با عجله به سمت اتوبوس دویدیم. 🗣مسئول کاروان سید رو صدا زد. بعد درب صندوق اتوبوس رو بالا زد و گفت:ما دیگه داریم میریم شهرستان این نون ها اضافی است،می تونید استفاده کنید؟ چندین بسته بزرگ پر از نان در مقابل ما بود. درست به اندازه احتیاج ما مات و مبهوت فقط اشک می‌ریختیم. خدایا چقدر زود صدای خادمین شهدا رو شنیدی؟ 📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸